یک فیلم جنایی سرگرمکننده، یک کمدی قدیمی قدرتمند، اثری فوقالعاده و دورانساز از فیلمساز باشکوه ایتالیایی و یک فیلم فرانسوی معنادار از دهه ۹۰ میلادی.
میدونی در قسمت ۱۷۸ سری مقالات آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ به آثاری میپردازد که فارغ از یکی از آنها، همگی بهنوعی کمدی را در داستانگویی استفاده میکنند. ولی انقدر نحوهی به کارگیری عناصر خندهآور و روش پیادهسازی آنها در فیلمنامه را متفاوت با یکدیگر نشان میدهند که به سختی میتوان پذیرفت هر سهی آنها کمدی هستند. در نتیجه دیدن این فیلمها به یاد همهی ما میآورد که چهقدر محدود شدن تفکر بیننده و فیلمساز به چارچوبهای یک ژانر، بیمعنی و پوچ است و چرا سینما همواره میتواند تازه و سرحال به نظر برسد.
راستی دو اثر عالی که در مقاله معرفی فیلم سینمایی جدید میدونی قرار گرفتهاند، طی سالهای اخیر با کیفیتی به مراتب بهتر از قبل پخش شدند. در نتیجه اکنون حتی دلچسبتر از قبل هم به نظر میآیند و قدرت جذب بعضی از مخاطبان سختگیرتر به کیفیت فنی صدا و تصویر را هم دارند.
The Producers (1967)
فیلم The Producers به فردی میپردازد که برای کسب ثروت حاضر است شهرت خود را به آتش بکشد. زیرا برنامهی خاصی را دنبال میکند و به خیال خود روشی هوشمندانه برای گول زدن همگان یافته است. او در همراهی با حسابدار خود قصد طراحی بدترین تئاتر موزیکال ممکن را دارد. به همین خاطر آنها دست به خلق نمایشی چنان احمقانه میزنند که نفس مخاطب موقع خندیدن به برخی از ثانیههای آن بند میآید.
فیلم تهیهکنندگان باتوجهبه انواعواقسام عناصر بحثبرانگیز همچون شخصیت هیتلر که در آن حضور داشتند، واکنشهای بسیار ضد و نقیضی دریافت کرد. عدهای بهشدت علیه فیلم ایستادند و به آن یورش میبردند. برخی از منتقدان و داوران مراسمهای سینمایی هم فیلم The Producers را ستودند. ولی وقتی زمان گذشت، کمکم واکنشهای منفی محو شدند و تعداد نظرات حرفهای مثبت راجع به اثر افزایش یافت. فیلم The Producers به خوبی عمر کرد و سپس وقتی بلوری آن از راه رسید، مخاطبان زیادی فرصت لذت بردن از آن را بهدست آوردند.
La Dolce Vita (1960)
مارتین اسکورسیزی به فیلم La Dolce Vita میگوید «اثری سینمایی که جهان را فتح کرد» و نیکولاس ویندینگ رفن، کارگردان فیلم Drive آن را «شاید برترین فیلم سینمایی تاریخ» صدا میزند! فیلم ایتالیایی La Dolce Vita یکی از مهمترین آثار فدریکو فلینی، فیلمنامهنویس و کارگردان ایتالیایی است. یک ساختهی سینمایی ماندگار با نقشآفرینی مارچلو ماسترویانی و آنیتا اکبرگ که نمیتوان با لحظات آن همراه نشد و نمیتوان از تماشای نگاه فلینی به بخشهای مختلف زندگی لذت نبرد. او درحالیکه شخصیت را در موقعیتهایی آشنا برای مخاطب دنبال میکند، در حقیقت مشغول به تصویر کشیدن پیشرفت قدم به قدم وی در مسیر تلاش برای یافتن عشق و زندگی شیرین است.
از آنجایی که فیلم La Dolce Vita تبدیل به نقطهی عطفی در کارنامهی فیلمساز بزرگ ایتالیایی شد، میتوان جلوهی جذاب عناصری سینمایی را در آن یافت که سرتاسر کارنامهی هنری این کارگردان به یاد ماندنی را تشکیل میدهند. این وسط فارغ از داستانگویی دلنشین و معنادار، تصاویر سیاهوسفید فیلم هم خوش رنگولعابتر از اکثر فیلمهای رنگی، زندگی و رنگ آن را مقابل چشمان مخاطب میگذارد. درنهایت هم بینندهای که اثر را کاملا بفهمد، احتمالا با پذیرش منحصربهفردی جدی آن میپذیرد که هیچکس جز فدریکو فلینی نمیتوانست La Dolce Vita را بیافریند. پایین و پایینتر رفتن انسان و تغییر نگاه او به نقطه به نقطهی دنیا، هستهی داستانگویی فیلم La Dolce Vita را تشکیل میدهد؛ مسئلهای که هر انسانی در هر دورهی زمانی آن را میفهمد. شاید به همین خاطر است که فیلم ۳ ساعتی La Dolce Vita امروز نه پوسیده و قدیمی که همچنان تماشایی و مهم به نظر میرسد.
Widows (2018)
شاید برخی افراد بگویند که کارنامهی سینمایی استیو مککوئین ۵۱ساله بیش از حد و بعضا به خاطر دلایل غیرسینمایی ستایش شده است. بااینحال نمیتوان فیلم ۱۲ سال بردگی، فیلم Shame و فیلم Hunger را دید و نویسندگی، فیلمبرداری و کارگردانی آنها را در چندین و چند سکانس مورد ستایش قرار نداد. به همین خاطر وقتی از فیلم Widows بهعنوان عامهپسندترین ساختهی مککوئین یاد میشود، خود به خود خیلیها میدانند که باید یک بار آن را به تماشا بنشینند. داستان فیلم هم راجع به زنانی است که تحت ستم قرار میگیرد و به خاطر مرگ همسر، عملا فقط میتوانند به خود تکیه کنند. آنها تمام تلاش خود را به خرج میدهند تا همه به یاد بیاورند که توانایی ایجاد خطر برای اشخاصی بهخصوص را دارند؛ قدرتمندهایی که فکر میکردند هیچکس در دنیا نباید از چند زن بدون همسر بترسد.
لیام نیسون، وایولا دیویس، سینتیا اریوو، میشل رودریگز، کری کون، اندره هلند، دنیل کالویا و الیزابت دبیکی، بازیگر نقش کترین بارتون در فیلم Tenet گروه بازیگران فیلم Widows را تشکیل میدهند. آنهایی که به درامهای دلهرهآور جنایی علاقه دارند و میتوانند با چند ضعف انکارناپذیر یک فیلم خوب کنار بیایند، احتمالا از وقت گذاشتن برای یک مرتبه دیدن Widows پشیمان نمیشوند.
Irma Vep (1996)
فیلم ایرما وپ به نویسندگی و کارگردانی الیویه آسایاس و با نقشآفرینی مگی چونگ، ژانپیر لئو، ناتالی ریشار، بول اوژیه، الیویه تورس، لو کاستل، آرسینه خانجیان و الکس دسکاس از نگاه یک هنرمند خارجی، آشفتگی صنعت سینما یک کشور را نشان میدهد. فیلم ۹۷ دقیقهای Irma Vep که در زمان اکران ضرر مالی داد، نخستین بار در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و همچنان از آن بهعنوان نمونهای بسیار خوب برای پرداختن به کل با تمرکز روی جزء یاد میشود. زیرا همانقدر که بحثی جدی و دغدغهای مهم دارد، خوب میتواند طی بسیاری از لحظات بهنوعی حتی یک فیلم شخصی با لحن کمدی باشد که نشان میدهد چگونه یک غریبه، سر از کار افراد اصلی درنمیآورد.
حتی اسمگذاری فیلم که صرفا ترتیب حروف در لغنت Vampire (خونآشام) را به هم میریزد، طعنهای درخشان به بازسازیهای پوچ صنعت سینما به هدف درآمدزایی است. اصلا داستان فیلم هم به کارگردانی میپردازد که قصد بازسازی یک فیلم قدیمی خونآشاممحور را دارد. شخصیتها نیز براساس رویکردی که نسبت به تصمیمات همین فیلمساز نهچندان لایق توجه دارند، دستهبندی میشوند؛ عدهای معترض به کارهای مسخرهی او هستند و برخی افراد هم فقط از او دفاع میکنند.
در همین حین فیلم Irma Vep به شکل غیرمستقیم شامل نقدهای تندی به نگاه جنسی بسیاری از تیمهای فیلمسازی به هنرمندان هم میشود و هوشمندانه خود صنعت فیلمسازی را به باد انتقاد میگیرد. تلخترین بخش ماجرا هم این است که فیلم Irma Vep برای اعتراض به صنعت سینما یک کشور در سال ۱۹۹۶ میلادی اکران شد. اما همچنان صنعت/هنر سینما در بسیاری از کشورها دقیقا به شکلی قابلتوجه از مشکلاتی رنج میبرد که همین فیلم با زبان سینما میگفت باید از بین بروند.
با همهی اینها به یاد داشته باشید که Irma Vep غیرعامهپسندترین فیلم این فهرست به حساب میآید و هرچه شناخت کلی مخاطب از تاریخ سینما فرانسه بیشتر باشد، اثر الیویه آسایاس هم بیشتر از قبل موفق به نمایش ارزشها و عمق محتوایی خود میشود. زیرا ارجاعات هوشمندانه و فکرشدهای به چند فیلم فرانسوی پراهمیت دارد.