یک درام مستقل و دردناک با درخشش لیندا مانز، نخستین فیلم داستانی هیروکازو کورئیدا، آپولو ۱۳ و یکی از بحثبرانگیزترین برندگان جایزه بهترین فیلم سال اسکار.
میدونی در شماره ۲۵۴ سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» سراغ آثاری رفته است که شاید فقط یکی از آنها را بتوان عامهپسند دانست، اما هرکدام به دلایل مختلف هنوز مورد بحث قرار میگیرند و با واکنشهای گوناگون بینندگان مواجه میشوند؛ از یک اثر کالت به کارگردانی دنیس هاپر که همچنان نقشآفرینی لیندا مانز در آن مورد ستایش قرار میگیرد تا فیلم Crash که عدهای آن را بدترین فیلم برنده جایزه اسکار تا امروز میدانند.
گاهی هدف اصلی مخاطب از تماشای فیلمهای مختلف بیشتر از آن که لذت بردن از تکتک آنها باشد، رسیدن به شناخت است؛ شناخت بیشتر بحثهای سینمایی مختلفی که بارها و بارها تکرار میشوند و شاید حتی درک هنری ما را افزایش دهند. در نتیجه آدمها با گذر زمان به دلایل گوناگون میتوانند سراغ فیلمهای مختلف بروند. برای نمونه یکی از آثار قرارگرفته در این فهرست، توسط هیروکازو کورئیدا کارگردانی شده است؛ همان شخصی که با فیلم Shoplifters موفق به کسب جوایز گوناگون شد. شاید خیلیها پس از اینکه کورئیدا نخل طلا جشنواره کن را بهدست آورد، برای آشنایی بیشتر با کارنامهی سینمایی او سراغ اولین فیلم داستانی بلندی رفتند که توسط این فیلمساز ژاپنی کارگردانی شده است.
Out of the Blue (1980)
فیلم Out of the Blue به زیبایی و در اوج تلخی، عواقب یک رخداد بسیار بد را نشان میدهد. وقتی یک حادثه باعث به زندان افتادن پدر میشود، زندگی اعضای خانوادهی او قدم به قدم تغییر میکند. سپس زمانیکه پدر به خانه بازمیگردد، زندگی دختر او به قدری تغییر کرده است که تغییرناپذیر به نظر میرسد. شاید در بسیاری از لحظات در زندگی فقط باید روی تلاش برای جلو رفتن تمرکز کرد؛ نه برگرداندن زندگی بهسادگی و آرامشی که فراموش شده است.
قدرت تیم بازیگری به شکلی میخکوبکننده باعث قوی شدن لحظاتی میشود که اتفاق عجیبوغریبی در آنها رخ نمیدهد، اما پر از احساسات انسانی قابل لمس هستند. سینمای مستقل گاهی جسارت و قدرت نمایش خام زندگی را دارد؛ بدون اینکه آن را بیدلیل زیبا جلوه بدهد. Out of the Blue متعلق به همین نوع از سینمای مستقل است.
Maborosi (1995)
کورئیدا یک مستندساز بود. اما حتی اگر این نکته را ندانید، احتمالا با تماشای آثار مختلف او از جمله فیلم Maborosi متوجه این نکته میشوید. او با طراحی صحنه مینیمالیستیک و استفاده از دوربین ثابت در بسیاری از سکانسها موفق به نمایش آرامش زندگی میشود؛ با پرداختن به شخصیتهایی که در سادهترین لحظات برای پیدا کردن آرامش تلاش میکنند.
شخصیت اصلی قصه که در حال تلاش برای کنار آمدن با یک غم بزرگ است، آرامش را در لحظاتی مییابد که پرشده از کارهای معمولی هستند. کورئیدا با قاببندیهای زیبای خود نشان میدهد که زندگی او بدون اینکه شامل اتفاق خاصی نمیشود، واقعا میتواند زیبا باشد. افرادی که بسیاری از قصهگوییهای تلخ امروز هالیوود را اغراقآمیز میدانند، احتمالا از Maborosi لذت میبرند.
Apollo 13 (1995)
آپولو ۱۳ یکی از پروژههای بزرگ و چالشبرانگیز ناسا بود که در آن خیلیها برای زنده بازگرداندن چند نفر به زمین تلاش کردند. فیلم Apollo 13 با نقشآفرینی تام هنکس و بیل پکستون به نمایش همین اتفاق میپردازد؛ تا نشان دهد که گاهی بقا، بزرگترین دستاورد انسان است.
درحالیکه بسیاری از فیلم های فضایی بهدنبال نمایش لحظهی رسیدن انسان به ناشناختهها با سکانسهایی همچون فرود آمدن روی کره ماه هستند، Apollo 13 بیشتر روی بعد انسانی ماجرا تمرکز میکند و حتی برخی از بهترین دقایق آن با تمرکز روی همسر فضانورد اصلی جلو میروند؛ کسی که روی زمین مانده است، اما اضطراب، تنش و احساساتی مشابه با همسر خود را تجربه میکند.
Crash (2004)
واکنشهایی که به اهدای جایزهی اسکار به فیلم Crash نشان داده شد، کموبیش شبیه واکنشهایی است که چند سال پیش فیلم Green Book با آنها دستوپنجه نرم کرد. بعضیها داستانگویی اثر را خودآگاه و دارای مفاهیم مختلف میدانند و بعضیها میگویند که Crash فقط ادای اهمیت دادن به مشکلات مربوطبه نژادپرستی و جنسیت را درمیآورد.
بااینحال واضح است که Crash میخواهد وظیفهی قضاوت کاراکترها را به مخاطب بسپارد؛ با نمایش موقعیتهای مختلفی که میتوانند در جهان امروز به وجود بیایند. البته که هر بینندهای میتواند قضاوت خود را دربارهی این داستانگویی داشته باشد. اتفاقا حتی اگر از اثری مثل Crash متنفر شوید، الگوهایی را در آنها میبینید که بارها و بارها حداقل در هالیوود امروز تکرار میشوند. در نتیجه بهتر از قبل متوجه میشوید که چرا داستانگویی فلان اثر به نظر عدهای هوشمندانه است و برخی از افراد دیگر، آن را شعاری به شمار میآورند.