بعد از چند هفته معرفی فیلمهایی که کم و بیش آشنا بودند، این بار سراغ نامهای کمترشنیده شده اما شگفتانگیز خواهیم رفت.
هفتمین هفتهی معرفی فیلم میدونی را به فیلمهایی اختصاص دادهایم که نه بلاکباسترند و نه اسمشان را جایی شنیدهایم. البته خورههای سینما حتما با این فیلمها آشنا هستند اما بنا به گفتهی شما کاربران که در هفتههای پیش فیلمهاش شناختهشدهتری معرفی کردیم، این هفته تصمیم گرفتیم کمی از روند پیشین خود فاصله گرفته و آثاری را معرفی کنیم که قطعا از دیدن آنها پشیمان نخواهید شد. ابتدا یک درام جنگی که نامزد ۱۲ اسکار شده را داریم و سپس به یکی از متفاوتترین فیلمهای کالین فرل میپردازیم. در ادامه یک مستند مربوط با بازیهای ویدیویی ساخت شرکت ولو را معرفی میکنیم و در سبک انیمیشن، از یکی از کارهای کمتردیدهشدهی تیم برتون نام میبریم. با این لیست متفاوت همراه معرفی فیلم این هفته باشید.
The English Patient
فیلم «بیمار انگلیسی» محصول سال ۱۹۹۶ ساختهی آنتونی مینگلا یکی از پرافتخارترین فیلمهای تاریخ جوایز اسکار است. این فیلم که رالف فاینس، ژولیت بینوش و ویلم دفو را به عنوان بازیگران اصلیاش دارد، نامزد ۱۲ جایزهی اسکار در شصت و نهمین مراسم جوایز آکادمی شد که سه چهارم این نامزدیها تبدیل به جایزه شدند، از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش مکمل زن. فیلم از روی رمانی به همین نام اقتباس شده که در سال انتشارش یعنی ۱۹۹۲ توانست جایزه بوکر (اسکار رمانها در بریتانا) را از آن خود کند. بیمار انگلیسی در مورد خلبانی گمنام با بازی رالف فاینز است که دچار صانحه میشود و در شمال آفریقا سقوط میکند. این خلبان که حافظهی خود را از دست میدهد، با نام «بیمار انگلیسی» به نیروهای متفقین در ایتالیا تحویل داده میشود. آنجا پرستاری با بازی ژولیت بینوش از او مراقبت میکند و شخصیتهای جدیدی وارد داستان میشوند.
قبل از اینکه به نظرات بسیار مثبت منتقدین در مورد فیلم برسیم، باید گفت که فیلم The English Patient در باکس آفیس هم یک موفقیت عالی به شمار میرود و با ۲۷ میلیون دلار بودجه، چیزی حدود ۹ برابر آن فروخت. غیر از ۱۲ نامزدی اسکار، بیمار انگلیسی در گلدن گلوب و بفتا به ترتیب نامزد ۷ و ۱۳ جایزه شد و راجر ایبرت که به آن امتیاز کامل داده، در خلاصهی نقد میآورد: «بیمار انگلیسی از آن دست فیلمهایی است که باید دوبار تماشا کنید: بار اول برای سوالها و بار دوم برای جوابها.» فیلم همچنین یک اقتباس محسورکننده از رمان لقب گرفته و یک دستآورد بینظیر در تمام زمینهها شمرده شده است. با اینکه زمان طولانی فیلم کمی مورد انتقاد قرار گرفته اما در عین حال یک اثر پیچیده، قدرتمند و تأثیرگذار شناخته شده است.
برای تماشای آنلاین The English Patient به وبسایت نماوا مراجعه کنید
The Lobster
مقاله مرتبط
- نقد فیلم The Lobster - خرچنگ
«خرچنگ» یکی متفاوتترین فیلمهایی است که شدیدا پیشنهاد میشود در لیست فیلمهای خود برای دیدن قرار دهید. این اثر بینالمللی با مشارکت کشورهای ایرلند، بریتانیا، یونان، فرانسه و هلند ساخته شده یک اثر علمیتخیلی/کمدی سیاه/آخرالزمانی است که کالین فرل و ریچل وایس را به عنوان بازیگرهای اصلی دارد. فیلم یورگوس لانتیموسِ یونانی نامزد بهترین فیلمنامه در هشتاد و نهمین مراسم اسکار شد و به همین سبب سومین فیلم او، برایش یک موفقیت بزرگ به شمار میرود. داستان از این قرار است که در دنیای درحال مرگ فیلم، مجردها ۴۵ روز وقت دارند تا کسی را پیدا کنند که با او رابطهی عاطفی داشته باشند وگرنه تبدیل به حیوان میشوند. کالین فرل نقش مردی را بازی میکند که به تازگی مجرد شده و سعی دارد با کاراکتر ریچل وایز، رابطهای تشکیل دهد تا بتواند انسان بماند. فیلم The Lobster برای شرکت در بخش نخل طلای فستیوال کن ۲۰۱۵ انتخاب شد و در نهایت جایزهی هیئت داوران را از آن خود کرد.
فیلم خرچنگ در سایت متاکریتیک امتیاز ۸۲ را از ۴۴ نقد ثبت کرده و از آن به عنوان یک اثر چشمنواز، پرقدرت در داستانسرایی و منحصر به فرد یاد شده که چشمان هر کسی را به روشی جدید از قصهگویی باز میکند. رضا حاجمحمدی پیش از این در میدونی فیلم را نقد کرده که به خوبی میتواند فضای آن را برای بینندهها روشنتر کند:
یکی از اولین ویژگیهای فیلم، این است که موفق شده از طریق بافت بصری سرد و بیرنگ و رویش و دیالوگهای خشک و بازی بیاحساس کاراکترها، نشان دهد واقعا دنیا در چنین شرایطی به چه جای کسلآور و ترسناکی تبدیل میشود. اما لازم نیست از خوشحالی یک نفس راحت بکشید و خدا را شکر کنید که این فقط یک داستان علمی-تخیلی با تمرکز بر روی کلمهی «تخیلی» است. فیلم بازتابدهندهی قوانین و سیستم زندگی زمان حال است و اگر ما دنیای اطرافمان را مثل دنیای «خرچنگ» عجیب و مضحک پیدا نمیکنیم، فقط به خاطر این است که مثل شخصیتهای فیلم، به زندگی در چارچوب قوانین این دنیا عادت کردهایم و فقط یک بیگانه است که میتواند آنها را تشخیص دهد و بهمان بخندد. درست مثل ما که نقش بینندهی بیگانهای در دنیای «خرچنگ» را داریم.
Free to Play
این بار در پیشنهاد فیلم آخر هفتهی میدونی، یک مستند گیمینگ گنجاندهایم که تماشایش برای هرکسی که خود را طرفدار یا گیمر بازی Dota میداند واجب است. مستند Free to Play که توسط شرکت معظم ولو ساخته شده، در مورد سه بازیکن حرفهای Dota 2 است که در سه تیم مختلف، برای کسب جایزهی یک میلیون دلار مسابقات The Internatinal مبارزه میکنند. این مستند در سال ۲۰۱۴ ساخته شده و یکی از بهترین مستندهای مرتبط با بازیهای ویدیویی به شمار میرود. در Free to Play داستان زندگی شخصی و گیمینگ بندیکت لیم از سنگاپور با تیم Scyth Gamingِ، کالین لومیز از آمریکا با تیم Online Kingdong و دنیل ایشوتین از تیم Na'Vi را میبینیم که هر کدام با دغدغههای خود در زندگی، به امید اثبات مهارتهای خود در بازی دوتا و جدی گرفته شدن توسط خانوادههایشان، راهی کلن آلمان میشوند تا در بزرگترین مسابقات ورزشهای الکتریکی شرکت کنند.
بندکیت از خانوادهای نه چندان ثروتمند میآید که باید برای شرکت در مسابقات، از خیر امتحانات نهایی مدرسهی خود بگذرد و طبیعتا خانوادهی او مخالف این کارند. کالین از بچگی فقط با مادر خود زندگی کرده و با یک مانیتور دست دوم CRT بازی میکند. دنیل، عضو یکی از بهترین تیمهای دوتای جهان به تازگی پدرش را از دست داده و بازیهای ویدیویی را راهی برای کنار آمدن با غم بزرگ خود میداند. در این مستند که توسط منقتدان هم بسیار تحسین شده، نحوهی مبارزهی این سه گیمر جوان و علاقهی بیاندازهشان به Dota را میبینیم که میتواند برای هرکسی که بازی را یک فعالیت جدی میداند، انگیزهبخش باشد.
Frankenweenie
در انتها یکی دیگر از آن انیمیشنهای تاریک و سیاه تیم برتون را معرفی میکنیم که بر اساس فیلم کوتاهی از خود برتون ساخته شده است. این فیلم کوتاه که در سال ۱۹۸۴ ساخته شده خودش از روی فیلم فرانکشتاین محصول ۱۹۳۱ بر اساس رمان مری شلی اقتباس شده و واضح است که انیمیشن Frankenweenie دارای همان حال و هوای فرانکشتاین باشد. این انیمیشن سیاه و سفید استاپ موشن که در سال ۲۰۱۲ اکران شد، توانست نامزد اسکار، گلدن گلوب و بفتا شود که البته به دلیل مضمون و شاید سیاه و سفید بودن، چندان عملکرد موفقی در باکس آفیس نداشت. این چهارمین انیمیشن استاپ موشن برتون و اولین آنهاست که به سبک موزیکال ساخته نشده. داستان از این قرار است که ویکتور، سگ خود را طی حادثهای از دست میدهد و با قدرت الکتریسیته او را به زندگی برمیگرداند. زمانی که دیگران از این اتفاق خبردار میشوند، آنها هم میخواهند موجودات مرده را به زندگی برگردانند که منجر به آشوب در سراسر شهر میشود.
همانطور که گفته شد انیمیشن فرنکنوینی عملکرد خارقالعادهای در باکس آفیس نداشت و با بودجهی ۳۹ میلیون دلاری خود، حدود ۸۱ میلیون دلار فروش کرد. اما با یک فیلم برتونی طرفیم که آمار فروش تقریبا اهمیت خاصی ندارد. جاستین چانگ منتقد ورایتی در مورد انیمیشن میگوید این اثر سطحی از تناسب و هماهنگی هنری را به نمایش میگذارد که در کارهای اخیر لایو اکشن او (به خصوص فیلم آلیس در سرزمین عجایب) ندیدیم. راجر ایبرت فقید در یکی از آخرین نقدهای خود، سه ستاره از چهار ستاره به فیلم داده و با اینکه آن را بهترین کار برتون نمیداند، اما انرژی سرشاری دارد و شیرینی یک پسربچه و سگ او بسیار خوشایند است. اگر دلتان برای یک کار برتونی تنگ شده و فیلمهای قدیمی او را بارها دیدهاید، Frankenweenie میتواند انتخاب مناسبی باشد.