آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از Ronin تا The Intouchables

آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از Ronin تا The Intouchables

اثری پلیسی و جذاب که ژان رنو و رابرت دنیرو را در گروه بازیگرانش دارد، یک کلاسیک دیدنی از دوست‌داشتنی‌ترین ولگرد تاریخ و دو اثر درام و کمدی که عاشق‌شان می‌شوید. همراه ما باشید.

پنجاه و پنجمین مقاله از سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» میدونی، به مانند همیشه فیلم‌هایی اکشن، کلاسیک، درام و کمدی را معرفی می‌کند که فارغ از زمان اکران شدن‌شان، اگر آن‌ها را ندیده‌اید همین حالا باید به تماشای‌شان بپردازید. آثاری که هر کدام ارزش‌های به خصوصی دارند و در بخش اصلی مقاله، به صحبت درباره‌ی تک‌تک‌شان می‌پردازیم. تازه‌ترین معرفی فیلم میدونی، به مانند همیشه با معرفی اجمالی یکی از فیلم‌های در حال اکران سینمای ایران نیز به پایان می‌رسد. پس بگذارید صحبت‌های‌مان را با حرف زدن درباره‌ی اثری متعلق به سال ۱۹۹۸ میلادی، آغاز کنیم. محصولی که هم بازیگران فوق‌العاده‌ای دارد و هم تا دل‌تان بخواهد می‌توانیم کارگردانی‌اش را ستایش کنیم.

Ronin

یک تریلرِ اکشن و دوست‌داشتنی که بسیاری از بهترین فیلم‌های هیجانی/پلیسی منتشرشده در پسِ آن را مدیون روایت عالی، سکانس‌های دوست‌داشتنی و کارگردانی معرکه‌اش هستیم. فیلمی به کارگردانی جان فرانکن‌هایمر و نویسندگی جی.دی. زیک که ستاره‌هایی مثل رابرت دنیرو، ژان رنو، شان بین و ناتاشا مک‌الهون، که قصه‌ای بر پایه‌ی حرص برای پول و نگاه به کشورها به عنوان ارزشی انکارناپذیر را روایت می‌کند. داستان، درباره‌ی کیف مرموزی است که با مدارک پراهمیتی پر شده است و گروه‌های متفاوتی از کشورهای متفاوت و به دلایلی کاملا متفاوت، می‌خواهند آن را به دست بیاورند. دیردر (با بازی دیدنی ناتاشا مک‌الهون)، رییس گروهی ایرلندی است که با جمع‌آوری چند آدم حرفه‌ای و خطرناک، می‌خواهد کیف را به دست بیاورد. این وسط، سم (رابرت دنیرو) که یکی از ماموران سابق CIA محسوب می‌شود، وینسنت (ژان رنو)، اسپنس (شان بین) که در شناخت اسلحه‌ها تخصص دارد و یک راننده‌ی حرفه‌ای و شخصی مسلط بر تمام کارهای پیچیده‌ی کامپیوتری، اعضای اصلی گروه مورد بحث به شمار می‌روند. البته فیلم فارغ از آن‌ها شخصیت‌های مهم و پردازش‌شده‌ی دیگری نیز دارد که درون قسمت‌های متفاوتی از داستان، به دنیای Ronin قدم می‌گذارند.

گروه بازیگران قدرتمند، فضاسازی‌های فوق‌العاده و به خصوص مرموزانه‌ای که در رابطه با محتویات کیف و رویکرد شخصیت‌ها نسبت به آن‌ها خلق می‌شوند، کارگردانی دقیق و دوست‌داشتنی، فیلم‌برداری هیجان‌انگیز در سکانس‌های تعقیب و گریز، موسیقی‌های شنیدنی و روایت کاملا قابل قبول و جذاب، انواع و اقسام ویژگی‌های مثبت Ronin هستند. جنس نئو-نوآر فیلم‌نامه در ترکیب با نگاه فلسفی کارگردان به قسمت‌های گوناگونی از سینمای کلاسیک ژاپن، در کنار شخصیت‌پردازی عالی کاراکترهای گوناگون داستان و صد البته غیر قابل حدس بودن قصه در بعضی بخش‌ها، کاری می‌کند که موقع مواجهه با سبک بصری خلق‌شده توسط کارگردان، فقط به این فکر کنید که تماشای Ronin برای هر کدام از دوست‌داران سینما، ضرورتی غیر قابل انکار دارد.

City Lights

در این که چارلی چاپلین یکی از برترین و محترم‌ترین کارگردان‌ها، نویسندگان و بازیگران تاریخ سینما است که بخش‌های گوناگونی از جهان هنر هفتم مدیون آن هستند، شکی وجود ندارد. «روشنی‌های شهر» که در دوران پسا-آغاز حیات فیلم‌های ناطق به همان جنس صامت و همیشگی قصه‌گویی‌های چاپلین وفادار ساخته شد، به داستان عاشقانه و بامزه‌ای می‌پردازد که سخت‌کوشانه به پیروی از ارزش‌های سینمای ثابت اصرار می‌ورزد و هنر انکارناپذیر چاپلین را به عنوان کسی که با نگاهش همه‌چیز را به مخاطب می‌فهماند، نشان‌تان می‌دهد. City Lights، قصه‌ی ولگردی را روایت می‌کند که عاشق یک دختر نابینا می‌شود و برای برطرف کردن مشکلات مالی او، سعی دارد کاری برای خودش دست‌وپا کند. این وسط او با میلیونری آشنا می‌شود و او را مدیون خودش می‌کند که البته فقط در برخی شرایط ولگرد را می‌شناسد. این‌ها چالش‌ها و سکانس‌های جذابی را برای چاپلین خلق می‌کنند که هم به کمک‌شان از ته دل می‌خندیم و هم قطعا، درون فکرمان تا چند ساعت با افکار مختلف جریان‌یافته در اثر درگیر می‌شویم.

قصه‌گویی عاشقانه و دل‌نشین «روشنی‌های شهر»، به دنیایی از آدم‌هایی می‌پردازد که تک به تک‌شان می‌خواهند در عین روشن بودن تمامی مکان‌ها، چشمان‌شان را ببندند. فیلم مثل تمامی ساخته‌های دیگر چاپلین، به قول خود او مقداری خنده و شاید چند قطره اشک را تقدیم مخاطبان می‌کند و بازی‌های شیرین بازیگرانش، ارائه‌کننده‌ی یکی از آخرین و دوست‌داشتنی‌ترین جلوه‌های تاریخ سینمای صامت است.

The Intouchables

یک فیلم فرانسوی‌زبان که شاید در نگاه‌تان حکم بازخوانی مدرن و شگفت‌انگیزی از داستان «شاهزاده و گدا» را داشته باشد. The Intouchables، داستان زندگی مرد ثروتمندی را روایت می‌کند که از گردن به پایین فلج مطلق است و هنگام تلاش برای یافتن یک پرستار جدید، با شخصی مواجه می‌شود که در حقیقت یک خلافکار خرده‌پا به شمار می‌رود و تنها برای راحت شدن از دست پلیس و اثبات آن که کاری برای انجام دادن پیدا کرده، می‌خواهد وظیفه‌ی پرستاری از او را برعهده بگیرد. در عین حال، آرام‌آرام مابین این دو نفر جنسی از دوستی به وجود می‌آید که به طرز دیوانه‌واری صادقانه و باورپذیر جلوه می‌کند و مخاطب خیلی سریع می‌تواند برای بخش به بخش آن ارزش قائل شود. پیرنگ‌های داستانی فیلم، تجربه‌ی تصویری قابل قبولی که فیلم‌ساز ارائه کرده است و تک به تک عناصر دیگر، همه و همه در پشت این رفاقت دوست‌داشتنی معنی پیدا می‌کنند.

استفاده‌ی اثر از تمامی داشته‌هایش برای خلق یک شیمی شگفت‌انگیز مابین دو کاراکتر اصلی، کاری می‌کند که هنگام تماشای The Intouchables دوستی این دو نفر و شیمی حاضر در بین آن‌ها، باعث شود تا همه‌ی حرف‌های قرارگرفته درون داستان را بپذیرید و فارغ از وفاداری یا عدم وفاداری مطلق به داستان حقیقی‌ای که فیلم‌نامه بر پایه‌ی آن نگارش شده است، مخاطب ثانیه به ثانیه‌ی قصه‌ را باور کند. فیلم از انرژی، هیجان، کمدی‌های به‌جا و شخصیت‌پردازی‌هایی بهره می‌برد که تماشای‌شان خوشحال‌کننده است و در عین جدی گرفتن انتخاب‌های اوریجینال سازندگان، بخش‌های بسیاری از خود را نیز وام‌دار یادگیری از بهترین کمدی‌های سینمای هالیوود هستند. با این اوصاف اگر کسی دلش تماشای اثری آرامش‌بخش، خنده‌آور و خواستنی را بخواهد، یقینا دیدن ساخته‌ی اریک تولدانو و الیویه ناکاش برای وی راضی‌کننده به نظر می‌رسد.

Swiss Army Man

اصولا فیلمی با محوریت مردی که می‌خواهد بعد از پیدا کردن یک جنازه‌ی قدرتمند با نیروهای متفاوت راهی برای نجات خود از جهنم طبیعی خاصی که در آن گرفتارشده است پیدا کند، نمی‌تواند آن‌چنان تبدیل به اثر خیره‌کننده و جذابی شود. ولی Swiss Army Man که یکی از بهترین محصولات سینمایی حاضر در کارنامه‌ی دنیل ردکلیف به حساب می‌آید و به خوبی تلاش او برای حضور در آثاری متعلق به سینمای معنامحور و هنری را نشان می‌دهد، به طرز دیوانه‌واری حس شاعرانه بودن سینما را تقدیم تماشاگران کرده است. قصه درباره‌ی جنازه‌ای است که در عین زنده نبودن، قابلیت‌های به خصوصی دارد که به شخصیت دوم قصه برای زنده ماندن کمک می‌کند. جلوه‌ی فانتزی فیلم، نمایشی از درون‌مایه‌های انسان در هنگام التماس برای زنده ماندن است و به زیبایی نشان می‌دهد که زندگی قرار نیست به نفس کشیدن آن‌ها و حرکت کردن‌شان به کمک پاهای خود محدود شود. زندگی درباره‌ی دانستن قدر لحظاتی است که درون‌شان سوار یک اتوبوس ساده می‌شویم و نگاه‌مان به نگاه کسی گره می‌خورد و همین اتفاق، دنیای‌مان را زیباتر از قبل می‌کند. زندگی درباره‌ی لحظاتی است که با جسم مرده‌ی خویش به سمت آسمان با نهایت سرعت پرواز می‌کنیم و فانتزی تبدیل به تنها راه نجات پیدا کردن‌مان از برزخ‌هایی که درون‌شان گرفتار شده‌ایم، می‌شود. و Swiss Army Man درباره‌ی همین ثانیه‌ها است؛ درباره‌ی مهم‌ترین بخش‌های زندگی که می‌توانند یک جنازه را به زندگی بازگردانند. آن هم با سکانس‌هایی که از منظر زیبایی‌شناختی دوست‌داشتنی هستند و به طرز خیره‌کننده‌ای اتمسفر قدرتمند و درگیرکننده‌ای را به وجود می‌آورند. فیلمی که قطعا با خواندن خلاصه‌ی داستانش یا حتی دیدن تریلرش تماشای آن را بی‌معنی خطاب خواهید کرد اما ابدا نباید با به تعویق انداختن زمان تماشا کردنش، در حق خودتان بی‌انصافی کنید.

راه رفتن روی سیم

فیلم «راه رفتن روی سیم» روایت‌کننده‌ی قصه‌ی یک گروه موسیقی زیرزمینی است که اعضای آن رویای برگزاری کنسرت در خارج از کشور را دارند. آن‌ها بعد از آماده کردن همه‌چیز و در زمانی که مهیای خروج از کشور هستند، به خاطر مواجهه با برخی مسائل، ملزم به انتخاب راه غیرقانونی برای رسیدن به هدف‌شان می‌شوند. احمد مهران‌فر، اندیشه فولادوند، حامد کمیلی، علیرضا استادی، رسول نجفیان و هومن برق‌نورد، اعضای اصلی گروه بازیگران اثر را تشکیل می‌دهند و کارگردانی و نویسندگی آن برعهده‌ی احمدرضا معتمدی است. شخصیت اصلی فیلم که احمد مهران‌فر اجرای نقش وی را برعهده گرفته، نوازنده‌ای است با نام داوود که بعد از قدم نهادن به درون جهان این گروه غیرقانونی، با مشکلات آن‌ها به شکل بدی روبه‌رو می‌شود و فیلم حداقل در اکثر اوقات، از زوایه‌ی نگاه او به روایت قصه می‌پردازد. این فیلم نخستین بار در جشنواره‌ی جهانی فجر در سال ۹۷، به نمایش عمومی درآمد.


افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
7 + 7 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.