انیمیشن پوکاهانتس، فیلم The Courier با نقشآفرینی بندیکت کامبربچ، ریچل بروزناهان و جسی باکلی، آخرین پادشاه اسکاتلند و فیلم کمدی Easy A که نقش قابل توجهی روی شناخته شدن اما استون داشته است.
همیشه فیلمهای متفاوتی وجود دارند که به دلایل مختلف میان آثار دیگر گم میشوند و در جلب توجه مخاطب امروز شکست میخورند؛ چه یک فیلم نسبتا پرستاره باشد که بهتازگی از راه رسید و آنچنان سروصدای رسانهای بلندی به پا نکرد و چه یک انیمیشن متعلق به سالها قبل که برخی از بینندگان میان انیمیشنهای معروفتر دیزنی به سختی میتوانند آن را به خاطر بیاورند. راستی سه فیلم پایانی فهرست یک نقطهی اشتراک دیگر هم دارند؛ هر سه با بودجهای کمتر از ۱۰ میلیون دلار ساخته شدند.
هر چهار فیلم معرفیشده در آخر هفته چه فیلمی ببینیم ۱۸۹ میدونی در حد خود کموبیش عامهپسند به حساب میآیند و توانایی همراه کردن بینندگان متفاوتی را دارند. همچنین بهتر است بدانید که این مقالهی معرفی فیلم سینمایی شامل دو فیلم بریتانیایی و دو فیلم هالیوودی است.
Pocahontas (1995)
همهی آنچه از انیمیشنهای قدیمی دیزنی میخواهیم. موسیقی متن شنیدنی، احساس کشف یک فرهنگ و سبک زندگی بهخصوص، تاکید روی تلخی جنگهای بین انسانهای مختلف، حیوانات بامزه و آهنگهایی پرشده از جملات شنیدنی که حداقل تا چندوقت نمیخواهیم آنها را فراموش کنیم. انیمیشن Pocahontas یکی از معدود کارتونهای قدیمی استودیو انیمیشنسازی والت دیزنی است که شاید هرگز نسخهی لایواکشن جدید آنها ساخته نشود. زیرا تنظیمات داستانی و جزئیات قصهگویی پوکاهانتس شامل مواردی بود که اولا شاید اصلا با DNA دیزنی امروز جور درنیایند و ثانیا به قول یکی از اعضای کلیدی تیم ساخت اثر «به سختی میتوان این قصه را طوری روایت کرد که در دنیای امروز به کسی برنخورد». انیمیشن Pocahontas یک موفقیت مالی بسیار بزرگ را برای دیزنی رقم زد. اما در سالهای اخیر برخی گروهها بهشدت آن را پرشده از تحریف تاریخ به شمار آوردند.
این انیمیشن موزیکال، رمانتیک و درامدی (کمدی و درام) که مقداری هم ریشه در واقعیت و اتفاقات پیشآمده دارد، نامهای معروفی همچون کریستین بیل و مل گیبسون را در گروه صداگذارهای خود میبیند. قصه نیز آشنا و قابل درک است؛ وقتی عشق و تمایل درونی انسان به ماجراجویی مقابل خواستههای جامعه و خانواده از او قرار میگیرد. اسکار، گلدن گلوب و گرمی تنها برخی از جوایزی هستند که انیمیشن Pocahontas کسب کرد.
The Last King of Scotland (2006)
کوین مکدونالد که جایزهی بهترین مستند اسکار را در کارنامه دارد، در فیلم آخرین پادشاه اسکاتلند به سراغ ارائهی یک فیلم درام داستانی و در عین حال پرشده از مستندهای تاریخی رفت. در حقیقت ماجرای کارهای عیدی امین، رئیسجمهور دیکتاتور اوگاندا در دههی ۷۰ میلادی واقعی است. اما قصهی درد کشیدن بسیاری از مردم در این جامعهی عجیب از زاویهی دید یک شخصیت خیالی روایت میشود؛ یک دکتر اسکاتلندی به اسم نیکولاس گریگان با بازی جیمز مکآووی که توسط آن دیکتاتور استخدام شد. فیلمنامه ازطریق این کاراکتر خیالی قدم به بخشی از واقعیتهای تکاندهندهی صفحات سیاه کتاب تاریخ میگذارد تا وقایع را از نزدیک به تصویر بکشد.
کری واشینگتن، سایمن مکبرنی و جیلین اندرسون هر سه نقشآفرینیهای قابل قبولی در فیلم The Last King of Scotland داشتند. ولی فارست ویتاکر اینجا میخکوبکننده به تصاحب سکانسها میپردازد. نتیجه هم آن است که مخاطب واقعا رفتن به پشت تصویر ظاهری جذاب و دیدن واقعیتهای تلخ را لمس خواهد کرد. چون میتوان هم با با بازی ویتاکر لبخند زد و هم به خاطر بازی ویتاکر سر جای خود خشک شد.
فیلم The Last King of Scotland یک یادآوری مهم برای همه است؛ تا موقع قضاوت جوامع انسانی و لبخند زدن به همهچیز، راه مواجهه با واقعیتها را گم نکنیم و ظاهر را با باطن اشتباه نگیریم. اینجا شخصیت اصلی پس از دست دوستی دادن با چندین و چند نفر و خندیدن، ناگهان میفهمد که مشغول لبخند زدن به دردهای مردم بوده است؛ مشغول ندیدن. به همین خاطر حتی افراد دردکشیده نیز مدتها در نگاه او مشغول لبخند زدن بودند.
Easy A (2010)
فیلم Easy A که احتمالا ماهها بعد اسپین-آف آن هم پخش خواهد شد، نقش بسیار زیادی در جدیتر گرفته شدن اما استون در دنیای بازیگری داشت. او تقریبا با ۲۰ سال سن به بازی در فیلم Easy A پرداخت. برخی افراد وقتی از دور و با نگاه از بالا به پایین به یک فیلم مثل Easy A نگاه میکنند، آن را بیمصرف و کمارزش میدانند. ولی واقعیت آن است که حتی فارغ از کمدی شبه-بزرگسالانهای که انصافا مخاطب هدف را میخنداند و ماجراهای رمانتیکی که در حد یک فیلم متمرکز روی نوجوانها قابل قبول به نظر میرسند، فیلم Easy A حرفهایی هم برای گفتن دارد و بیدلیل درصد رضایت ۸۵ از ۱۰۰ منتقدها در راتن تومیتوز را دریافت نکرده است.
قصه راجع به هل داده شدن افراد به سمت قضاوت شدن توسط جامعه است. بارها و بارها انسانها با شرایطی روبهرو است در آن که اول برای جلب توجه چند نفر و زیر فشارهای آنها کاری را انجام میدهند و سپس به خاطر انجام کار مورد بحث، دقیقا توسط همان افراد بهشدت مورد قضاوت قرار میگیرند. انگار از جایی به بعد هیچ چارهای جز پذیرفتن تمامی برچسبها وجود ندارد. در نتیجه تلاش برای برچسب نخوردن شاید بزرگترین اشتباه ممکن در مکانی پرشده از بدخواهها باشد. فیلم Easy A با بودجهای کمتر از ۱۰ میلیون دلار ساخته شد و حدودا ۱۰ برابر بودجهی خود در سینماها فروخت.
The Courier (2020)
بندیکت کامبربچ، بازیگر نقشهای شرلوک هلمز و دکتر استرنج، ریچل بروزناهان، بازیگر سریال خانم میزل شگفت انگیز و جسی باکلی، بازیگر تحسینشدهی آثاری همچون فیلم Wild Rose هر سه در فیلم The Courier حضور دارند. اگر همین حقیقت به اندازهی کافی شما را مجاب به دادن یک شانس به این فیلم نمیکند، باید بدانید که اثر مورد بحث یک درام تاریخی دلهرهآور با درصد رضایت ۸۷ از ۱۰۰ منتقدان در راتن تومیتوز است. فیلم The Courier سال ۲۰۲۰ میلادی را در جشنوارهها سپری کرد تا بالاخره در سال ۲۰۲۱ میلادی برای بینندگان پخش شود.
از دست ندهید
- مورد انتظارترین فیلم های ۲۰۲۱ از نگاه میدونی
- بهترین فیلم های 2020 که باید تماشا کنید
در دوران جنگ سرد و به هدف پایان دادن به بحران موشکی کوبا، یک تاجر ساده وارد یکی از بزرگترین مأموریتهای جاسوسی میشود. یکی از سرگرمکنندهترین جنبههای فیلم هم آن است که نشان میدهد چهطور در فضایی که هیچکس نمیتواند به دیگری اعتماد کند، باز هم برخی از کارهای انسانها کاملا وابسته به همکاری آنها با یکدیگر هستند.
بازیگرها نقشهای خود را تصاحب کردهاند و ستارهی اصلی فیلم کامبربچ است که به خوبی تفاوت درونریزیها و ظاهر بیرونی شخصیت خود را به نمایش میگذارد. او چه در بازی بدن و چه در جزئیات لحن بیان دیالوگها مدام نشان میدهد که کجا در حال ادا درآوردن است و کجا مشغول بروز دادن چهرهی واقعی خود میشود.
عدهای احتمالا از سادگی بخشهایی از فیلم خسته میشوند و میگویند که چنین داستان واقعی عجیبی قطعا میتوانست فیلمی با بار دراماتیک سنگینتر را بسازد که پرشده از لحظات پرانرژی است. ولی اگر از من میپرسید، اتفاقا The Courier تاثیرگذاری خود روی مخاطب هدف در یک دور تماشا را از همین میگیرد که برای روایت داستانی بزرگ، تصمیم گرفت تا جای ممکن متمرکز روی همین یک شخصیت بماند.