یکی از پرطرفدارترین انیمیشنهای ابرقهرمانی بزرگسالانهی دیسی، فیلمی ماندگار از برادران کوئن، اثر کودکانه و خانوادگی نانسی میرز و مجموعهی کمدی سینمایی Anchorman با درخشش ویل فرل و استیو کارل.
میدونی با مقالهی «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» ۱۴۱ به سان بسیاری از قسمتهای دیگر این سری مقالات معرفی فیلم سینمایی سعی به هدف گرفتن سلایق و حتی درجههای سنی گوناگون دارد. به همین خاطر در آن میشود یک انیمیشن حدودا ۷۵ دقیقهای جذبکننده و خشن و یک فیلم درخشان هنری و همزمان تا حد خوبی سرگرمکننده را یافت که هر دو برای تماشاگر بزرگسال خلق شدهاند.
پس از آنها اما باتوجهبه این نکته که گاهی حالخوبکنترین فیلمها برای سینماروهایی با سنین مختلف آثار ظاهرا کودکانه هستند، نوبت به محصولی میرسد که ماجراهایی آشنا و کلیشهای را به شکلی دلنشین روایت کرده است. در آخر هم برای یادآوری هنر فرد ویلارد، بازیگر و کمدین محبوب که بهتازگی از دنیا رفت، دربارهی یک مجموعه فیلم کمدی ۱+۲ قسمتی میخوانیم که خوب صدای خندهی بسیاری از آدمها را بلند میکند.
(Justice League Dark (2017
- آخر هفته چه فیلمی ببینیم: Justice League: The Flashpoint Paradox
- آخر هفته چه فیلمی ببینیم: Batman: Hush
از همان لحظهای که اعلام شد جی. جی. آبرامز میخواهد سریال Justice League Dark را در آیندهی نزدیک برای شبکهی HBO Max بسازد، طرفدارهای زیادی به هیجان آمدند. چون خیلیها همیشه آرزو دوست داشتند نسخهی لایواکشن این بخش تاریکتر، فانتزی و پرشده از جادو و المانهای ماوراالطبیعهی جهان داستانهای ابرقهرمانی دی سی را ببینند. گروه Justice League Dark که اعضای آن را شخصیتهایی همچون جان کنستانتین، مادام زندو، شید، ددمن و زاتانا تشکیل میدهند و گاهی کاراکترهای بهخصوصی مانند سوامپ تینگ هم در قصههای روایتشده با محوریتش به چشم میخورند، پتانسیل بسیار زیادی برای جلب توجه تماشاگرها دارد.
اما اگر میخواهید تا پیش از آمدن آن سریال حداقل بهترین تصویر جدید موجود از Justice League Dark در فضایی خارج از کتابهای کامیک را نظاره کنید، انیمیشن بزرگسالانهی Justice League Dark را نباید از دست بدهید. اثری که در آن با شخصیتهایی لایق توجه دیدار میکنیم و مشغول شنیدن قصهای با طول چند صد سال میشویم.
فضاسازیهای بصری جذاب، شیمی عالی بین بسیاری از کاراکترها و حضور بعضا جدی و گاهی هم طنزآمیز بتمن در متن داستانهایی که اصولا به کاراکتری مانند او ارتباطی ندارند، همه و همه Justice League Dark را لایق یک بار تماشا کردهاند. البته که باید به موارد نامبرده صداگذاریهای عالی کاراکترها و کشش بالای آلبوم موسیقی متن این انیمیشن نهچندان بلند را نیز اضافه کرد.
(No Country for Old Men (2007
چگونه میتوان در اقتباس سینمایی یک کتاب، دقیق و وفادار نسبت به اثر مرجع عمل کرد و همزمان تازه، دارای حرفهای مخصوص به خود و ترسیمکنندهی چشماندازی وسیعتر بود؟ چگونه میشود از سینما نه بهعنوان مدیومی کاهنده که جهانی برای روایت بهتر و عمیقتر قصهها بهره برد؟ چگونه میشود سینمای وسترن را با یک نئو-وسترن از ابتدا زنده کرد و سپس با یک پایانبندی کم سروصدا و و همزمان کم مثلومانند کشت؟
با شناختی که از جنس فیلمسازی و مدل هدفگذاری جول کوئن و ایتن کوئن در طول سالها کسب کردهایم، میدانیم که آنها No Country for Old Men برندهی اسکار را برای پاسخ دادن به سه سؤال ذکرشده ننوشتند و کارگردانی نکردند. ولی این باعث نمیشود که فراموش کنیم فیلم مورد بحث چهقدر ایدهآل و باحوصله به آنها پاسخ میدهد. «جایی برای پیرمردها نیست» از ماهیت رندوم و زشت دنیای ما میگوید؛ از قهرمانهایی پوسیده که دیگر جایی در دنیای خاکستری امروز ندارند و رویاهایی که برخلاف گفتههای کورمک مککارتی یعنی نویسندهی کتاب اصلی شاید حتی راهنمای ما هم نباشند.
برادران کوئن با فیلمی که زندگی امروز را بدون تاکید روی جلوههای امروزی آن به سخره گرفته است، خوب میترسانند و خوب به فکر میاندازند. نتیجه هم میشود شکلگیری اثری که هرچه پیشتر آن را میفهمیم، بیشتر بر خود برای کند و کاو آن لعنت میفرستیم. چون اگر No Country for Old Men را پس از یک بار تماشا رها میکردیم، همیشه باور داشتیم فیلمی دربارهی یک قاتل عجیب، یک پروتاگونیست خاکستری و مردی عاشق خوابهای خود دیدهایم. ولی بارها و بارها تلاش برای شناخت کامل اثر سیاهی قاب پایانی آن را پررنگتر و دردناکتر ساختند. وقتی میدانیم کارگردانها چگونه با رفتن از چهرهی پرسوال پیرمرد به آن سیاهی مطلق خبر از بیپاسخ بودن پرسشها میدهند، نمیتوان درد نکشید.
در عین حال No Country for Old Men را به سختی میتوان یک فیلم سیاه صدا زد. زیرا بیشتر از آن که قصد منفی ساختن نگاه مخاطب به جهان پیرامون را داشته باشد، برای بیدار کردن او برنامه میریزد. آیا از خواب بلند کردن فردی بیهوششده از شدت تشنگی در بیابان که داشت خواب سرخوشانه و آرامی میدید و کمکم به سمت مرگ میرفت، برای او آزاردهنده و به طرز خوفناکی یادآور تمام دردهایش خواهد بود؟ بدون شک. ولی شانس وی برای چند قدم برداشتن، شاید به آب رسیدن و جان سالم به در بردن را نیز افزایش میبخشد.
اگر در دنیای ما جایی برای پیرمردها و باورهای امیدوارانهتر قدیمی نیست، کسی نمیتواند بر گذشته و افراد متعلق به آن خرده بگیرد. بلکه جهان امروز بدهکار تمام این آدمها است که انگار در میان همهی گرد و خاکش حسوحالی برای اسبسواری و قهرمانبازی ندارند. حداقل کوئنها اینگونه فکر میکنند.
(The Parent Trap (1998
هالی و انی در مقام خواهرهایی که دوقلوی همسان هستند، سالها از وجود یکدیگر خبر نداشتند. اما درنهایت یک روز درون یک کمپ تابستانی با هم روبهرو میشوند و مرحله به مرحله میفهمند که پدر و مادری یکسان دارند؛ والدینی که سالها قبل از هم جدا شدند و هرکدام یکی از آنها را بزرگ کردند. این داستان کلیشهای در بهترین حالت چگونه ادامه مییابد؟ جابهجایی عامدانهی جای دو دختر با یکدیگر، رفتن هرکدام به سراغ آن بزرگتری که هرگز با وی زندگی نکرد و تلاش بچهها برای زنده کردن ازدواجی که سالها از پایان یافتن آن میگذرد. پس این دقیقا همان اتفاقی است که فیلمنامهی اثر خانوادگی، کمدی، عاشقانه و ماجراجویانهی نانسی میرز را سر و شکل میدهد.
ولی آشنایی با خلاصهی داستان فیلم The Parent Trap ظرافت طنز ظاهرا سادهی آن، شیرینی قدم برداشتن لیندسی لوهان با کفشهای هالی و انی و پیامرسانی ساده اما شنیدنی سازندگان راجع به ارزش ابدی تولد انسانهای جدید را به مخاطب نشان نمیدهد. پس بهسادگی اگر میخواهید ۱۲۸ دقیقه از روز خود را بهتنهایی یا درکنار عضوی از خانواده به بهتر کردن حال خویش به کمک تماشای فیلم سینمایی اختصاص دهید و در مقابل چنین آثاری گارد ندارید، The Parent Trap را دست کم نگیرید.
(Anchorman (2004-2013
از آنجایی که تا چند روز دیگر فصل اول سریال کمدی Space Force، اثر تازهی تعدادی از سازندگان سریال معرکهی The Office با بازی استیو کارل پخش میشود و طی اپیزودهایش میتوان آخرین همکاری این هنرمند دوستداشتنی با ویلیام فرد را به تماشا نشست، شاید اکنون زمان مناسبی برای بازگشت به عقب و دیدن سه فیلم Anchorman: The Legend of Ron Burgundy محصول سال ۲۰۱۴، Wake Up, Ron Burgundy: The Lost Movie محصول سال ۲۰۱۴ و Anchorman 2: The Legend Continues، محصول سال ۲۰۱۳ میلادی باشد. یکی از کلیدیترین افراد سازندهی این سری به نسبت پرستاره هم آدام مککی است؛ همان فردی که با The Big Short و Vice نشان داد سرسختترین و بدبدنترین داستانها را هم میتوان به شکلی شنیدنی در مقابل دستهای از مخاطبهای عام دنیای هنر هفتم گذاشت.
داستان فیلم/فیلمها دربارهی چیست؟ همینقدر بدانید که به آدمهایی میپردازد که در شرایطی نابرابر سالها بیرقیب بودهاند، ناگهان شدیدا به چالش کشیده میشوند، از نردبان پایین میافتند و به انواعواقسام اشکال خندهآور قصد انتقامجویی و بازپسگیری صندلی خود را دارند.