آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از Face/Off تا Zodiac

آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از Face/Off تا Zodiac

اکشنی ستاره‌محور با حضور نیکلاس کیج و جان تراولتا، یک کمدی‌درام تحسین‌شده، «زودیاک» اثر دیوید فینچر و شاهکاری فراموش‌ناشدنی از استنلی کوبریک.

میدونی در صد و نهمین قسمت از مجموعه مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» یا همان جدیدترین معرفی فیلم خود، به ترتیب به صحبت درباره‌ی فیلم‌هایی اکشن، درامدی (کمدی‌درام)، رازآلود و درام می‌پردازد که احتمالا هر مخاطب حداقل از تماشای یکی از آن‌ها لذت فراوان می‌برد. در ابتدای فهرست فیلمی را داریم که به‌تازگی هالیوود تصمیم به بازسازی آن گرفته است و همچنان در گروه ۵۰ فیلم اکشن برتر در تاریخ به انتخاب برخی رسانه‌های معتبر حضور دارد. پس از آن به اثری کمتر دیده‌شده با گروه بازیگری نه‌چندان معروف می‌رسیم که احتمالا هرگز از یک بار شانس دادن به آن پشیمان نمی‌شوید. دو فیلم پایانی بخش اصلی مقاله هم که آثاری از دیوید فینچر و استنلی کوبریک هستند که یا باید آن‌ها را تماشا کنیم یا اگر مدت زیادی از آخرین وقت گذاشتن‌مان برای دیدن‌شان می‌گذرد، به سراغ بازبینی آن‌ها برویم. در پایان نوشته به عادت همیشگی این مقالات، فیلمی در حال اکران درون سینمای ایران را به‌صورت اجمالی معرفی می‌کنیم تا اگر اطلاعات کلی ارائه‌شده درباره‌ی آن جذب‌تان کرد، بتوانید به سالن‌های سینما بروید و به تماشایش بنشینید.

Face/Off

بهترین اثر ارائه‌شده از جان وو در سینمای هالیوود و نه در کل کارنامه‌ی سینمایی او، به عقیده‌ی حجم قابل توجهی از تماشاگران و منتقدان فیلمی به جز Face/Off نیست. اثری پرشده از اکشن‌های شکل‌گرفته بر پایه‌ی شلیک‌های بی‌پایان و استفاده‌ی صحیح از تکنیک‌هایی همچون اسلوموشن که به عوض شدن جایگاه یک دزد و یک پلیس می‌پردازد. قصه‌ای احتمالا الهام‌گرفته از «شاهزاده و گدا» اثر ادبی بزرگ مارک توین که پتانسیل‌های نهفته در ایده‌ی خود را هدر نمی‌دهد و از آن چندین و چند دقیقه موش‌وگربه‌بازی‌های جذاب دو شخصیت جذاب برای مخاطبان را بیرون می‌کشد. البته که فیلم‌نامه‌ی اثر ابدا آن‌قدر در سطح بالایی قرار نمی‌گیرد که اگر قدرت‌های اجرایی تیم سازنده، کارگردانی قوی وو و بازی‌های دوست‌داشتنی کیج و تراولتا نبودند، Face/Off بتواند به موفقیت خاصی برسد. مخصوصا به این خاطر که دو بازیگر اصلی فیلم، گاهی دقیقا باید نقش یکدیگر را بازی کنند و همین موضوع تماشای نبرد خاص و توقف‌ناپذیر آن‌ها را غیر قابل اجتناب می‌کند. Face/Off احتمالا به عقیده‌ی حجم قابل توجهی از تماشاگران، چیزی بیشتر از یک فیلم اکشن سرگرم‌کننده‌ی درجه‌یک از نظر تولیدی در زمان ساخت خود نیست. اما حداقل وقتی آن را تماشا کنید، خود را مقابل یک بلاک‌باستر نسبتا متفاوت و دوست‌داشتنی می‌بینید که بیشتر از تلاش برای یافتن سوراخ‌های داستانی در فیلم‌نامه‌ی آن، خواسته یا ناخواسته مشغول لذت بردن از دقایقش می‌شوید.

In The Loop

وقتی کمدی‌های سیاسی پای خود را از پرداختن به بخشی از سیستم حکومتی یک کشور فراتر می‌گذارند و مثل In The Loop همزمان سراغ به تصویر کشیدن عیوب نابخردانه‌ی حاضر مثلا در ایالات متحده‌ی آمریکا و پادشاهی متحده‌ی بریتانیا می‌روند، نتیجه همیشه می‌تواند حداقل برای یک بار تماشا شدن توسط مخاطبانی مشخص، عالی از آب دربیاید. In The Loop به‌عنوان اثری واقعا خنده‌آور در برخی لحظات، به سایمون فاستر می‌پردازد؛ وزیر امور داخلی ایالت که به اشتباه تصمیمی درباره‌ی جنگ در بخشی از دنیا می‌گیرد و ناگهان بدون اینکه علتش را بداند، دوستان زیادی در واشنگتن پیدا می‌کند.

همه‌ی این‌ها هم به شکلی بامزه منجر به شکل‌گیری ماجرایی کم‌وبیش ملی برای گفت‌وگوی دو طرف مخالف و موافق برنامه‌ی ردشده توسط او می‌شوند و فیلم‌نامه‌ی In The Loop را به هجوی از اتفاقات افتاده در دولت‌های بزرگ طی چند سال اخیر تبدیل می‌کنند. فیلمی که هم جدیت پنهان خود در پرداختن به موضوعات مد نظر سازندگان را دارد و هم آن‌طور که تماشاگر می‌خواهد، از پس لبخند نشاندن بر لب او و سرگرم کردنش برمی‌آید. هرچند که اصلی‌ترین جلوه از توانایی خود را در فیلم‌نامه و اجراهای بازیگران و نه تصویرسازی و کارگردانی به نمایش گذاشته است.

Zodiac

  • پنج فیلم برتر دیوید فینچر از نگاه میدونی

«زودیاک» (Zodiac) که سراغ ماجرای واقعی درگیری پلیس و سیستم قضایی با پرونده‌های قاتلی سریالی می‌رود که در دهه‌های شصت و هفتاد میلادی به فعالیت پرداخته است، به‌معنی واقعی کلمه فیلمی تماشایی به حساب می‌آید. اثری که دو کارآگاه با بازی‌های مارک رافلو و آنتونی ادواردز و دو گزارشگر با نقش‌آفرینی‌های جیک جیلنهال و رابرت داونی جونیور را به‌عنوان کاراکترهای اصلی دارد و Zodiac Killer را که در شهر سان فرانسیسکو به‌دنبال مردم می‌افتاد و آن‌ها را به قتل می‌رساند، در جایگاه یکی از ترسناک‌ترین قاتل‌های سریالی تاریخ معرفی می‌کند.

اما از آن‌جایی که در Zodiac با فیلمی به کارگردانی کارگردان «هفت» (Se7en) سر و کار داریم، ماجرا همان‌قدر که درباره‌ی این قاتل عجیب‌وغریب است، به نمایش گره خوردن مطلق زندگی برخی افراد به نابود کردن او نیز اهمیت می‌دهد. به‌گونه‌ای که در میان حقه‌بازی‌های عجیب‌وغریب زودیاک و تلاش کارآگاه‌ها برای یافتن حقیقت، گاهی مخاطب به عدم تفاوت زیرپوستی این آدم‌ها با یکدیگر فکر کند و همان‌قدر که فیلم‌ساز به نمایش قصه از دیدگاه کارآگاه‌ها و گزارشگرها اهمیت می‌دهد، او نیز سراغ تفکر درباره‌ی دیدگاه قاتل سریالی عجیب قرارگرفته در مرکز داستان برود. نتیجه هم می‌شود شکل‌گیری اثر تماشایی و مهمی که راجر ایبرت هم آن را «همه‌ی مردان رئیس‌جمهور» (All the President's Men) در دنیای فیلم‌های سینمایی با محوریت قاتل‌های سریالی صدا می‌زند.

A Clockwork Orange

«پرتقال کوکی» استنلی کوبریک، مثال بارز فیلمی است که از یک اثر ادبی لایق توجه اقتباس می‌کند و نه‌تنها از آن عقب نمی‌ماند، بلکه تمام نکات مثبتش را چندین و چند مرحله پیشرفت می‌دهد. فیلمی شدیدا پرشده از اغراق‌های بصری و بزرگ‌سالانه که البته به تمامی آن‌ها برای بیان صحیح داستان خود احتیاج دارد و خشونت را به‌عنوان عنصری بی‌نهایت زشت و شاید غیر قابل دفع از وجود انسان معرفی می‌کند. با اینکه در سینما و تلویزیون روز هم می‌توان فیلم‌ها و حتی سریال‌هایی را یافت که از کاراکتری مطلقا شیطانی در پایان تصویری کاملا قابل درک و به شکل ناراحت‌کننده‌ای هم‌ذات‌پندارانه بیرون می‌کشند، A Clockwork Orange نقطه‌ی کمال استفاده‌ی به‌جا، معنی‌دار و تماما صحیح از این تکنیک داستانی است. تازه این‌ها فارغ از تصویرسازی‌های ماندگار کوبریک در این فیلم و نقش‌آفرینی میخکوب‌کننده و کمی اپرایی مالکوم مک‌داول هستند و تنها به اندکی از داشته‌های فراوان فیلم‌نامه‌ی محصول مورد بحث اشاره می‌کنند. A Clockwork Orange فیلمی نیست که بتوان خلاصه‌وار درباره‌ی آن صحبت کرد و تنها می‌توان به مخاطب بزرگ‌سال که خود را از نظر ذهنی هم آماده‌ی دیدن خشونت و سکانس‌های خاص آن کرده است، وعده داد که احتمالا در «پرتقال کوکی» یکی از متفاوت‌ترین شاهکارهای سینمایی تماشاکرده در عمر خود را به نظاره می‌نشیند.

شکستن همزمان بیست استخوان

فیلم ساخته‌شده توسط جمشید محمودی که خود او همزمان وظایف کارگردانی، نویسندگی و تدوینش را برعهده داشته است و نوید محمودی روی صندلی تهیه‌کنندگی آن نشست، به‌تازگی و در اواخر شهریور سال جاری، اکران خود در سینماهای داخلی را آغاز کرد. «شکستن همزمان بیست استخوان» که کوهیار کلاری و سهند مهدیزاده را به ترتیب به‌عنوان فیلم‌بردار و آهنگ‌ساز می‌شناسد و محسن تنابنده، فرشته حسینی، سعید چنگیزیان، مجتبی پیرزاده و علیرضا استادی گروه بازیگران اصلی آن را تشکیل می‌دهند، خارج از ایران با نام «رونا، مادر عظیم» به مخاطبان معرفی شده است. این فیلم ایرانی که در حقیقت نماینده‌ی سینمای کشور افغانستان در اسکار نود و یکم به حساب می‌آید، دیپلم‌های افتخار بهترین فیلم آسیایی و بهترین فیلم بین‌الادیان جشنواره‌ی جهانی فیلم فجر، دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد برای محسن تنابنده در جشنواره‌ی فیلم استرالیا، جایزه‌ی بهترین فیلم جشنواره‌ی فیلم بوسان کره‌جنوبی، جایزه‌ی بهترین فیلم و بهترین بازیگر مرد جشنواره‌ی دیوراما هندوستان و جایزه‌ی ویژه‌ی داوران از جشنواره‌ی بین‌المللی وزول فرانسه را در کارنامه دارد.

«شکستن همزمان بیست استخوان» به یک پناهنده‌ی افغان می‌پردازد که به هدف کمک به خانواده‌ی مادری و برادر خود فاروق، در شهرداری تهران مشغول به کار شده است. او می‌خواهد به این آدم‌ها کمک کند تا هرگونه که هست، قاچاقی به آلمان بروند. اما در لحظه‌ی آخر نه‌تنها فاروق از بردن مادر منصرف می‌شود، بلکه شخصیت اصلی قصه با بازی محسن تنابنده یعنی عظیم هم می‌فهمد که مادر او به عمل پیوند احتیاج دارد. نتیجه هم آن است که عظیم درک می‌کند انگار باید بین جان خود و مادر خود، یکی را انتخاب کند.


افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
8 + 7 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.