اثر جنایی از کارگردان فیلم فورد دربرابر فراری، یک کمدی-درام ورزشی، Ruby Sparks با بازی پل دینو و نماینده سینمای برزیل در شرکت در هشتاد و ششمین مراسم اسکار.
اولین و آخرین آثار قرارگرفته در شماره ۲۵۸ سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» دربارهی شخصیتهایی هستند که باید به شناخت بیشتری از شرایط زندگی در محیط پیرامون خود برسند. بین این دو فیلم هم با دو اثر دیگر مواجه میشوید که شخصیتهایی جوان را نشان میدهند؛ کاراکترهایی که مشغول تلاش برای سردرآوردن از خواستهها و احساسات خود هستند.
سه اثر انگلیسیزبان حاضر در این مقالهی معرفی فیلم، هرکدام در نوع خود بازیگرهایی دارند که بسیاری از سینماروهای امروز، آنها را میشناسند. در انتها به یک فیلم به زبان پرتغالی میرسیم که پیامهای آن جهانشمول هستند. چون این محصول سینمای برزیل، به تلخی نشان میدهد که چهطور جامعهی مدرن ظاهرا آرامش را برای بسیاری از انسانها در زندانی شدن داخل خانه میبیند. گویا آدمهای امروز گاهی فقط مشغول میله کشیدن دور خود هستند تا از زندگی خصوصیشان کمی مراقبت کنند.
Cop Land (1997)
جیمز منگولد که برای مخاطب امروز با آثاری همچون فیلم Ford v Ferrari و فیلم Logan شناخته میشود، مدتها قبل یک درام جنایی بزرگسالانه با نام Cop Land را تقدیم مخاطبها کرد؛ اثری با محوریت تلاش یک مامور قانون برای پرده برداشتن از روی فساد گروهی از مامورهای قانون. البته که بهلطف وجود دو شخصیت کلیدی بهخصوص در قصه، ماجرا در فیلم انقدر ساده به نظر نمیرسد. زیرا مثلا در قالب یکی از شخصیتها، کارگردان فرصت سنگینتر کردن بار احساسی فیلم را بهدست میآورد. چگونه؟ با تاکید روی اینکه کلانتر باید بین قانون و اشخاصی که سالها آنها را در ذهن خود بزرگ کرده است، فقط به یک طرف وفادار باشد.
رابرت دنیرو، سیلوستر استالونه، هاروی کایتل و ری لیوتا مرحوم، چهار بازیگر شناختهشدهای هستند که قدرت سکانسهای مختلف فیلم Cop Land را افزایش دادهاند. البته اسامی مورد اشاره، تنها نامهای معروفی نیستند که در تیتراژ فیلم Cop Land با آنها مواجه میشوید. هاوارد شور، آهنگساز فوقالعاده فیلمهای ارباب حلقهها کسی است که موسیقی متن فیلم Cop Land را برای جیمز منگولد آماده کرد.
Whip It (2009)
فیلم ورزشی Whip It با بازی الیوت پیج و کریستن ویگ یکی از آن آثار آشنای هالیوود است که با تمرکز روی نوجوانهای سرکش ساخته میشوند؛ شخصیتهایی که مدتها براساس قوانین خانواده و خواستههای دیگران زندگی کردهاند، اما بالاخره فرصتی برای لذت بردن از زندگی بهدست میآورند.
داستان دربارهی دختری ۱۷ساله با نام بلیس است که دوست دارد علایق خود را بهتر بشناسد؛ تا بفهمد که با انجام چه کاری واقعا هیجانزده میشود و بیشتر از زندگی لذت میبرد. در همین حین بلیس ناگهان با رولر دربی آشنا میشود و فضای به وجود آمده در مسابقات این رشته ورزشی، انرژی زیادی به او میدهد. در دنیای واقعی وقتی علایق فرزند خانواده در تضاد با خواستههای خانواده قرار میگیرند، معمولا مشکلات بسیار زیادی به وجود میآیند. ولی حداقل در آثاری سرخوشانه مثل Whip It که بیشتر میخواهند حال مخاطب را خوب کنند، نتیجهی این تقابل در اصل رسیدن شخصیت به اوج هیجان و لذت در زندگی است. چون پروتاگونیست دستکم برای مدتی کوتاه، در این داستانها فرصت ابراز وجود بهمعنی واقعی کلمه را بهدست میآورد؛ همان کاری که خیلی از انسانها آرزوی انجام آن را دارند.
Ruby Sparks (2012)
جاناتان دیتون و ولری فاریس حدود ۶ سال بعد از اکران فیلم Little Miss Sunshine موفق به اکران فیلم Ruby Sparks شدند تا در روایتی فانتزی، گوشهای از احساسات انسانها در برقراری روابط عاشقانه را به تصویر بکشند. اینجا با داستانی نوشتهشده توسط زویی کازان روبهرو میشویم که خود او یکی از نقشهای اصلی آن را بازی میکند؛ یک قصه دربارهی تلاش نویسندهای جوان برای نوشتن یک کتاب جدید قابلتوجه.
کلوین با بازی پل دینو، نویسندهای است که در گذشته به موفقیت بزرگی رسید و حالا نمیتواند متن جذاب جدیدی را ارائه کند. پس از گوش دادن به مشاورهی فردی که میگوید کلوین باید با حساسیت کمتری سراغ نویسندگی برود، وی در یک نوشتهی جدید به توصیف دختر ایدهآلی میپردازد که دوست داشت در زندگی واقعی عاشق او شود. ماجرا وقتی عجیب میشود که کلوین واقعا با این دختر ملاقات میکند. تازه نه فقط خود این پسر جوان که سایر افراد هم او را میبینند. گویا جدی جدی کلوین موفق به خلق دختری شده است که میتواند تا ابد به وی عشق بورزد.
این میزان از کنترل روی هویت فردی که میخواهیم با او ارتباط احساسی عمیق داشته باشیم، ترسناک به نظر میرسد؛ نه دوستداشتنی.
Neighboring Sounds (2012)
زندگی مدرن با تمام پیشرفتها و آسودگیهایی که برای انسانها به ارمغان آورد، تغییرات و سختیهای زیادی را هم بر خیلی از آنها تحمیل کرد. آدمها از جایی به بعد چارهای جز پذیرش بسیاری از تغییرات به وجود آمده در زندگیهای خود نداشتند و آرامآرام دیدند که امنیت حریم شخصی آنها کمتر از همیشه شده است. فیلم Neighboring Sounds با یک موسیقی متن معرکه و دلهرهآور به همین موضوع میپردازد؛ به آدمهایی که باید تمام تلاش خود را بکنند تا دیگران را بیرون از زندگی خود نگه دارند.
وقتی اوضاع مدام بدتر از قبل میشود، صداهای آزارهنده بیشتر در محیط به گوش میرسند. سپس میلههایی که برای محافظت روی درها نصب شده بودند، شبیه میلههایی به نظر میرسند که آدمها را در خانههای خود زندانی کردهاند.