یک فیلم ایتالیایی طولانی و دردناک، اثری جنایی از استیون سودربرگ، درام عاشقانه با بازی اسکارلت جوهانسون و اقتباس سینمایی جین ایر به کارگردانی کری جوجی فوکوناگا.
میدونی در شماره ۲۵۰ سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» قبل از اینکه سراغ سه عاشقانهی انگلیسیزبان و سرگرمکننده برود، به معرفی یکی از فیلمهای برنده نخل طلا میپردازد؛ اثری غمانگیز و واقعگرایانه که مخصوصا باتوجهبه مدتزمان طولانی، نمیتوان تماشای آن را به همه پیشنهاد کرد. ولی اگر به فیلم ایتالیایی مورد بحث یک فرصت بدهید، برخی از ظرافتهای ویژهی سینمای این کشور را میبینید. بالاخره ارمانو اولمی که در سال ۲۰۱۸ میلادی از دنیا رفت، انقدر فیلمساز تحسینشدهای به شمار میآید که شناختهشدهترین اثر او لیاقت حداقل یک بار تماشا را داشته باشد.
فیلمهای بعدی قرارگرفته در این فهرست به ترتیب آثار کارگردانیشده توسط استیون سودربرگ، وودی آلن و کری جوجی فوکوناگا هستند؛ فیلمسازهایی که نام هرکدام از آنها کموبیش برای بسیاری از مخاطبهای روز هم آشنا است. البته اینکه سه اثر انتخابشده از کارنامههای سینمایی آنها عاشقانه محسوب میشوند، نباید کاری کند که انتظار شباهت بسیار زیاد سه اثر را داشته باشید. چون این سه فیلم بهرهبرداریهای متفاوتی از داستانگوییهای عاشقانهی خود دارند.
The Tree of Wooden Clogs (1978)
بسیاری از انسانها در شرایطی زندگی میکنند که شاید میزان عادی بودن آن باعث شود که اکثر فیلمهای سینمایی، وقتی برای نمایش آن نداشته باشند. وقتی نیازهای حداقلی برآورده نمیشوند، جاهطلبی میتواند خلاصهشده در تلاش یک پدر برای پیدا کردن لباس مناسب برای فرزند خود باشد. زیرا زندگی برای او با تمام این سختیها و چالشهای تلخ، تعریف شده است.
فیلم The Tree of Wooden Clogs زندگی افرادی را نشان میدهد که گویا پیروزی در یک روز را هممعنی با زنده رسیدن به روز بعد میدانند. پس با اینکه نباید وجود دقایق احساسی و دلنشین در فیلم را انکار کرد، اما The Tree of Wooden Clogs اصلا اثری نیست که کسی برای خوب کردن حال خود ببیند. تلخیها و دردهای شخصیتها بیاندازه واقعی جلوه میکند. آنها مردم هستند؛ آدمهایی که تکتک در نوع خود برای باقی ماندن در این دنیا میجنگند و گاهی برای ساخت یک کفش شکننده، مجبور به قطع درخت میشوند.
Out of Sight (1998)
داستانهای عاشقانه با محوریت ارتباط فرد قانونشکن و مامور قانون، بارها و بارها در سینما روایت شدهاند. اما یک اثر جنایی از استیون سودربرگ که در آن رگههایی از کمدی به چشم میخورد و جرج کلونی را بهعنوان بازیگر دارد، فیلمی نیست که تماشاگر بخواهد سراغ آن نرود؛ حتی اگر شبیه برخی از آثار دیگر باشد.
کلونی و سودربرگ که حدود سه سال بعد از Out of Sight توانستند فیلم Ocean's Eleven را تقدیم میلیونها مخاطب در نقاط مختلف گوناگون دنیا کنند، اینجا داستان یک سارق را به بیننده تحویل میدهند؛ سارقی که گاهی گیر میافتد و گاهی انگار هیچکس حریف او نمیشود. اما نکتهای که در این بین تغییر نمیکند، سرگرمکننده بودن فیلم و استفادهی درست آن از کلیشههای جذاب است. تازه تیم بازیگری اثر هم محدودشده به کلونی و جنیفر لوپز نیست. دان چیدل و وینگ ریمز در برخی از سکانسهای فیلم Out of Sight تبدیل به دو مورد از جذابترین نکات مثبت اثر میشوند.
Match Point (2005)
Match Point را میشود یکی از آثاری دانست که حسوحال کلی داستانگویی آنها از جایی به بعد، ناگهان به شکل جدی تغییر میکند. فیلم با استفاده از این نوع روایت و اشاره به اعتقاد بعضی از آدمها به نقش شانس در زندگی، خیلی خوب از پس نمایش عواقب تصمیمگیریها برمیآید.
ماجرایی که در ابتدا فقط شبیه یک سرکشی عاشقانه برای وقت گذراندن با شخص مورد علاقه است، قدم به قدم دو کاراکتر را بیشتر و بیشتر درگیر تصمیمات خطرناک میکند. علاقهمند شدن به یک نفر در شرایط خاص میتواند باعثوبانی به وجود آمدن دعواهای برگشتناپذیر باشد؛ تا حدی که هر دو نفر از خود بپرسند که آیا اصلا علاقهی آنها به یکدیگر ارزش این همه مشکل را داشته است یا نه.
Jane Eyre (2011)
کری جوجی فوکوناگا انقدر متمرکز روی تولید انواع مشخصی از آثار سینمایی و تلویزیونی جلو رفت که شاید بسیاری از مخاطبها اقتباس او از رمان جین ایر به قلم شارلوت برونته را به یاد نداشته باشند. فیلم No Time to Die، مینیسریال Maniac، فصل اول سریال True Detective و فیلم Beasts of No Nation آثاری نیستند که با دیدنشان به سرعت حدس بزنیم که سازندهی آنها سالها قبل روی یک درام رمانتیک کلاسیک کار کرد.
بااینحال زمانیکه فیلم Jane Eyre با نقشآفرینی مایکل فاسبندر را تماشا میکنیم، بسیاری از کدهای تصویری فوکوناگا به چشم میآیند. او با تکیه به طراحی صحنه و طراحی لباس نسبتا ساده که بسیاری از اغراقهای مرسوم آثار سینمایی مشابه را ندارند، بهدنبال ارائهی یک تصویر باورپذیر است. حتی شاید رویکرد او برای نمایش این داستان به نظر بعضیها بیش از حد سرد باشد و نتواند آن حرارت مورد انتظار یک داستان عاشقانه مثل جین ایر را به تصویر بکشد.
از قضا فیلمنامهی مویرا بافینی برای این اقتباس هم از چنین الگوهایی پیروی کرده است و ظاهرا علاقهی زیادی به شور و شوق خاص برخی از عاشقانههای کلاسیک ندارد. برای مخاطبی که با این نوع از جدیت ارتباط میگیرد، روایت فیلم Jane Eyre چه در دیالوگها و چه در داستانگویی تصویری میتواند تاثیرگذاری قابل توجهی داشته باشد.