ریچارد دانر با نام کامل ریچارد دونالد شوارتزبرگ امروز در سن ۹۱سالگی از دنیا رفت. شاید اکنون زمان مناسبی برای زنده نگه داشتن یاد او با تماشای فیلمهای دوستداشتنی وی باشد.
بسیاری از مردم نوشتند: «سپاسگزاریم ریچارد دانر. تو اجازه دادی باور کنیم که یک مرد توانایی پرواز را دارد». مجموعه فیلم اکشن Lethal Weapon، فیلم Ladyhawke، نخستین و احتمالا بهترین فیلم سوپرمن و صد البته فیلم The Goonies. مگر میشود ریچارد دانر را به یاد نداشت و این فیلمساز بزرگ را فراموش کرد؟ او حالا دیگر در دنیای فانی فقط به واسطهی آثار هنری خود زنده میماند. در نتیجه شمارهی ۲۰۰ سری مقالات آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ میدونی به معرفی چهار اثر ارزشمند دیگر از دانر دوستداشتنی میپردازد؛ همان کارگردان هنرمندی که کریستوفر ادوارد نولان گفت اگر وی فیلم Superman را در سال ۱۹۷۸ میلادی نساخته بود، سهگانهی شوالیه تاریکی هرگز ساخته نمیشد.
میان تمام واکنشهایی که افراد شناختهشدهی مختلف همچون کوین فایگی و زک اسنایدر به درگذشت دانر نشان دادند، شاید احساسیترین و صمیمانهترین به استیون اسپیلبرگ افسانهای تعلق دارد که نوشت: «او کنترل فوقالعادهای روی فیلمهای خود داشت و در ژانرهای سینمایی پرشمار، بسیار بااستعداد بود. حضور در حلقهی دوستان وی، احساس معرکهای داشت. همراهی با ریچارد مثل این بود که همزمان با سرمربی محبوب خود، باهوشترین پروفسور، جسورترین فرد انگیزهدهنده به دیگران، دوستداشتنیترین دوست، وفادارترین متحد و صد البته برترین Goonie تمام ادوار وقت بگذرانید. کودک درون او کاملا زنده بود و همیشه سرتاسر وجود وی را احساسات و قلب تشکیل میدادند».
نمیتوانم باور کنم که از دنیا رفت. خندهی بلند و پراحساس او تا ابد با من میماند. - استیون اسپیلبرگ
The Omen (1976)
قتلها، جنون حیوانات، کودکی بسیار عجیب و سختی پذیرش واقعیت توسط آنهایی که میخواهند چشم خود را روی حقیقت ببندند. فیلم The Omen که با الهام از آثار ترسناک مشابه درخشان ساخته شد، حالا ساختهای است که میدانیم بارها و بارها از خود آن الهام گرفتهاند. زیرا داستانی بسیار عجیب را انقدر معرکه با فضاسازیهای درگیرکننده و تعلیق فراوان روایت میکند که لحظهای به خود جسارت این را نمیدهید که آن را ۱۰۰ درصد جدی نگیرید. موسیقی، تدوین و نورپردازیها مدام ترس را آرامآرام بیشتر به وجود من و شما میآورند تا اتمسفر رازآلود فیلم The Omen در وجودمان رسوخ کند.
تعجبی ندارد که ریچارد دانر با این فیلم بهشدت مطرح شد و فرصتهای لازم برای فعالیت جدیتر و گسترده در هالیوود را پیدا کرد. زیرا او با فیلم The Omen تمام کارهایی را انجام میدهد که از یک کارگردان کاربلد و مسلط انتظار دارید؛ از بازی گرفتن عالی از نقشآفرینهای شناختهشده و ناشناخته تا خلق سکانسهای کاملا مبتنی بر قصهگویی تصویری که حتی بدون صدا هم استرسزا هستند. فیلمنامهی دیوید سلتزر هم بادقت نوشته شده است و توجه و وقت مخاطب را به سخره نمیگیرد. در نتیجه صرفا رازها در دل فضاسازی سنگین فیلم The Omen به وجود نمیآیند. بلکه در پس پرسشها، پاسخهایی هستند و در پس پاسخها، سوالاتی ترسناکتر.
Scrooged (1988)
یک اقتباس شوخطبعانه و هوشمندانه از کتاب «سرود کریسمس» چارلز دیکنز. برخلاف فیلم The Omen که استفادهای جدی و بسیار دلهرهآور از عناصر ترسناک دارد، فیلم Scrooged با آنها لحظات خندهآور و استعارههای متفاوت را به وجود میآورد. قصه هم راجع به یک رئیس عوضی، شخصی بدرفتار در خانواده و در کل انسانی بیخود است که همه از دست او عذاب میکشند؛ فردی که باید گذشته را به خاطر بیاورد، امروز را بهتر ببیند و محض رضای خدا اندکی هم به آینده فکر کند.
بیل مری در فیلم Scrooged یکی دیگر از آن نقشآفرینیهای آشنا اما پرجزئیات و تماشایی خود را ارائه میدهد؛ به شکلی که واقعا مخاطب سفر او در این مسیر عجیبوغریب را بپذیرد. این وسط موسیقی دنی الفمن هم روی کار کردن درست برخی از سکانسها تاثیر قابل توجهی دارد و نمیتوان انکار کرد که هنرنمایی کارن آلن در نقش کلر باعث شد که بار عاشقانهی فیلم نیز خوب بهدست مخاطب برسد؛ تا یک فیلم کمدی رمانتیک و فانتزی جذاب شکل بگیرد.
برخلاف اثر قبلی قرارگرفته در این فهرست که مخصوص مخاطب بزرگسال است، مطابق درجهی سنی رسمی هالیوود بهصورت کلی افراد بالاتر از ۱۳ سال میتوانند از فیلم Scrooged لذت ببرند؛ تا شاید کمی بیشتر به جایگاه زندگی بسیاری از انسانهای مختلف در زندگی خود فکر کنند. راستی چهقدر ریچارد دانر خوب بلد بود که طنز را با لودگی اشتباه نگیرد.
Maverick (1994)
فیلم وسترن کمدی از ریچارد دانر برای مخاطبهای متفاوت که در آن جودی فاستر، آلفرد مولینا (بازیگر نقش دکتر اختاپوس سری فیلم مرد عنکبوتی) و مل گیبسون نقشآفرینی کردهاند. آیا همین موارد برای دادن شانس به فیلم Maverick، محصول سال ۱۹۹۴ میلادی کافی نیستند؟
اصل قصه ساده به نظر میرسد. یک نفر میخواهد برای ورود به یک رقابت بزرگ، ریسک زیادی را بپذیرد و برای انجام این کار نیاز به کسب مقداری پول دارد. آنچه در ادامه میبینیم، مواجههی او با شخصیتهای جالب متفاوتی است که هرکدام بهنوعی در قصهی او نقش کوچک یا بزرگ خود را ایفا خواهند کرد. قدم به قدم یک طرح داستانی ساده سر و شکل میگیرد تا حدودا ۲ ساعت سرگرمی سینمایی تحویل مخاطب داده شود. فیلم Maverick یکی از آن آثار سینمایی است که شاید هرگز وارد فهرستهای مهم نشود. اما همین حالا هم که سراغ آن میرویم، به سرعت متوجه میشویم چهقدر خوشساخت به نظر میآید و چه اندازه در رسیدن به اهداف خود موفق است.
مخاطبی که علاقهمند به تماشای یک فیلم پرشده از ماجراجوییهای شلوغ و عشق سوزان ناگهانی باشد، احتمالا از فیلم Maverick لذت خواهد برد؛ مخصوصا به خاطر بازیگری پرحرارتی که مل گیبسون و جودی فاستر ارائه میدهند و آتشی که بین آنها شعلهور میشود. دانر به این معروف بود که به بازیگرهای خود احترام فراوان میگذاشت و میخواست آنها به دوربین او اعتماد داشته باشند. فیلم Maverick نیز یکی از آثار او است که نشان میدهد چهقدر انتخاب درست بازیگر و تمرکز بهجا روی او میتواند یک فیلم را خواستنیتر از حالت عادی کند.
Conspiracy Theory (1997)
یک مقالهنویس با ذهنی پرشده از تئوریهای توطئه عاشق یک نقش با شغل سطح بالا و رسمی در جامعه میشود. اما قصهای که در ابتدا کاملا سرخوشانه و صرفا کمی اغراقآمیز به نظر میآمد، روی جدیتر خود را هم نشان میدهد؛ وقتی که مشخص میشود یکی از نظرات دیوانهوار او واقعا درست است و عدهای میخواهند وی را ساکت کنند. جری فیشر با بازی مل گیبسون، آن رانندهی تاکسی که همه او را دیوانه و مشکلدار صدا میزنند، در شرایط عجیبی قرار میگیرد. چون هم فشارها روی او افزایش مییابند و هم احساسات وی صداقت و جدیت بیشتری پیدا میکنند. کمکم آلیس با هنرنمایی جولیا رابرتز نیز همهی موارد مرتبط با جری را بیشازپیش جدی میگیرد.
تازه یک معمای خوب هم در دل فیلم داریم که لذت تماشای آن را بیشتر میکند. زیرا تنها راه جری و آلیس برای خلاصی از اوضاع پرخطر پیشآمده این است که حداقل بفهمند کدام یک از تئوریهای توطئهی نوشتهشده توسط این رانندهی تاکسی خاص واقعا درست از آب درآمد؛ تا بفهمند با چه افرادی طرف هستند و مقابل چه گروهی باید از جان و تمام داشتههای خود حفاظت کنند. دانر گویا همیشه دقیقا میدانست چگونه بین بازیگرهای اصلی فیلمهای خود، شیمی بسیار خوب و روابط قابل لمس برای مخاطب را بیافریند.