از فیلم ترسناک ایتالیایی و یک مستند کوتاه آیینی تا دو اثر بسیار متفاوت سینمای آسیا شرقی که یکی از آنها بهدنبال میخکوب کردن مخاطب است و دیگری او را مقداری به پذیرش آرامش دعوت میکند.
شمارهی ۲۰۵ سری مقالات آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ میدونی شامل فیلم کوتاه ناصر تقوایی، یک فیلم ترسناک از سینمای ایتالیا، یک فیلم اکشن از سینمای کره جنوبی و یک فیلم جنایی عاشقانهی طولانی از سینمای تایوان است. هرکدام از چهار اثر قرارگرفته در این مقالهی معرفی فیلم سینمایی را میتوان دارای مخاطب خاص دانست. زیرا تکتک آنها با دلایل متفاوت خود نمیتوانند توجه انواعواقسام بینندگان امروز را جلب کنند؛ چه این دلیل مربوطبه موضوع یا مدتزمان اثر باشد و چه مرتبط با میزان قدیمی به نظر آمدن آن.
در عین حال نباید از یاد برد که هرکدام از این فیلمها دارای عناصر سازندهی مشخصی هستند که برای گروه مخاطب مد نظر آنها را جالب به نظر میرسند. برای نمونه نخستین اثر معرفیشده در نوشتهی پیشرو عملا محصولی است متعلق به یک زیرژانر چارچوببندیشده که همچنان مخالفها و موافقهای بسیار جدی خود را دارد.
Inferno (1980)
فیلمهای Giallo را میتوان یکی از عجیبترین جاذبههای سینمای ایتالیا برای برخی از تماشاگرها دانست. این جنس از آثار ترسناک چون با وحشت اغراقآمیز متمرکز روی خون و نابود شدن بدن انسان یا موجودات دیگر سر و کار دارند، اصلا با سلیقهی بسیاری از مخاطبها جور درنمیآیند. ولی با گذر زمان همچنان از طرفدارهای دوآتشهی خاص خود برخوردار هستند. زیرا خیلیها از ترکیب جادو، حملات فیزیکی، رازهای فاشنشده و تصویرسازیهای جالب در آنها لذت میبرند.
فیلم Inferno بهعنوان اثری از داریو آرجنتو، همهی خواستههای مخاطب از جیالوها را برآورده میکند. از رفتار عجیب دوربین که ناگهان با نزدیک شدن به سوژه قصد نمایش یک رخداد نگرانکننده و تلخ را دارد تا قابهایی که با انواعواقسام نورهای متمایل به قرمز، رنگآمیزی شدهاند. احساس گرفتار شدن شخصیت در موقعیتهایی که شانس خلاصی از آنها را ندارد به خوبی به مخاطب انتقال داده میشود. لحظات خوفناک و نگرانکننده هم به خوبی وظیفهی خود را انجام میدهند تا تجربهای حدودا دو ساعتی و سرگرمکننده برای تماشاگر هدف شکل بگیرد.
داستان اصلی از جایی شروع میشود که رز میفهمد خانهی محل زندگی او یک محل عادی نیست. او از برادر خود میخواهد که برای ملاقات به این خانه بیاید. ولی وقتی برادر برسد، وی کشته شده است. فراموش نکنید که فیلم Inferno به سهگانهای با نام Three Mothers تعلق دارد که با سوسپیریا، محصول سال ۱۹۷۷ میلادی آغاز میشود و با فیلم Mother of Tears به پایان میرسد.
Arbaïn (1970)
ناصر تقوایی در مستند اربعین بخشی از تاریخ بوشهر را نمایش میدهد. تماشای این فیلم کوتاه سال ۱۳۴۹ خورشیدی طبیعتا زمان زیادی از مخاطب نمیبرد. اما دلیل ماندگاری اثر مورد بحث صرفا به نمایش عالی محیط و مردم خلاصه نمیشود. تقوایی از راوی استفاده نکرده است. اما تدوین فیلم که خود او وظیفهی انجام آن را برعهده گرفت، با ترکیب صدا و تصویر مفاهیمی را به ذهن مخاطب انتقال میدهد.
او قدم به قدم با دوربین خود نزدیک میشود. برای نمونه پیش از آن که نمای اصلی و بزرگ مراسم عزاداری را ببینیم، از قابهای بسته بهره میبرد و تماشاگر را کنجکاو میکند. ما میخواهیم بدانیم که این آدمها مشغول انجام چه کاری هستند. سپس به قابهای باز میرسیم تا بهصورت کامل حرکت جمعی مردم و اتفاق را ببینیم. درنهایت هم دوربین عملا تبدیل به شخصی میان جمعیت میشود تا شور به وجود آمده را به بهترین شکل نشان بدهد و احساس حضور در این فضا و زمان خاص توسط مخاطب لمس شود. اینگونه کیفیت صوتی و تصویری قدیمی فیلم هم کاری نمیکند که نتوان ارزش کارگردانی اثر را فهمید. زیرا قابها با دقت انتخاب شدهاند و روایت دارند.
کارگردان در طول همین مدتزمان کوتاه، لباسهای مردم، برخی از سنتهای آنها، شهر محل زندگی، آداب خاص و صدالبته دریای مقابلشان را به تصویر میکشد. شاید اوج هنر مستند هم زمانی به چشم بیاید که تقوایی ما را حدودا یک دقیقه بیرون در نگاه میدارد و افراد محدودی را به تصویر میکشد که از پنجره یا داخل خیابان مشغول نگاه انداختن به داخل هستند؛ تا مخاطب هم پیش از آن که تصویر بزرگ را ببیند، از خود بپرسد که مگر آن داخل دارد چه اتفاقی رخ میدهد که چند نفر اینگونه از بیرون به آن نگاه انداختهاند. پخش فیلم اربعین ناصر تقوایی از شبکه آنلاین Mubi باعث شد که افراد بیشتری با آن آشنا شوند.
I Saw the Devil (2010)
مقاله مرتبط:
- بهترین فیلم های کره جنوبی که نباید از دست بدهید
وقتی تلاش برای برقراری عدالت بیشتر شبیه انتقامجویی شخصی میشود و در قصهای که پر از خشونت و سکانسهای اکشن معرکه است، تمام اصول اخلاقی و باورهای کاراکتر را به چالش میکشد. فیلم I Saw the Devil به سرعت نشان میدهد که با استفاده از تدوین صوتی و تدوین تصویری حسابشده میتواند احساس تعلیق را به وجود مخاطب بیاورد و یک پروندهی قتل خشن و عجیب را تبدیل به دغدغهی او کند. در نتیجه تماشاگری که به سینما کشور کره جنوبی علاقه دارد، حتما باید یک شانس به ساختهی کیم جی-وون بدهد.
یک دختر کشته شده است، نامزد او احتمالا توانایی کشتن تکنفرهی قاتل را دارد و یک رانندهی تاکسی هم نقش خود را در ماجرا داشت. اما فیلم I Saw the Devil پرشده از شکها است. قاتل واقعی چه کسی است؟ چند مظنون باید سلاخی شوند تا انتقامجو احساس پیروزی کند؟ همهی اینها هم در دل اثری سینمایی به مخاطب ارائه میشوند که از لحاظ بصری هم گاهی واقعا چشمنواز و درگیرکننده به نظر میآید.
A Brighter Summer Day (1991)
یک فیلم که با زحمات فراوان نسخهی باکیفیت آن پس از سالها آماده شد تا افراد بیشتری بتوانند قدر این ساختهی ادوارد یانگ را بدانند. البته که همچنان تماشای فیلم حدودا ۴ ساعتی غیر انگلیسیزبان کاری نیست که همهی بینندگان سراغ انجام آن بروند. ولی حالا اگر به این قصه فرصت بدهید و بخش به بخش بزرگ شدن یک نوجوان در قسمت و زمانهای مشخص از دنیا را ببینید، بیشازپیش میتوانید متوجه جزئیات تصویری مثالزدنی آن شوید.
خلافکاری، عشق، دوستی، حضور در محل تحصیل و انواعواقسام بخشهای زندگی وقتی بیشتر به چشم میآیند که متاسفانه شیرینیها و بچگیها جای خود را به احساسات منفی و انجام کارهای غلط میدهند. فیلمساز میخواهد که تماشاگر با یک زندگی همراه شود؛ چه وقتی شاهد نشستن دو فرد علاقهمند به هم زیر درخت زیبا هستیم . چه وقتی ضربه خوردن شدید چند نفر دل تاریکی دلهرهآور اتاق را میبینیم.