اثری با درخشش دنیل دی لوئیس، یک فیلم ترسناک از سم ریمی، Ondine با بازی کالین فارل و فیلم Carnage به نویسندگی و کارگردانی رومن پولانسکی.
اقتباس فیلیپ کافمن از رمان The Unbearable Lightness of Being به قلم میلان کوندرا و یکی از آخرین فیلمهای سم ریمی در مقام کارگردان پیش از آن که سالها از ساخت فیلم بلند فاصله بگیرد، نخستین آثاری هستند که در شماره ۲۴۴ سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» با آنها روبهرو میشوید.
پس از آنها نوبت به Ondine میرسد که در دل تنظیمات داستانی فانتزی خود، یک درام راجع به مردی در حال بهبودی و زنی بهخصوص است؛ یک زن که شاید جای او میان انسانها نباشد. در آخر به کشتار میرسیم که مانند نخستین فیلم مقاله با درجهی سنی بزرگسال ساخته شده است و بازیگرهای شناختهشدهی متفاوت در آن نقشآفرینی میکنند.
The Unbearable Lightness of Being (1988)
یک داستان بزرگسالانه با دغدغههای جدی و بزرگسالانه. فیلم The Unbearable Lightness of Being یکی از آن اقتباسهایی است که هم مخالفها و هم موافقهای سرسخت خود را دارند؛ مخصوصا باتوجهبه نوع قصهگویی اثر که مسائل کاملا شخصی را به رخدادهای اجتماعی بزرگ وصل میکند. اینجا داستان مرد و زنی را میبینیم که از رابطهی خود خواستههای متفاوتی دارند و در عین حال نمیتوانند بهسادگی از یکدیگر جدا شوند.
درگیریهای ذهنی شخصیتها، احساسات مختلف را در دقایق متفاوت فیلم جاری میکند. The Unbearable Lightness of Being میتواند در سکانسهای متفاوت، سرتاسر عاشقانه و خوشبینانه، بهشدت بدبینانه و تلخ، کاملا فلسفی و حتی سیاسی باشد. این اثری است که به درستی از جز به کل میرود و داستانی بزرگتر را مقابل چشمهای تماشاگر میگذارد. در این بین هم میبینیم که تیم بازیگری فیلم بارها مخاطب را میخکوب میکند. بالاخره از دنیل دی لوئیس، ژولیت بینوش و لنا اولین کمتر از این هم انتظار نمیرفت.
Drag Me to Hell (2009)
فیلم دلهرهآور و رازآلودی که در آن سم ریمی به سراغ استفاده از اِلِمانهای فراطبیعی متفاوت برای داستانگویی میرود، احتمالا در هر حالت ارزش یک بار تماشا را دارد. Drag Me to Hell با مدتزمان کمتر از ۱۰۰ دقیقه فقط میخواهد روی نمایش ترسناک تبدیل شدن زندگی یک نفر به کابوس تمرکز کند؛ کابوسی که در بیداری کریستین براون او را باتوجهبه یک نفرین، مورد شکنجه قرار میدهد.
این وسط جدا از همهی عناصر مختلف داستانی که به خودی خود میتوانند بیننده را به وحشت بیندازند، استفادهی ریمی از کمدی سیاه هم تماشایی است. بالاخره در رابطه با فیلمسازی صحبت میکنیم که فیلمهای Evil Dead را تقدیم ما کرد و روی پیادهسازی درست ایدههای خود تسلط دارد. از آنجایی که اینروزها فیلم Doctor Strange in the Multiverse of Madness گیشهها را تسخیر کرده است و خیلیها را به یاد آثار قبلی ریمی میاندازد، اکنون شاید زمان خوبی برای رفتن به سراغ فیلم Drag Me to Hell باشد.
Ondine (2009)
افسانهها همانقدر که برای برخی از مردم جذاب به نظر میرسند، عدهای را به وحشت میاندازند. یک نفر وقتی موجودی متعلق به آبها را پیدا میکند که صدای او ماهیها را به سمت قایق میکشاند، به او به چشم یک معجزه نگاه میکند. اما در همین حین افرادی وجود دارند که چنین موجود انساننمایی را خطرناک، غریبه و حتی لایق نابودی بدانند.
نیل جردن که با آثار متنوع و ترکیب هیجانانگیز زیرژانرهای سینمایی مختلف شناخته میشود، در فیلم Ondine با نقشآفرینی عالی کالین فارل موفق به روایت داستانی میشود که همهپسند نیست، اما اهداف متفاوتی را دنبال میکند. داستان شاید از پیدا شدن یک موجود افسانهای توسط یک ماهیگیر ساده آغاز شود، ولی در دل اتفاقاتی همچون ارتباط او با فرزند این این ماهیگیر به مقاصد جالبی میرسد.
Carnage (2011)
رومن پولانسکی در فیلم Carnage نشان میدهد که چگونه طراحی درست شخصیتها، قرار دادن آنها در بستر مناسب و جانبخشی به این کاراکترها با انتخاب بازیگرهای درست میتواند سادهترین موقعیتهای داستانی را نیز بهشدت برای مخاطبِ هدف، جذاب کند. فیلم پرستارهی کشتار در رابطه با ملاقات خانوادهی دو پسر است که با یکدیگر درگیر شدند. اما آیا اصلا این افراد انقدر بزرگسال هستند که توانایی حل کردن مشکلات به وجود آمده بین بچهها را داشته باشند؟
جودی فاستر، کریستوف والتس، کیت وینسلت و جان سی. ریلی را میتوان بازیگرهای اصلی Carnage به شمار آورد. شیمی عالی بین هنرمندهای نامبرده در ترکیب با فیلمنامهای که خود پولانسکی یکی از نویسندگان آن است، این فیلم درامدی (کمدی-درام) را پر از لحظات باورپذیر میکند؛ لحظاتی که طی آنها افراد مختلف، هویت واقعی خود را نشان میدهند و ماسکها از روی صورت کاراکترهای گوناگون کنار میرود.