آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از Drive تا Jungle Book

آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از Drive تا Jungle Book

این هفته در معرفی فیلم میدونی علاوه بر فیلم‌های معمول، یک فیلم غیرانگلیسی هم خواهیم داشت و سراغ یک کارتون بسیار خاطره‌انگیز هم خواهیم رفت.

بعد از هفته‌ی پیش که پیشنهادهای نسبتا متفاوتی داشتیم، در هشتمین هفته‌ی معرفی فیلم میدونی سراغ فیلم‌های شناخته‌شده‌تری می‌رویم که شاید از قلم انداخته باشید و برای این آخر هفته مناسب باشند. ابتدا نگاهی به یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌های کمتر دیده‌ شده‌ی رایان گاسلینگ در فیلم چشم‌نواز Drive می‌اندازیم و سپس سراغ فیلم سوئدی «مردی به نام اوه»، رقیبب فیلم فروشنده در اسکار می‌رویم. سپس به یکی از موفق‌ترین و پرفروش‌ترین لایو اکشن‌های دیزنی نگاهی می‌اندازیم که تنها به خاطر لیست صداپیشه‌هایش باید آن را تماشا کنید و در انتها، کارتونی کاملا نوستالژیک را معرفی می‌کنیم که یادآور خاطرات بچگی همه‌ی ماست. پس این هفته هم همراه ما باشید تا برای آخرهفته‌ی خود در دوران پسا-بازی تاج و تخت چیزی برای دیدن داشته باشید.

Drive

«راندن»، یک نئو نوآر هیجانی است که به عنوان یکی از خوش‌ساخت‌ترین اکشن‌های مستقل چند سال اخیر شمرده می‌شود. نیکولاس ویندینگ رفن که در فیلم‌های اخیرش چندان به موفقیت Drive دست پیدا نکرد، توانسته بود به سطحی از کارگردانی و استایل برسد که اسمش سر زبان‌ها بیفتد. اما فقط به خاطر رنگ‌بندی و فیلمبرداری Drive نبود که دیدن این فیلم چنین لذت‌بخش است و شخصا برای من در جایگاه بسیار بالایی قرار دارد، بلکه بازی تمام بازیگران و فیلمنامه وقتی با جهان‌بینی خاص ویندینگ رفن ترکیب می‌شود، نتیجه‌ای را حاصل می‌شود که سبک و حال و هوای خودش را دارد و اگر به سلیقه‌ی شما بخورد، به راحتی به لیست ده فیلم برتر شما راه پیدا می‌کند. رایان گاسلینگ در فیلم Drive نقش یک بدل‌کار فیلم‌های هالیوودی را بازی می‌کند که به همسایه‌اش آیرین و پسر کوچک او علاقه‌مند می‌شود. همسر آرین به تازگی از زندان آزاد شده و مبلغ زیادی بدهکار است و راننده را استخدام می‌کند تا در یک دزدی میلیون دلاری، با هم همدست شوند.

فیلم Drive از روی کتابی به همین نام و با روایت غیرخطی اثر جیمز سلیس اقتباس شده و حسین امینی، فیلمنامه‌نویس ایرانی/بریتانیایی فیلمنامه‌ی آن را نوشته است. امینی در سال ۱۹۹۸ برای فیلم «بال‌های کبوتر» نامزد اسکار بهترین فیلمنامه‌ی اقتباسی شد. گاسلینگ بعد از اینکه به پروژه ملحق شد، نقش زیادی در شکل‌گیری آن داشت و خود او بود که ویندیگ رفن را به عنوان کارگردان راضی به ساخت این فیلم کرد. فیلم در فستیوال کن ۲۰۱۱ برای رفن جایزه‌ی بهترین کارگردانی را به ارمغان آورد و در میان جوایز و نامزدی‌های دیگر، نامزد اسکار بهترین ویرایش صدا هم شد. «راندن» با بودجه‌ی ۱۵ میلیون دلاری ساخته شد و حدود ۵ برابر آن فروش کرد، گرچه برخی منتقدان خشونت فیلم را مانعی برای فروش بیشتر آن دانستنند. اما روی هم رفته استقبال بسیار خوبی از آن کردند و کارگردانی رفن، عملکرد کلی بازیگران، کارگردانی هنری و صحنه‌های اکشن و صد البته موسقی فیلم را تحسین کردند. اگر دنبال یک اکشن خاص هستید، Drive را از دست ندهید.

A Man Called Ove

از این پس در معرفی فیلم میدونی، گهگاه فیلم‌های غیرانگلیسی زبان هم معرفی خواهیم کرد تا اگر تا به حال سراغ آن‌ها نرفته‌اید، تنوعی به لیست فیلم‌هایتان بدهید. این بار فیلم سوئدی «مردی به نام اوه» را معرفی می‌کنیم که سال گذشته رقیب فیلم فروشنده در بخش بهترین فیلم خارجی اسکار بود. این فیلم کمدی درام توسط هانس هولم بر اساس کتابی به همین نام ساخته شده که علاوه بر بهترین فیلم خارجی، در هشتاد و نهمین جوایز آکادمی نامزد بهترین گریم هم شده بود. اوه، مردی که به تازگی همسرش سونیا را بر اثر سرطان از دست داده به فکر خودکشی است و هر بار اقدامش توسط خانواده‌ای ایرانی/سوئدی که به تازگی به آن محله آمده‌اند ناتمام می‌ماند. پروانه (با بازی بهار پارس) همراه دو فرزندش و همسر سوئدی‌اش با اوه آشنا می‌شود و او در فلش‌بک‌های متعدد از داستان آشنا شدنش با سونیا می‌گوید.

فیلم داستان زندگی اوه را به قدری جذاب و شیرین تعریف می‌کند که گذر زمان را متوجه نخواهید شد و البته برای تماشاگران ایرانی، فارسی حرف زدن‌های گهگاه پروانه با فرزندانش جذابیت کوچکی دارد. (حتما تجربه‌اش را داشتید که در فیلمی شخصیت‌ها به زبانی که نمی‌دانید صحبت می‌کنند و خبری هم از زیرنویس نیست!) فیلم A Man Called Ove با استقبال خوب منتقدان مواجه شده و امتیاز آن در وبسایت راتن تومیتوز ۹۱ درصد و در متاکریتیک، ۷۰ از صد است. رسانه‌های واشنگتن پست، شیکاگو تریبیون وبسایت راجر ایبرت همگی نقدهای مثبتی نوشتند و با وجود آشنا خواندن المان‌ها و فرمول‌های داستان‌سرایی، «مردی به نام اوه» را فیلمی خوش‌ساخت دانستند که هم مخاطب را می‌خنداند و هم اشک به چشمان او می‌آورد.

The Jungle Book

یکی از موفق‌ترین لایو اکشن‌های دیزنی (فیلمی که از روی کارتون ساخته می‌شود) همین کتاب جنگل است که سال پیش گیشه‌ها در هم شکست. جان فاوریو کارگردان دو قسمت ‌Iron Man نشان داد همانند کمیک، از روی کارتون‌های کلاسیک هم می‌تواند فیلم‌های موفقی بسازد. فیلم Jungle Book از داستان‌های رودیارد کیپلینگ که اواخر قرن نوزدهم منتشر شدند هم الگو گرفته و داستانش را منحصر به کارتون دیزنی که در سال ۱۹۶۷ نمایش داده شد نکرده است. فیلم داستان پسربچه‌ای به نام موگلی را روایت می‌کند که توسط حیوانات بزرگ می‌شود و به سفری به شناخت خود می‌رود و همین حال، باید از توطئه و تهدید‌های «شیر خان» هم جان سالم به در ببرد. یکی از نکات بسیار قابل توجه فیلم تیم صداپیشگی آن است که نام‌هایی چون بیل ماری، بن کینگزلی، ادریس البا، اسکارلت جوهانسون و کریستوفر واکن در آن دیده می‌شود. (آهنگ Trust In Me از آلبوم موسیقی متن این فیلم را با صدا اسکارلت جوهانسون از دست ندهید!)

کتاب جنگل به دلیل استفاده‌ی بسیار گسترده از جلوه‌های ویژه‌ی کامپیوتری، ۱۷۵ میلیون دلار برای دیزنی خرج برداشت اما نزدیک یک میلیارد دلار فروش کرد و پنجمین فیلم پرفروش سال ۲۰۱۶ شد. فروش کتاب جنگل بالاتر از انتظارها بود و بعد از زوتوپیا و کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی، سومین فیلم ۲۰۱۶ بود که از مرز ۹۰۰ میلیون دلار فروش عبور کرد و جالب اینجاست که هرسه فیلم محصول استودیوهای دیزنی هستند. فیلم تنها در گیشه عالی عمل نکرد و در نزد منتقدان هم به خوبی استقبال شد. با نمره‌ی ۷۷ در متاکریتیک و درصد ۹۵ در راتن تومیتوز، Jungle Book بی‌شک از موفق‌ترین اقتباس‌های دیزنی است. منتقدان جلوه‌های ویژه، موسیقی متن، عملکرد صداپیشگان، کارگردانی فاوریو و وفاداری فیلم به منبع اصلی را تحسین کرده‌اند. نسخه‌ی دوم فیلم هم تایید شده و احتمالا بعد از سال ۲۰۱۹ و لایو اکشن «شیر شاه» باز هم به کارگردانی جان فاوریو ساخته خواهد شد. برادران وارنر هم فیلمی با اقتباس از داستان‌های کتاب جنگل در دست ساخت دارند که سال آینده و بدون ارتباط با اثر دیزنی اکران خواهد شد.

101Dalmatians

من هم مثل شما تا همین چند وقت پیش نمی‌دانستم اسم انگلیسی ۱۰۱ سگ خالدار چیست! این کارتون کلاسیک طوری با کودکی هم سن و سال‌های ما گره خورده که با نام دیگری غیر این نمی‌شناسیمش. ۱۰۱ دالماسیان یا همان نژاد سگ خالدار، هفدهمین انیمیشن بلند دیزنی است که ۵۶ سال پیش، بر اساس کتابی به همین نام اثر دودی اسمیت ساخته شد. این کارتون داستان توله‌سگ‌هایی است که توسط زنی به نام کروئلا ده‌ویل دزدیده می‌شوند تا با پوست آن‌ها لباس درست کند. پدر و مادر سگ‌ها به نجات بچه‌هایشان می‌روند و در همین حین، ۸۴ توله‌ی دیگر را نیز نجات می‌دهند تا شمار آن‌ها به ۱۰۱ عدد برسد. این کارتون که توسط شرکت بوئنا ویستا توزیع و پخش شده بود، بیش از پنجاه برابر بودجه‌ی ۴ میلیون دلاری‌اش فروش کرد و این شرکت را از ورشکستگی بعد از کارتون گران‌قیمت «زیبای خفته» که دو سال قبل‌تر پخش شده بود نجات داد. برای اینکه هزینه‌ی ساخت صد و یک سگ خالدار کاهش یابد، از تکنیک‌های ابتدایی نقاشی و رنگ‌آمیزی استفاده شده بود تا سود بیشتری نصیب این شرکت شود.

۱۰۱ سگ خالدار چهار بار در سال‌های ۱۹۶۹، ۱۹۷۹، ۱۹۸۵ و ۱۹۹۱ تکرار اکران شد و در سال ۱۹۹۶ هم یک نسخه‌ی سینمایی لایو اکشن از آن ساخته شد. این انیمیشن در زمان خود مورد تحسین زیادی قرار گرفت و یکی از به‌یادماندنی‌ترین و سرگرم‌کننده‌ترین آثار دیزنی تا به امروز شناخته می‌شود که در آن اثری از پرنس‌ها و پرنسس‌ها نیست. شخصیت منفی کروئلا یکی از ویلن‌های نمادین تمام کارتون‌های دیزنی به شمار می‌رود که تا به امروز هم از شهرت آن کاسته نشده است. اواخر سال گذشته دیزنی اعلام کرد یک لایو اکشن دیگر با تمرکز روی داستان کروئلا با بازی اما استون در دست ساخت است. دیدن این کارتون بعد از سال‌ها قطعا خالی از لطف نخواهد بود.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
11 + 6 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.