فیلم کمدی A League of Their Own با حضور تام هنکس و سه اثر سینمایی که هرکدام سفر به نقاطی خاص از سیارهی زمین را به تصویر میکشند.
یک فیلم دربارهی جوانی که بهدنبال پیدا کردن زندگی واقعی است، اثری دربارهی جریان داشتن زندگی در نقطهای بهخصوص از کرهی زمین و فیلمی دربارهی یک مرد سندار که شاید هنوز فرصت آموختن زندگی واقعی از پسر خود را داشته باشد. هر سه اثر با اینکه تفاوتهای بسیار زیادی دارند، متمرکز روی مفهوم «سفر» به قصهگویی میپردازند؛ چه سفر یک مستندساز به جنوبگان باشد و چه سفر یک پسر جوان به دل طبیعت.
البته میدونی قبل از این در شمارهی ۲۳۴ سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» سراغ این سه فیلم سینمایی برود، اثری با محوریت ورزش بیسبال را معرفی میکند که تام هنکس و مدونا در آن به نقشآفرینی پرداختهاند؛ یک کمدی-درام ورزشی که حتی اگر به خود ورزش به تصویر کشیدهشده در فیلم علاقه نداشته باشید، شاید از یک بار شانس دادن به داستانگویی آن پشیمان نشوید.
A League of Their Own (1992)
پنی مارشال که بسیاری از مخاطبها او را به خاطر کارگردانی فیلم Big میشناسند، بهلطف درخشش A League of Their Own نشان داد که موفقیت آن اثر با نقشآفرینی تام هنکس اصلا اتفاقی نبوده است. این فیلم کمدی ورزشی که با الهام از رخدادهای واقعی ساخته شد، همچنان خیلی خوب نشان میدهد که داستانگویی خندهآور درست در سینما معمولا با قدم برداشتن روی لبهی پرتگاه به سرانجام میرسد: با ریسکپذیری نویسندگان، کارگردان و بازیگرانی که میدانند چهقدر باید در روایت چنین قصهای اغراق به خرج بدهند.
سکانسهای گوناگون فیلم A League of Their Own پر از نقشآفرینیهایی است که میتوانستند دچار زیادهروی شوند و تماشاگر را پس بزنند. اما دقیقا به اندازهی کافی جلو میروند. در نتیجه فیلم A League of Their Own هم توانایی بلند کردن صدای خندهی مخاطب را دارد، هم از پتانسیل تیم بازیگری خود بهره میبرد، هم شامل لحظات و احساساتی میشود که میتوان آنها را جدی گرفت و هم به خوبی نشان میدهد که چرا سراغ این نوع از داستانگویی برای به تصویر کشیدن اتفاقات واقعی رخداده در تاریخ ورزش بیسبال رفت.
A League of Their Own که با درجهی سنی پایین اکران شد تا انواعواقسام مخاطبها را هدف بگیرد، مسابقات نخستین لیگ حرفهای بیسبال زنان را به تصویر میکشد. این وسط شاید جالب باشد که بدانید آلبوم موسیقی متن فیلم توسط هانس زیمر ساخته شده است. این آهنگساز شناختهشده و محبوب در سال ۱۹۹۵ موفق به کسب جایزهی اسکار برای آلبوم موسیقی متن انیمیشن The Lion King شد.
Into the Wild (2007)
ایدهی فرار از جامعهی مدرن بارها در ذهن بسیاری از انسانهای امروز جریان پیدا میکند؛ با تفکراتی از جنس کنار گذاشتن تمام کارها و دغدغههای زندگی مدرن برای بازگشت به زندگی ساده و آرام در دل طبیعت. رویای انسان مدرن به امید رهایی از تمام دغدغهها و خستگیهای زندگیهای امروز، رویاهایی غالبا دستنیافتنی را در ذهن او شکل میدهند؛ رویاهایی که در آنها خبری از توجه به ساعت بیدار شدن برای رفتن سر کار، تحمل استرسهای شدید و حتی تعاملهای آزاردهنده با مردم نیست. به همین خاطر احتمالا خیلیها حداقل یک بار با خود گفتهاند که یک روز دیگر برای همیشه از شهر بزرگ فاصله میگیرند و در کلبهای چوبی مشغول مزرعهداری میشوند.
تصورات خیالی، ما را به چنین سفرهای ذهنی ظاهرا دستیافتنی و در عین حال پیچیده میبرند؛ بهدنبال پیدا کردن بهشتی که در آن دیگر انقدر دردها و سختیهای زندگی مدرن روی دوش سنگینی نمیکند. اما آیا اصلا چنین فرمی از زندگی وجود دارد؟
شان پن در فیلم اقتباسی Into the Wild که از روی یک داستان واقعی ساخته شده، ارتباطی عمیق با مخاطبی برقرار میکند که چنین تفکراتی را میفهمد. زیرا شخصیت اصلی با بازی امیل هرش در این قصه از جامعه فاصله میگیرد و به دل طبیعت میزند. او میخواهد همان زندگی را تجربه کند که ۱۰۰ها سال قبل، انسانها در دل جنگلها تجربه میکردند. Into the Wild تصورات او و مخاطب همراهشده با کاراکتر را به چالش میکشد؛ با معاشرتهای اجتنابناپذیر انسانی، با تلاش طبیعی کریستوفر برای آوردن جلوهای از تمدن به حیات وحش و صدالبته با نمایش آرام گرفتن او در یک مینیبوس خرابشده و افتاده در دل طبیعت.
Encounters at the End of the World (2007)
کمتر مستندسازی میتواند مثل ورنر هرتزوگ ما را به سفر ببرد. سفر او به جنوبگان در فیلم Encounters at the End of the World یک نمایش دیگر از قطب جنوب نیست. بلکه این بخش خارقالعاده از کرهی زمین را از دید یک فیلمساز حرفهای و صدالبته یک مؤلف به تماشاگر نشان میدهد؛ با پنگوئنی جداشده از جمع، انسانهایی که تن به شرایط چالشبرانگیز این محیط عجیب دادهاند و قاببندیهای در زیر آب که انگار نوعی از حیات فرازمینی را به تصویر میکشند.
اینجا با مستندسازی واقعی و هدفمند روبهرو میشویم که همراهبا فیلمبردار قدم به محیطی میگذارد که احتمالا اکثر تماشاگرهای اثر او هرگز وارد آن نخواهند شد. هرتزوگ قدرت عجیبی در داستانگویی بدون فیلمنامهی داستانی دارد و همین تماشای مستندهای او را تبدیل به تجربهای ویژه کرده است.
مستند رویاروییهایی در انتهای دنیا، بهلطف فیلمبرداری درخشان پیتر زایتلینگر و کارگردانی حسابشدهی هرتزوگ به مخاطب فرصت فوقالعاده برای چشم دوختن به برخی از عجیبترین بخشهای سیارهی محل زندگی انسان را میدهد. اما بزرگترین دستاوردهای آن بدون شک فراتر از نمایش قابهای میخکوبکننده و تماشایی است. مخاطبهای متفاوت میتوانند برداشتهای مختلف خود را از آثار هرتزوگ داشته باشند. اما شکی وجود ندارد که حرفهای زیادی پشت بخش به بخش هر اثر او هستند.
The Way (2010)
اثری از امیلیو استیوز با نقشآفرینی مارتین شین. The Way به پدری میپردازد که قصد قدم گذاشتن در مسیر طیشده توسط فرزند خود را دارد؛ تا حداقل پس از مرگ او، فرصت شناختن بهتر وی را بهدست بیاورد. او با عذاب وجدان وارد مسیر بلندی میشود که انسانهای زیادی از جمله پسر او به دلایل گوناگون سراغ طی کردن آن رفتهاند. این مسیر طولانی با نام کامینو د سانتیاگو بهعنوان میراث جهانی در سازمان ملل ثبت شده است.
با اینکه پیرمرد شاید به امید کسب آرامش و شاید برای شناخت بهتر دغدغههای فرزند از دسترفتهی خود وارد مسیر میشود، کامینو د سانتیاگو به او فرصت خودشناسی را میدهد. تام قدم به قدم انسانهای بیشتری را در این مسیر میشناسد و آرامآرام تغییر میکند. کارگردان هم در اوج سادگی ظاهری از پس بخشیدن یک جلوهی شاعرانه به همراهی افراد متعلق به کشورهای مختلف در این مسیر بلند برمیآید. جادههایی محلی و گرهخورده به یکدیگر که در ذهن تام بهعنوان محل مرگ دنیل ثبت شده بودند، شاید بتوانند ارزش زندگی را به یاد دکتر توماس ایوری بیاورند. شاید موقع گام زدن در این مسیر، صدای پای پسر برای پدر طنینانداز شود.