یک فیلم سیاه و سفید ماندگار از بلا تار، فیلم ژاپنی ترسناک Matango، یک اثر علمیتخیلی جدید بریتانیایی به اسم Archive و انیمیشن The Black Cauldron استودیو والت دیزنی.
آثار انتخابشده برای شمارهی ۱۸۱ سری مقالات آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ میدونی، همگی بهنوعی مخاطب خاص خود را هدف میگیرند؛ چه با یک اثر حدودا ۷ ساعت و ۳۰ دقیقهای روبهرو باشیم که فقط عشاق سینمای هنری متفاوت را سیراب میکند و چه انیمیشنی پرشده از المانهای آشنای انیمیشنهای دیزنی که تاریکتر از محصولات معمول این استودیو از آب درآمد. راستی همهی آثار این فهرست هالیوودی نیستند و خوشبختانه به کشورهای مختلف تعلق دارند و با زبانهای مختلف قصه میگویند. فرهنگها، گویشها، زبانها و جهانبینیهای متعلق به نقاط گوناگون کرهی زمین بودند که سینما را واقعا تبدیل به هنر هفتم کردند.
Sátántangó (1994)
فیلم Satantango اثری ۴۳۹ دقیقهای از بِلا تار، فیلمساز شهیر مجارستانی است که در مدتزمان طولانی خود کمتر از کات بهره میبرد تا بعضی از پرجزئیاتترین و بهترین قابهای سینمای دههی ۹۰ میلادی را تقدیم مخاطب کند. البته که اثری سیاهوسفید که دیدن آن رسما بیشتر از هفت ساعت طول میکشد، اصلا توانایی جلب توجه بسیاری از بینندگان را ندارد. ولی اگر اهل دیدن آثار هنری متفاوت و تجربی هستید، به هیچ عنوان نباید فیلم Sátántangó را از دست بدهید. اینجا نه با فیلمسازی به هدف خود فیلمسازی که با فیلمسازی به هدف کشف ابعاد تازهای از هنر هفتم روبهرو هستیم؛ با هنرمندی که ماجراجویانه میخواهد کارهای جدیدی را انجام بدهد که اکثرا فیلمهای داستانی اصلا به انجام آنها فکر هم نمیکنند. در فیلم Sátántangó مخاطب میبیند که گاهی از ابتدا تا انتهای سینما میتواند در قدم زدن طولانی و غمانگیز یک دختربچه خلاصه شود؛ دختری که جنازهی یک گربه را زیر بغل زده است.
دربارهی بلا تار فراوان نوشتهاند و کم نیستند افراد بزرگ در صنعت/هنر سینما که او را منبع الهام خود میدانند. ولی شاید در سادهترین بیان ممکن بتوان گفت که فیلم Satantango به این دلیل ماندگار شد که لحظه به لحظه بیشتر خود را برای مخاطب توضیح داد. وقتی بیننده چند دقیقه به تماشای یک سکانس نشست، دیالوگی از راه رسید که باعث شود بفهمد چه سکانس مهمی را دیده است. وقتی فیلمساز هفت دقیقه و چند ثانیه دوربین را فقط به آرامی حرکت داد، متوجه الگویی شدیم که نشان میداد او دقیقا چرا به انجام این کار پرداخت. با همهی اینها نباید از یاد برد که رفتن به سراغ فیلم Sátántangó یک انتخاب است که بهشدت به سلیقهی محترم بیننده گره میخورد. همانقدر که احتمال دارد یک نفر فیلم را ببیند و لحظهلحظهی آن را پرشده از جزئیات لایق توجه و کمنظیر بداند، اصلا بعید نیست که بسیاری از تماشاگرها هم تنها چند دقیقه پس از آغاز فیلم آن را برای همیشه ببندند و احساس خستگی کنند.
Matango (1963)
چند نفر در اقیانوس در حال تفریح هستند و ناگهان تا آستانهی مرگ به وسیلهی غرق شدن پیش میروند. آنها سر از یک جزیرهی اسرارآمیز درمیآورند و متوجه قارچهایی میشوند که ظاهرا حکم تنها غذای موجود در جزیره را دارند. در همین حین بیشتر از آن که حملهی موجوداتی دهشتناک و قارچزده بتواند آنها را نابود کند، اختلاف و بدخواهی است که همه را به خطر میاندازد. آدمها علیه یکدیگر سلاح میکشند و با دیدن انسانهای آلودهشده به قارچ فریاد میزنند. اصل ارزش فیلم هم زمانی مشخص میشود که آرامآرام تماشاگر با خود میگوید که در باطن، آنچنان تفاوتی بین آدمهای خورندهی قارچ و آدمهای خوردهشده توسط قارچ وجود ندارد.
فیلم Matango را باید یکی از جالبترین و قدرندیدهترین فیلمهای علمیتخیلی غیرهالیوودی در دههی ۶۰ میلادی دانست؛ اثری که به طرز واضحی پروسهی تولید سختی را پشت سر گذاشت و بسیار عمیقتر از محصولی است که در نگاه اول به نظر میآید. این فیلم که از قضا بهصورت غیرمستقیم منبع الهام آثار ارزشمند گوناگونی شد، بدون شک ارزش وقت مخاطب را دارد. حتی اگر کیفیت صوتی و تصویری غیرایدهآل کاری کند که دیدن و شنیدن ۹۰ دقیقهی آن گاهی اصلا به مذاق مخاطب امروز خوش نیاید.
The Black Cauldron (1985)
اگر انیمیشن The Black Cauldron به موفقیت مالی گستردهای دست پیدا میکرد، شاید امروز بهصورت کلی سبک انیمیشنسازی متفاوتی را از دیزنی میدیدیم. زیرا انیمیشن پاتیل سیاه را به جرئت باید یکی از تاریکترین و بزرگسالانهترین محصولات دیزنی تا به امروز دانست. اما در دههی ۸۰ میلادی آنچنان منتقدها به استقبال از اثر نپرداختند و مردم هم ظاهرا تمایلی به دیدن چنین انیمیشن متفاوتی نداشتند. در نتیجه انیمیشن The Black Cauldron به فروشی تقریبا نصف بودجهی تولید خود رسید و ضرر هنگفتی را بر دیزنی تحمیل کرد. شکستهایی از این جنس در طولانیمدت باعث شدند که استودیو انیمیشنسازی والت دیزنی بفهمد که باید همیشه بیشتر روی جلوههای روشن، شاد و خوشبینانهی داستانها تمرکز داشته باشد؛ تا بتواند با بودجههای بسیار قابلتوجه به ساخت فیلم سینمایی ادامه بدهد و تبدیل به غول ثروتمند امروز شود.
دیگ سیاه بدون شک اثر بحثبرانگیزی است که حتی حالا هم نظرات متضادی راجع به آن میشنوید. عدهای فیلم را بهشدت ستایش میکنند و داستانگویی آن را جسورانه و معنیدار به حساب میآورند و بعضی افراد هم میگویند که سیاهی داستان فقط ظاهری است و انیمیشن The Black Cauldron بدون عمق به نظر میرسد. اما درنهایت داستان مرتبط با پادشاه مغرور، قدرتمند و پلید ارزش یک بار شنیدن را دارد. در نتیجه اگر ۸۱ دقیقه از اوقات فراغت خود را به تماشای انیمیشن The Black Cauldron اختصاص بدهید یا بسیار لذت میبرید یا حداقل بخشی از تاریخ بزرگترین استودیو فیلمسازی هالیوود را بهتر از قبل میشناسید.
Archive (2020)
فیلم Archive به نویسندگی و کارگردانی گوین راتری، نخستین اثر سینمایی بلند کارگردانیشده توسط او است؛ یکی از آن فیلمهای مستقل علمیتخیلی تولیدشده در خارج از هالیوود که به طرز عجیبی خوشجلوه به نظر میرسند و هنرمندانه باعث شدهاند که برخی از بینندگان اصلا متوجه بودجهی نهچندان قابلتوجه آنها نشوند.
در سال ۲۰۳۸ میلادی یک نفر ساخت رباتی را به پایان میرساند که با هوش مصنوعی فوقالعاده عملا تفاوت خاصی با یک انسان ندارند. حالا او در حساسترین بخش از پروسهی رسیدن به حیات کامل قرار دارد؛ وقتی که باید احساسات انسانی را لمس کند. البته که خود سازنده هم رازهای فاشنشدهای دارد که آرامآرام میتوانند همه را به خطر بیاندازند.
فیلم Archive کار جدیدی برای سینمای علمی-تخیلی متمرکز روی رباتهای هوشمند انجام نمیدهد. ولی فرم و محتوای خود را میشناسد و در کمتر از دو ساعت قصهای را به شکل درست روایت میکند. بهگونهای که اگر علاقهمند به این جس از فیلمهای علمیتخیلی هستید، احتمالا باید یک شانس به فیلم Archive بدهید.