ژاپن، آمریکا جنوبی، کره و بریتانیا کشورهایی هستند که شمارهی ۲۲۱ سری مقالات آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ میدونی قدم به آنها میگذارد.
دو فیلم اول فهرست پیش رو راجع به از دست رفتن سریع روزهای زندگی و تلاش انسانها برای از دست ندادن آنها هستند. دو فیلم میانی هم به جوانهایی میپردازند که درست یا غلط، تحت تاثیر دنیا تغییر کردند و سپس تصمیم به ایجاد تغییر در جهان پیرامون خود گرفتند.
آیا میتوان این مقالهی معرفی فیلم سینمایی را پرشده از آثار بسیار عامهپسند دانست؟ نه. ولی اگر به دیدن سینمای کشورهای مختلف و شنیدن داستان زندگی انسانهای متفاوت علاقه داشته باشید، احتمالا از چند ساعت وقت گذراندن با هرکدام از این آثار قابل احترام پشیمان نمیشوید.
Late Spring (1949)
قدرت داستانگویی ساده و شخصیتمحور در سینما را هیچوقت نباید دستکم گرفت. زیرا وقتی یک فیلمساز کاربلد همچون یاسوجیرو اوزو کنترل روایت سینمایی را در دست میگیرد، داستانی راجع به یک دختر جوان در ژاپن میتواند تبدیل به ماجرایی جهانشمول و چندلایه شود که در آخر راجع به چگونگی کنار آمدن مردم کشورهای مختلف با زخمهای بهجامانده از جنگها و دردهای گذشته است. شاید به همین دلیل انقدر در فیلم Late Spring آرامش جریان دارد.
قصه راجع به دختری است که با پدر خود زندگی میکند و آرامآرام باید بین ماندن نز او یا ازدواج، سراغ انتخاب یکی برود. رابطهی بین پدر و دختر و احساسات هرکدام از این دو نفر انقدر خوب به تصویر کشیده میشوند که به اتفاقات پیش رو برای آنها اهمیت بدهیم. از یک طرف پدر بدون این دختر کاملا تنها خواهد شد و دیگر قدم به قدم باید پیری را در آغوش بکشد. از طرف دیگر هم دختر اگر حالا ازدواج نکند، شاید تا آخر عمر تنها بماند.
قصهی سادهی آنها تبدیل به تصویری دقیق و بیاغراق از ژاپن چند دههی قبل را ارائه میدهد و مخاطب را به سفری احساسی و ارزشمند میبرد. در لایهی بعدی، تقابل سنتها با مدرنیته را میبینیم و گیر افتادن انسانهای مختلف بین همهی قوانین نانوشته را به تماشا مینشینیم. هرچه فیلم در ظاهر ژاپنی است، در باطن صرفا به احساسات انسانی آشنا برای همگان میپردازد. شاید به همین دلیل بعد از چند دهه همچنان برای انواعواقسام بینندگان، قبل لمس مانده است.
If.... (1968)
اگر فیلم Late Spring مشغول نمایش حقایق باورپذیر و انکارناپذیر راجع به زندگی در یک کشور مشخص طی دورانی مشخص است، فیلم If به کارگردانی لیندسی اندرسن چنین کاری را داخل یک مدرسهی شبانهروزی پسرانه در بریتانیا انجام میدهد. البته برخلاف اثر قبلی که در اوج آرامش قصه میگوید، فیلم If مدام پر سروصدا است و تماشاگر را مجبور به طرفداری از کاراکترهای مخلتف میکند. بخشی از بهترین دقایق اثر را سکانسهایی تشکیل دادهاند که براساس تجربهای که شخصا از حضور در محیطهای آموزشی داشتهاید، واکنشهای احساسی متفاوتی به آنها دارید. شاید آرزوی شکست خوردن برخی از کاراکترها را داشته باشید و شاید آنها را تشویق کنید.
مالکوم مکداول حدودا سه سال قبل از اینکه دنیا را با نقشآفرینی در فیلم A Clockwork Orange استنلی کوبریک منفجر کند، در اثر سینمایی مورد بحث نشان داد که چهقدر مقابل دوربین میتواند باجذبه ظاهر شود. قصهی فیلم .....If راجع به طغیان دانشآموزهای مدرسه است؛ مدرسهای که قرار بود مطمئن شود این افراد، طغیانگر از آب درنمیآیند.
اینجا هم میتوان جلوهی دیگری از تلاش افراد مختلف برای جنگیدن با تغییرات پرسرعت زمانه را تماشا کرد. عدهای میخواهند هر طور که ممکن است، از گذشته جدا نشوند و برخی افراد هم مدام بهدنبال بنزین ریختن روی اول تا آخر باورهای درستوغلط قدیمی و به آتش کشیدن همهی آنها هستند. به اشتباه فکر نکنید که در این فیلم بریتانیایی با محصولی کاملا شبیه به آثار تینیجری سرخوشانهی هالیوود مواجه خواهید شد. If یک درام است که از محل تحصیل بهعنوان بازتابی از وضعیت کلی جامعه بهره میبرد تا نشان بدهد که چهقدر تلاشهای بیفکر انجامشده برای کنترل همه میتوانند نتایجی خطرناک داشته باشند.
The Motorcycle Diaries (2004)
ارنستو چگونه تبدیل به «چه» گِوارا شد؟ شخصی که میلیونها نفر زندگی او را مطالعه کردند و تعداد بسیار زیادی از کتابها راجع به وی نوشته شدند. فیلم The Motorcycle Diaries که طرفدارهای سریال La casa de papel یک چهرهی آشنا را در آن خواهند دید، زندگی شخصی بسیار معروف را به تصویر میکشد. اما حتی اگر اسم وی را هم نشنیده باشید، این قصهای راجع به پشت سر گذاشتن نوجوانی برای ورود انسان به جدیترین بخشهای زندگی خود است. فیلم The Motorcycle Diaries به قصهگویی، نمایش احساسات انسانی و قرار دادن کاراکترها در شرایط چالشبرانگیز اهمیت داد تا محدود به شناختهشدگی شخصیت اصلی خود نباشد.
موسیقیهای اثر هم به طرزی شنیدنی در همراهی با بهترین سکانسهای آن موفق به تاثیرگذاری روی مخاطب میشوند تا تجربهی سینمایی جذابی شکل بگیرد؛ یک سفر جادهای در آمریکا جنوبی که واقعا نمیشود گفت در آخر زندگی چند انسان را به شکل جدی دچار تغییر کرد.
Poetry (2010)
لی چانگ-دونگ بهعنوان یک فیلمنامهنویس و کارگردان معرکه از کشور کره جنوبی، آثار تحسینشدهی پرشماری را در کارنامهی هنری خود دارد. او از قدرت بیرون کشیدن تعلیق از روزها و شبهای عادی زندگی برخوردار است و با داستانی که میتوانیم رخ دادن کل آن را باور کنیم، احساس نگرانی شدیدی را در وجود مخاطب قرار میدهد. او در فیلم Poetry این کار را با تمرکز روی بیماری فراموشی انجام داد؛ مشکلی که متاسفانه بسیاری از افراد سالمند جوامع انسانی با آن درگیر هستند و تقریبا همهی افراد حاضر در خانواده را به شکل جدی تحت تاثیر خود قرار میدهد.
احساس گناهی که یک شخص به خاطر گناه مرتکبنشده متحمل میشود، واقعا ترسناک است و فیلم Poetry به تلخی آن را به تصویر میکشد. اگر بهدنبال اثری هستید که میتوانید چند مرتبه تماشا کنید و هر دور متوجه به کشف نکات داستانی و جزئیات مهم زیادی در آن شوید، فرصت گرفتار کردن ذهن خود در جنایت خانوادگی قرارگرفته در مرکز فیلم Poetry را از دست ندهید.