«عشق و هیولاها»، یک فیلم فرانسوی کلاسیک درخشان از گدار، «در حالوهوای عشق» وونگ کار وای و فیلم Yi Yi یعنی اثر ماندگار ادوارد یانگ.
میدونی در جدیدترین مقالهی معرفی فیلم سینمایی به صحبت از چهار اثری میپردازد که قدیمیترین آنها در سال ۱۹۶۲ میلادی اکران شد و جدیدترین آنها همین چند روز قبل بهجای اکران سینمایی سراغ پخش خانگی رفت. ولی این اصل تفاوت آنها را رقم نمیزند. زیرا چهار فیلم قرارگرفته در این فهرست با اینکه بعضا به بررسی موضوعات مشترکی میپردازند، هرکدام متعلق به سینماهای کشورهای متفاوتی هستند. اولین فیلم به ژان-لوک گدار و فرانسه تعلق دارد. فیلم دوم را وونگ کار وای و سینمای هنگ کنگ تقدیم ما کردهاند. فیلم سوم بیرونآمده از تایوان و ژاپن است و ادوارد یانگ را بهعنوان نویسنده و کارگردان میشناسد. فیلم Love and Monsters، محصول سال ۲۰۲۰ میلادی هم که توسط استودیو آمریکایی پارامونت خلق شد و مایکل متیوز وظیفهی کارگردانی آن را برعهده داشته است.
راستی فراموش نکنید که مدتزمان هرکدام از این چهار فیلم هم متفاوت با دیگری است؛ طوری که تماشای کوتاهترین فیلم حاضر در فهرست فقط ۸۵ دقیقه زمان میبرد و بلندترین فیلم نزدیک به سه ساعت طول میکشد.
(My Life to Live (1962
فیلم فرانسوی Vivre Sa Vie که با نام انگلیسی My Life to Live هم شناخته میشود، داستانی معنیدار را در ۱۲ بخش روایت میکند. اثر گدار در پاریس جریان دارد؛ شهری که یک زن جوان در آن همسر و فرزند نوزاد خود را ترک میکند تا برای رسیدن به آرزوی خود یعنی بازیگری بجنگد. اندک بودن تمام درآمد او هم باعث میشود که در این زندگی تکنفره تقریبا همیشه بیپول باشد. ولی جهان تلختر از آن رفتار میکند که بخواهد فردی آرزومند و فقیر را به موفقیت برساند. پس او هم در این داستان بزرگسالانه و جدی قدم به مسیرهایی میگذارد که هرگز انتظار نداشت وارد آنها شود.
فیلم که تقریبا همیشه با دوربین خود مشغول دنبال کردن کاراکتر اصلی است، نشان میدهد که چگونه همیشه برخلاف قصههای رویایی، تلاش بهتنهایی انسانها را به پیروزی مطلق نمیرساند. My Life to Live برای هر تماشاگر میتواند یک معنا داشته باشد. عدهای میگویند که گدار اینجا توجیه نشدن وسیله به خاطر هدف را به تصویر میکشد. برخی هم بعد از دیدن فیلم خواهند گفت که فیلمساز باور دارد تصمیم مثبت کاراکتر برای خود، در حق دیگران ظالمانه بوده است و واکنش دنیا به کنش او باید هم انقدر سیاه و غمانگیز باشد. هرچند این شخصیت بیچارهتر و آسیبدیدهتر از آن به نظر میرسد که بتوان او را آنتاگونیست داستانِ انسانهایی دیگر به شمار آورد.
(In the Mood for Love (2000
اکثر افراد وقتی قصد آغاز صحبت راجع به فیلم In the Mood for Love را دارند، اول سراغ تهیهکننده، نویسنده و کارگردان اثر میروند. اصلا باید هم اینطور باشد. بالاخره فیلم مورد بحث قطعا بدون قدرت فیلمسازی وونگ کار وای نمیتوانست به این شکل در سرتاسر دنیا شناخته شود. ولی درام رمانتیک نامبرده که حالا ۲۰ سال از اکران آن میگذرد، بهرهی فراوانی از نقشآفرینی ارزشمند مگی چانگ میبرد. چون او باید همزمان تنفر، ترس، شادی و عشق قرارگرفته در وجود یک شخصیت را به تصویر بکشد. بالاخره اینجا آدمهایی را میبینیم که از دل شرایطی سیاه و آزاردهنده روزنهای از امید را برای خود باز میکنند. البته که تونی لیانگ هم که با این فیلم تبدیل به اولین بازیگر کشور هنگ کنگ شد که در کسب جایزهی بهترین بازیگر جشنواره کن موفق بود.
در سال ۲۰۱۶ میلادی و وقتی که شبکه BBC با جمعآوری ۱۷۷ منتقد شناختهشده به انتخاب بهترین فیلمهای قرن ۲۱ میلادی تا آن روز پرداخت، فیلم In the Mood for Love لقب دومین فیلم برتر را از آنها دریافت کرد. اگر از تماشای آن لذت بردید، حتما به دیدن فیلم Days of Being Wild، محصول سال ۱۹۹۰ میلادی و فیلم 2046، محصول سال ۲۰۰۴ میلادی نیز بپردازید.
در انتها زمان انتظار کشیدن برای فیلم Blossoms میرسد؛ اثر تازهی وونگ کار وای که قرار است داستان سهگانهی معنوی معرفیشده را به جمعبندی برساند.
(Yi Yi (2000
یک انسان، زندگی سخت او و سه نسل از خانوادهای که گویا نفس کشیدن آنها به تنفس او گره خورده است. «یکی پس از دیگری» در همان سالی که فیلم In the Mood for Love جایزهی بهترین بازیگری جشنواره کن را برد، برندهی جایزهی بهترین کارگردانی شد. اما این فیلم در بازیگری هم درخشش عجیبی داشت. بالاخره این همان اثری است که کارگردان آن به خاطر مواجهه با یک بازیگر کودک بسیار بااستعداد، فیلمنامهی آن را تغییر داد تا دیگر دنبال بازیگر نگردد و از خود او برای ایفای یکی از مهمترین نقشها بهره ببرد.
فیلم Yi Yi که آلبوم موسیقی متن ارزشمند خود را هم تقدیم مخاطب میکند، یکی از آن آثار سینمایی است که با تمرکز روی آدمهای معمولی تبدیل به فیلمهای خاص میشوند. دغدغههای روزمرهی کاراکترها همواره برای مخاطب قابل فهم هستند و نحوهی نگاه کارگردان به گذشته و آیندهی خانواده، در یک کلام شگفتانگیز به نظر میآید. زیرا ادوارد یانگ موفق میشود که با خانوادهی قرارگرفته در مرکز داستان، برخوردی محترمانه داشته باشد؛ تا به خوبی به یاد ما بیاورد که بارها و بارها در زندگی برای مواجهه با حال، جستوجوی گذشته یا تفکر راجع به آینده کسی را نجات نمیدهد.
(Love and Monsters (2020
مقاله مرتبط
- آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از Spontaneous تا Hubie Halloween
عامهپسندترین فیلم این هفته که به طرز غیرمنتظرهای در جلب رضایت کلی منتقدها و تماشاگران موفق بوده است. Love and Monsters را باید اثری ماجراجویانه به شمار آورد که طی بعضی از دقایق، موفق به ارائهی درست کمدی و لحظات رمانتیک نیز میشود. داستان هم ماهیت سادهای دارد و هم به شکل قابل قبول روایت میشود؛ یک پسر در میان آخرالزمان میفهمد که فاصلهای کمتر از ۱۳۰ کیلیومتر تا دختر مورد علاقهی خود دارد و فقط اگر بتواند این مسیر را بدون نابود شدن توسط هیولاها پشت سر بگذارد، قطعا این جهنم را بیشتر از قبل، شبیه بهشت میبیند.
برایان دافیلد، کارگردان و یکی از نویسندگان فیلم Spontaneous هم بود. در نتیجه ظاهرا او امسال دارد ثابت میکند که فیلمهای همهپسند، یکبار مصرف و فراموششدنی هم میتوانند به اندازهی کافی حداقل برای رسیدن به برخی اهداف ارزشمند تلاش کنند؛ تا تاثیرگذاری چندساعتی مناسبی روی تماشاگر هدف داشته باشند و وقت او را دور نریزند.