درام وسترن و کمدی موزیکال از دهه ۷۰ میلادی، دزدی بیل مری از بانک با گریم دلقک و در آخر یکی از بهترین فیلمهای اختصاصی شبکه آنلاین نتفلیکس.
شمارهی ۲۲۲ سری مقاله آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ میدونی با یک اثر بسیار جدی شروع میشود و با یک انیمیشن حالخوبکن به پایان میرسد. آثار میانی هم هر دو کمدی محسوب میشوند، ولی یکی از آنها را بیشتر باید کمدی سیاه دانست و دیگری واقعا بهدنبال بلند کردن صدای خندهی بیننده است.
اگر مایل به چند ساعت غرق شدن در سینمای رابرت آلتمن مرحوم هستید، با دو اثر سینمایی نخست قرارگرفته در این فهرست به گذشته سفر کنید. آلتمن جایزهی افتخاری آکادمی علوم و هنرهای سینما را کسب کرد و راجر ایبرت، منتقد معروف سینما یک بار گفت که فیلم McCabe & Mrs. Mille او را یک اثر بدون نقص به شمار میآورد.
McCabe & Mrs. Miller (1971)
رابرت آلتمن در فیلم McCabe & Mrs. Miller هم با پیروی از برخی از کهنالگوها یک وسترن عالی ساخت و هم تعداد قابل توجهی از وسترنهای سینمایی را به چالش کشید. در فیلم او آنچنان خبری از شخصیتهای کاملا منفی و قهرمانهای قدرتمند یا فداکار مرسوم این جنس از قصههای هالیوودی نبود. زیرا شخصیتهای مختلف داستان به مراتب خودخواهتر یا بیفکرتر از آن کلیشهها به نظر میآیند. کاراکترهای انسانی فیلم بارها در سادهترین موقعیتها به تصویر کشیده شدند تا تبدیل به مجسمههای آشنا نشوند و واقعا مقابل دوربین زندگی کنند.
جان مککیب بهعنوان مردی خوشلباس و دارای اعتماد به نفس که میخواهد شرایط را به نفع خود رقم بزند، چند مرتبه با همهی کمبودهای خود به تصویر کشیده میشود؛ چه وقتی صبح بسیار بیحوصله از خواب برمیخیزد و دلایل اندکی برای بیرون آمدن از تخت دارد و چه زمانیکه میفهمیم بهتنهایی از پس انجام کارها برنمیآید. شخصیتی که در ظاهر شبیه به کاراکتر کلیشهای بیش از حد مستحکم است، قدم به قدم شکنندهتر به نظر میرسد؛ واقعگرایانهتر و باورکردنی.
در همین حین کانستنس میلر چند کیلومتر جلوتر از اکثر شخصیتهای زن فیلمهای وسترن مشابه گام برمیدارد. وی هدفمند زندگی میکند، نقشی اساسی در داستان دارد و در عین حال این فیلم بزرگسالانه با طراحی لحظات شعاری ضعیف و بیفایده، سطح او را پایین نیاورده است. خانم میلر قوی و لایق اعتنا است و همزمان از مشکلات فراوانی رنج میبرد؛ نه توانایی مقاومت دربرابر برخی از خواستههای پیش پا افتادهی خود را دارد و نه از پس صداقت به خرج دادن شجاعانه موقع بیان احساسات برمیآید. او صرفا از پس پیدا کردن نقش خود در یک جامعهی ترسناک برآمد و همیشه سعی میکند که با ماسکهای مختلف، وحشتزدگی خود از مواجهه با این جهان وحشی را مخفی نگه دارد و زنده بماند.
Nashville (1975)
فیلم McCabe & Mrs. Miller و فیلم Nashville از انواعواقسام جهات با یکدیگر تفاوتهای زیادی دارند. اما نباید انکار کرد که بسیاری از عناصر سازندهی جذاب سینمای رابرت آلتمن در هر دو آنها به خوبی میدرخشد. جلوههای هنر فیلمسازی او در آثار مختلف، تاثیرگذاریهای گوناگونی روی روایت قصه دارند و اهداف متفاوتی را دنبال میکنند. بااینحال برای نمونه در هر دو اثر میبینیم که او موفق به ارائهی تصویری مستندمانند از یک جامعهی انسانی میشود و به همین خاطر از پس مدیریت گروه بزرگی از شخصیتهای فرعی برمیآید. چرا؟ چون به سرعت آثار خود را پر از کدهای تصویری میکند و برای ارائهی اطلاعات راجع به شخصیتها، گرفتار دیالوگها نمیماند.
از زومهای آشنا و همیشگی او تا توجهی که به نمایش تاثیرگذاری کارهای کوچک افراد مختلف روی زندگی هم دارد، در فیلم Nashville میدرخشند. پس مخاطبی که هر دو اثر را تماشا کند، به شناخت جذابی از جنس فیلمسازی آلتمن و حتی در کل چگونگی استفاده از ترفندهای سینمایی جذاب برای خلق آثار گوناگون میرسد. اینگونه مقداری میفهمیم که چگونه هنر یک کارگردان در سبکهای مختلف جاری میشود و لزوما محدود به چند زیرژانر باقی نمیماند.
میان دقایق صمیمانه که شدیدا نزدیک به احساسات درونی کاراکترها دنبال میشوند، آلتمن در نوع خود ستپیسهای بزرگ هم دارد؛ هم هنگامی که در یک اثر وسترن کار به شلیکهای فراوان بکشد و هم وقتی تعداد بسیار زیادی از ماشینها عملا یک مسیر بسیار بزرگ را ببندند. ما طی همین لحظات به یاد میآوریم که با چه فیلمهای عظیمی از لحاظ ابعاد تولیدی پروژه روبهرو هستیم. ولی باز هم چند دقیقه میگذرد و آثار او انقدر شخصی دنبال میشوند که پولهای خرجشده برای ساخت آنها خیلی هم توجه مخاطب را جلب نکند. در نشویل مثل دنیای واقعی، هر کس هدف خود را دنبال میکند؛ از سیاستمدارها تا خوانندگان. آلتمن شباهت انسانهای ظاهرا بیشباهت را نشان مخاطب میدهد.
Quick Change (1990)
برخی از کمدیها پس از ارائهی یک مقدمهی بسیار خوب به مخاطب، شخصیتها را در شرایطی قرار میدهند که فقط ماندن آنها در همین حالت برای خنداندن تماشاگر در ادامهی فیلم کافی است. Quick Change که بیل مری هم بازیگر آن بود و هم به تهیهکنندگی و کارگردانی این اثر پرداخت، دقیقا چنین فرمولی را برای قصهگویی دنبال میکند؛ با نمایش دزدی سه نفر از بانک که بسیار خوب پیش میرود و تاکید روی اینکه نقشهی آنها برای فرار و استفاده از پولها چگونه قدم به قدم به سمت نابوی کشیده میشود.
درحالیکه آنها دیگر مطمئن به پیروزی خود هستند، مشکلات مختلف سر راه این سه دزدهای نابلد قرار میگیرند و حداقل دو مورد از موانع قرارگرفته در مسیر رسیدن آنها به محل پرواز، به شکلی عالی این شخصیتها را اذیت میکند؛ بهگونهای که تماشاگر احتمالا چند بار چارهای جز خندیدن به میزان بدشانسی آنها نداشته باشد. نقشآفرینیهای خوب خود مری درکنار جینا دیویس، بازیگر فیلم Thelma & Louise و رندی کواید هم به افزایش قدرت موقعیتهای کمدی کمک کرده است. البته متاسفانه فیلم Quick Change از لحاظ حفظ جذابیت طنز خود برای مخاطب، بالا و پایینهای زیادی دارد. همچنین نویسنده به مراتب بیشتر از وضعیت فعلی میتوانست روی ارتباط شخصیتهای اصلی مانور بدهد.
Klaus (2019)
- بهترین انیمیشن های دهه؛ از داستان اسباب بازی تا اسپایدرمن
برای عشق ورزیدن به انیمیشن Klaus نیازی نیست که علاقهمند به کریسمس باشید. این اثر حتی محدودشده به صحبت دربارهی مهمترین مفاهیم و ارزشهای قرارگرفته در پس بسیاری از تعطیلات خوش در جوامع مختلف انسانی هم نیست. البته که Klaus قصهای بسیار زیبا راجع به اینها را تعریف میکند. اما زیر تمام لایههای چشمنواز و ارزشمند انیمیشنی آن، در اصل قصهای دربارهی اهمیت ارزش قائل شدن برای انسانی است که شاید از چند متری ما رد شود. کلاوس از این میگوید که چرا گاهی بزرگترین کار خوب، همان رفتار اخلاقی ظاهرا کوچکی است که میتواند از هر شخصی سر بزند.
قصه در اصل به یک نامهرسان جوان میپردازد که قدم به سرزمینی سرد و غمانگیز میگذارد. او انقدر در یادگیری و کار خود ناتوان بوده است که بهنوعی برای تنبیه او را به سردترین مکان ممکن فرستادند. ولی قدم به قدم جسپر عاشق خیلی چیزها میشود و رنگهای فراوان قرارگرفته در پس سفیدی شهر پوشیده از برف را میبیند. زندگی او خالی از اشتباه نیست و موفقیت و خوشبختی به شکل دائمی و ناگهانی سر راه پستچی سبز نمیشود. ولی هنگامی که او دنیا را با چشمهای بهتری میبیند و تحت تاثیر رفتارهای دلنشین شخصی بهخصوص قرار میگیرد، شاید دنیا تغییر کند؛ شاید هر کس برای گرم کردن یک نفر، زحمت روشن کردن آتش را به جان بخرد و اینگونه سرتاسر شهر سرشار از گرما شود.