نیاگارا، یک آدمکش خطرناک، اثری از داریو آرجنتو با نقشآفرینی جنیفر کانلی و فیلم TRON: Legacy به کارگردانی جوزف کوشینسکی.
میدونی در شمارهی ۲۴۹ سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» اول از همه با دو اثر شروع میکند که هرکدام به سبک خود با پرداختن به جلوههای منفی بسیاری از روابط عاطفی تبدیل به آثار دلهرهآور و تعلیقزا میشوند؛ آثاری که میتوان آنها را چندلایه دانست و از نمادسازیهای متفاوت برای ارتباط با مخاطب بهره میبرند.
دو فیلم پایانی فهرست پیش رو هرکدام بهنوعی گرهخورده به فیلم Top Gun: Maverick هستند. حالا که ماوریک به چنین موفقیت عظیمی در جلب توجه انواعواقسام مخاطبها دست پیدا کرده است، شاید زمان خوبی برای فرصت دادن مجدد به آثار قدرندیدهی برخی از اعضای کلیدی تیم ساخت آن باشد. پس هم به یک فیلم Giallo از داریو آرجنتو میپردازیم که جنیفر کانلی در آن خوش درخشید و هم سراغ «ترون: میراث» میرویم که با گذر زمان طرفدارهای بیشتری پیدا کرد.
Niagara (1953)
فیلم Niagara با درخشش مریلین مونرو یکی از آن آثاری است که هوشمندانه از پس پیچیده کردن روابط شخصیتها برای ارائهی یک داستانگویی درست برمیآیند. این فیلم نوآر به شخصیتهایی میپردازد که زندگی آنها مدام بیشازپیش به یکدیگر گره میخورد؛ تا ناگهان هر کاراکتر متوجه شود که یک مهره در بازی یک شخصیت دیگر است. البته که برخی از آنها خطرناکتر هستند.
استفادهی هوشمندانهی هنری هاتاوی از آبشار نیاگارا بهعنوان جذابیتی انکارناپذیر و در عین حال خطرناک که مردم را شیفتهی خود میکند، درکنار نقشآفرینیهای عالی بازیگرهای مختلف سبب میشود که بتوان بهسرعت با این فیلم همراه شد. چون بیننده درک میکند که فیلمساز کدام عناصر داستانی فیلم خود را به یکدیگر وصل کرده است و از آن مهمتر، چه هدفی از انجام این کار دارد.
Twisted Nerve (1968)
یک درام روانشناختی خونآلود و بزرگسالانه که قتلهایی وحشیانه را به تصویر میکشد. Twisted Nerve با اینکه ابایی از نمایش خشونت برای روایت داستان خود ندارد، در برخی از هولناکترین لحظات خود میتواند فقط خوابیدن کاملا عادی قاتل را نشان بدهد. چرا که با استفاده از همین تصویرسازیها کاری میکند که مخاطب بیشتر از او بترسد؛ از اینکه آن هیولای خطرناکی که توانایی وارد کردن انواعواقسام آسیبها به انسانها را دارد، چهقدر راحت شب دراز میکشد و مثل هر فرد دیگری با لباس خواب ظاهرا در آرامش فرو میرود.
جسارت Twisted Nerve در نشان دادن سادهترین جلوههای زندگی مارتین سبب میشود که بهعنوان اثری الهامگرفته از داستان دکتر جکیل و آقای هاید، به اندازهی کافی هولناک ظاهر شود. در این بین از آنجایی که برنارد هرمن وظیفهی آهنگسازی برای این اثر را بر عهده داشت، مخاطب نه فقط بهخاطر تصاویر خشن که باتوجهبه موسیقی تکاندهنده هم مقابل فیلم تسلیم میشود. او همان شخصی است که روی برخی از اصوات شنیدهشده در فیلمهای مختلف آلفرد هیچکاک کار کرد.
Phenomena (1985)
موضوع داستانی فیلم Phenomena به قدری عجیب به نظر میرسد که باتوجهبه تمرکز آن روی روی اتفاقات فراطبیعی، اصلا قرار نیست برخی از مخاطبها این اثر را دوست داشته باشند. تازه نباید فراموش کرد که مرگهای ناگهانی و خشن مرسوم در فیلمهای Giallo (جالو، یک زیرژانر در آثار ترسناک ادبیات و سینمای ایتالیا) هم به اندازهی کافی توانایی پس زدن بسیاری از تماشاگرهای امروز را دارند. ولی اگر از این دیوارها بگذرید، شاید با آثاری مواجه شوید که هم تجربههای سینمایی قابل توجهی را ارائه میدهند و هم بحثهای مهمی را بهصورت زیرمتنی مطرح میکنند.
Phenomena دربارهی دختر جوانی است که از توانایی فوقالعاده برای ارتباط با حشرات بهره میبرد. او در موقعیت ویژهای قرار میگیرد و پس از قدم گذاشتن به مدرسهی جدید، استفادههای تازهای برای توانایی خود پیدا میکند. ماجرا قدم به قدم پیش میرود و آتش داستانگویی فیلم Phenomena از آنجایی شعلهور میشود که درک میکنیم شاید تنها راه پیدا کردن قاتل، استفادهی جنیفر از قدرت خاص خود باشد.
TRON: Legacy (2010)
طعنهآمیز است که هم فیلم Tron و هم دنبالهی آن با نقدهای منفی اشتباهی روبهرو شدند که اصلا نمیخواستند قدر دستاوردهای فنی آنها را بدانند. فیلم TRON، محصول سال ۱۹۸۲ میلادی به این دلیل برندهی اسکار جلوههای ویژه نشد که آکادمی علوم و هنرهای سینما در آن زمان باور داشت که جلوههای ویژه نباید با کامپیوتر ساخته شوند! سالها گذشت و نوبت به فیلم TRON: Legacy که اگر برخی از تکنیکهای خاص برای مواردی همچون کاهش سن بازیگرها را به کار نمیبرد، چندین و چند فیلم سینمایی بعد از آن نمیتوانستند با استفاده از نسخههای متفاوت همین فناوری تولید شوند.
جدا از قدرت تصویری فیلم TRON: Legacy، ایدهی داستانی عجیبوغریب آن هم میتواند برای بسیاری از تماشاگرها جذاب باشد؛ بینندگانی که میتوانند برخی از ایرادها و کمبودهای یک فیلم را بپذیرند و اصلا اجازه ندهند که وجود آن نقاط ضعف، نکات مثبت اثر را از چشم آنها پنهان کند.
داستان فیلم TRON: Legacy به سم فلین میپردازد که پدر او رئیس یک شرکت بازیسازی بسیار بزرگ بود. در کودکی سم، ناگهان پدر این بچه ناپدید شد و بسیاری از مردم میخواستند بدانند که چه اتفاقی برای وی رخ داده است. درحالیکه مردم در دنیای واقعی بهدنبال او میگشتند، کوین فلین برای حدود دهه در یک جهان کامپیوتری گیر افتاده بود.
وقتی سم وارد همین دنیای دیجیتالی میشود، جوزف کوشینسکی ما را مشغول تماشای سکانسهایی میکند که در برخی لحظات واقعا ویژه به نظر میرسند و مشخص است که قدرت سینمایی خود را دارند.