آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از Moonstruck تا Set It Up

آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از Moonstruck تا Set It Up

یک انیمیشن قدیمی دوست‌داشتنی به تهیه‌کنندگی استیون اسپیلبرگ، فیلم رمانتیک با بازی نیکلاس کیج، اثری دیدنی از کارگردان فیلم Metropolitan و در آخر Set It Up با نقش‌آفرینی زوئی دویچ.

میدونی در شماره‌ی ۲۳۱ سری مقاله «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» سراغ آثاری عامه‌پسند رفته است که توانایی بهتر کردن حال مخاطب هدف خود را دارند. یک انیمیشن از یونیورسال پیکچرز این کار را با روایت ماجراجویی‌های یک موش دوست‌داشتنی برای رسیدن به نیویورک انجام می‌دهد و دو فیلم کمدی عاشقانه سراغ داستان‌هایی درباره‌ی شکل‌گیری غیرمنتظره و بامزه‌ی علاقه‌های شدید می‌روند.

در این بین یک اثر هم داریم که بیشتر به تقابل زندگی کاری با لذت‌های عادی زندگی می‌پردازد و حس‌وحال خاصی دارد. برخلاف بسیاری از شماره‌های این مجموعه مقالات معرفی فیلم سینمایی، در هفته‌ی جاری فقط سراغ آثار هالیوودی رفتیم و در فهرست پیش رو خبری از آثار غیر انگلیسی‌زبان نیست.

An American Tail (1986)

قصه‌های مربوط‌به مهاجرت همواره نقشی قابل‌توجه در برخی از آثار امیدبخش سینمایی داشته‌اند؛ هم به این دلیل که چنین سفرهایی عملا بخشی از تاریخ معاصر را به تصویر می‌کشند و هم به این دلیل که ذات سفر برای بسیاری از انسان‌ها می‌تواند امیدبخش باشد. سفر یک روش واقعی برای فاصله‌گیری جدی از شرایط فعلی است و کم نیستند انسان‌هایی که می‌خواهند خود را از بندها رها کنند و فرصت زندگی در یک مکان متفاوت را به‌دست بیاورند.

در همین حین گاهی سفر به‌تنهایی کافی نیست و انسان برای رسیدن به شرایط تازه با چالش‌های فراوانی روبه‌رو می‌شود. بالاخره خیلی‌ها هستند که مقصد را در ذهن خود بیش از حد زیبا جلوه می‌دهند. در نتیجه نه‌تنها مسیر از پس به چالش کشیدن آن‌ها برمی‌آید، بلکه خود مقصد هم می‌تواند اصلا به اندازه‌ای که انتظار داشتند بدون نقص نباشد.

انیمیشن An American Tail با صداگذاری‌های جذاب و پراحساس دقیقا به همه‌ی ابعاد احساسی یک مهاجرت جدی می‌پردازد. به همین خاطر وقتی حرف از امید می‌زند و شانس شخصیت‌های ساده‌ی خود برای کسب یک زندگی شاد را نشان می‌دهد، بسیاری از بینندگان می‌توانند با اثر ارتباط برقرار کنند. البته که انیمیشن‌سازی زیبا هم باعث می‌شود که این موش‌ها ارزش زیادی برای مخاطب کودک پیدا کنند و اعضای متفاوت خانواده شانس یک مرتبه لذت بردن از این ساخته‌ی سینمایی پخش‌شده توسط شرکت یونیورسال را داشته باشند.

Moonstruck (1987)

یک عاشقانه‌ی کمدی که به یاد خیلی‌ها می‌آورد که آشنا بودن ایده‌های کلی داستان باعث عدم جذابیت اثر نمی‌شوند. زیرا وقتی فیلم‌نامه کار خود را انجام بدهد و بازیگرها از پس به تصویر کشیدن کامل رفتارهای اغراق‌آمیز شخصیت‌ها بربیایند، نتیجه می‌تواند پرانرژی و سرگرم‌کننده باشد. نیکلاس کیج و تمام افراد حاضر در تیم بازیگری فیلم Moonstruck موفق به انجام همین کار شده‌اند.

داستان فیلم از زمانی جالب می‌شود که ناگهان دو طرف یک ازدواج برنامه‌ریزی‌شده و خالی از احساس، تصمیم خود راجع به این ازدواج را تغییر می‌دهند. زیرا نه‌تنها شرایط خانوادگی مورد نیاز برای ازدواج آن‌ها تغییر می‌کند، بلکه یکی از آن‌ها عاشق شخص دیگری می‌شود. از قضا هر سه‌ی آن‌ها یکدیگر را می‌شناسند و همین نکته، تصمیم‌گیری را برای لورتا سخت‌تر می‌کند. تلاش چنین کاراکتری برای انتخاب بین یک ازدواج منطقی و یک ازدواج احساسی می‌تواند دقایق جالبی را به وجود بیاورد. آیا Moonstruck همواره به شکل عالی قصه می‌گوید؟ نه. اما این باعث نمی‌شود که لذت‌بخش و حتی در برخی از بخش‌ها، قابل لمس نباشد.

The Last Days of Disco (1998)

ویت استیلمن که بسیاری از سینمادوست‌ها او را با فیلم Metropolitan می‌شناسند، در فیلم The Last Days of Disco سراغ شخصیت‌هایی می‌رود که در شلوغی و جدیت زندگی گم شده‌اند؛ افرادی که حتی یک شب خوش‌گذرانی را بیشتر به چشم فرصتی برای پیشرفت کاری و درست به نظر آمدن می‌بینند. جالب این‌جا است شخصیت‌های جوان و موفق فیلم حتی آن‌چنان از کار خود هم لذت نمی‌برند. بلکه صرفا می‌خواهند عادی‌ترین نقش‌های پذیرفته‌شده در جامعه‌ی روز را بدون نقص بازی کنند و عالی به نظر برسند. آن‌ها وقتی وارد محل تفریح می‌شوند هم از بالا به پایین مشغول تلاش برای پیدا کردن بهترین موقعیت ممکن برای خود هستند؛ نه فرصتی برای لذت بردن از زندگی.

اما شاید در آخرین شبی که شانس تجربه‌ی بخش‌های لذت‌بخش زندگی را دارند و هنوز توسط محیط کار خفه نشده‌اند، دنیا کمی آن‌ها را تغییر بدهد. The Last Days of Disco دقیقا درباره‌ی این است که چه‌طور چنین شخصیت‌هایی هم گاهی می‌توانند از ظاهر تقلبی خود خارج شوند و کمی واقعی باشند. جالب این‌جا است که فیلم چنین پروسه‌ای را هم به شکل بیش از حد رویایی و غیر قابل باور نشان نمی‌دهد؛ تا واقعا ببینیم آن‌ها چه‌قدر در حال تجربه‌ی تغییر ظاهری یا چه‌قدر در حال تجربه‌ی تغییرات جدی و شاید دائمی هستند.

Set It Up (2018)

ساده و بامزه. هارپر با بازی زوئی دویچ و چارلی با بازی گلن پاول در یک محیط کاری بزرگ فعالیت می‌کنند و دستیار افرادی سخت‌گیر هستند. این دو که از رؤسای خود خسته شده‌اند، تصمیم می‌گیرند که به زندگی این دو نفر رونق بدهند. چگونه؟ آن‌ها نقشه می‌کشند که رؤسای خود را علاقه‌مند به یکدیگر کنند.

این وسط نه‌تنها پروسه‌ی اجرای نقشه به شکلی خنده‌دار جلو می‌رود، بلکه رابطه‌ی آن‌ها هم با یکدیگر خاص می‌شود و کم‌کم سرگرمی اولیه جای خود را به برخی از احساسات پیچیده و جدی می‌دهد. خلاصه که به قول خود شخصیت‌ها این‌جا با نسخه‌ای از داستان فیلم The Parent Trap سر و کار داریم که به‌جای خانه در محیط کار جلو می‌رود. در چنین آثاری معمولا شیمی بین بازیگرهای اصلی از اهمیت زیادی برخوردار است. خوش‌بختانه پاول و دویچ کنار یکدیگر می‌توانند چه جوک‌ها و چه احساسات را در حد و اندازه‌ی نیاز چنین فیلمی به مخاطب تحویل بدهند.


افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
1 + 10 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.