یک فیلم اکشن معرکه از سینمای کرهجنوبی، اثری دیدنی از کارگردان فیلم Inception، فیلم محبوب تارانتینو در سال جاری و شاهکاری از بیلی وایلدر به اسم Double Indemnity.
میدونی در صد و شانزدهمین مقالهی «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» معرفی فیلم کمدی را برای یک هفته فراموش میکند و سراغ توصیف آثاری اکشن، درام، ترسناک و کلاسیک میرود. البته که این مسیر در انتهای کار به معرفی اجمالی یک فیلم ایرانی منتهی میشود و البته که مثل همیشه مقالهی پیشروی شما سعی کرده است که سلایق گوناگونی را پوشش دهد. پس چه بهتر که هرچه زودتر صحبت دربارهی فیلمی هیجانی و در بعضی لحظات واقعا دیوانهوار را آغاز کنیم که بسیاری از مخاطبان آن را ندیدهاند.
The Chaser
مخاطبان آشنا با سینمای کرهجنوبی میدانند که گاهی در دل فیلمهای خلقشده در این کشور میتوان تجربههایی را یافت که هم دائما تنه به تنهی آثار هنری سطح بالا میزنند و هم در خلق اکشنهایی جذبکننده و لحظاتی هیجانآور موفق هستند. The Chaser vh اما احتمالا یکی از قدرندیدهترین فیلمهای طبقهبندیشده در همین گروه از آثار به حساب آورد. اثری که مرزهای اخلاقی یک پلیس، روانشناسی یک قاتل زنجیرهای و مشکلات سیستم قضایی کشور همگی در دلش جا گرفتهاند و در اکثر دقایق نه برای موفقیت در القای پیامهای خود به مخاطب بیخیال سرگرمکنندگی میشود و نه هرگز در به جوش آوردن خون تماشاگر با تعلیقزایی انقدر زیادهروی میکند که شکلگیری داستانش بر پایهی حرفهایی جدی را از یاد ببرد. با این اوصاف اگر طرح داستانی فیلم که در آن پروتاگونیست قصه تنها ۱۲ ساعت برای یافتن مدرک برعلیه جنایتکار اصلی وقت دارد برایتان قابلتوجه به نظر میرسد، The Chaser احتمالا تجربهی دوساعتهی مناسبی را تقدیم شما خواهد کرد.
Insomnia
«بیخوابی» ساختهی کریستوفر نولان که سومین فیلم بلند این کارگردان محسوب میشود، تا قبل از اکران به خاطر انتخابهای عجیبش هنگام تشکیل تیم بازیگرها به انتقاد گرفته شد و طی سالهای بعدی همین موضوع دلیل اصلی ستایش شدن آن توسط گروهی از منتقدان بود. چرا که Insomnia قبل از هر چیز دیگر فیلمی دربارهی تلاش برای نمایش جنس خاصی از قهرمان و ضدقهرمان است و بیشتر از آن که بخواهد شخصیت منفی را با تهوعآور بودن و زشت جلوه دادن در نگاه مخاطب پررنگ کند، به شکلی واقعگرایانه با ارائهی تصویری باورپذیر و نهچندان اشکالدار از او به اصطلاح روی مخ بیننده میرود. به شکلی که در آن فرد جنایتکار بیشتر از آن که موجودی ناشناخته یا بینهایت باهوش باشد، انسانی کاملا عادی و از برخی جهات مثبت و از برخی جهات دیگر منفی است؛ انسانی که هم میشود گاهی عقاید او را کاملا از لحاظ اخلاقی زیر سؤال برد و در بعضی مواقع دیگر نیز آنچنان پربیراه نمیگوید!
آن طرف ماجرا هم آل پاچینو را در مقابل رابین ویلیامز بهعنوان پلیسی داریم که شدت درگیری او با کار خود و شرایط محلی که برای حل پروندهی جنایی به آن سفر کرده است، همهی موارد لازم برای بیخواب شدن و به هم ریختن روحی و روانی وی را فراهم میآورند. کسی که در نور خاموشناشدنی آلاسکا راهی برای آرام شدن ندارد و انگار کمکم خلافکار و دشمن خود را بهعنوان تنها نکتهی منفی زندگی خویش میشناسد. تا این حد که به دروغ باور میکند اگر توانایی به دام انداختن او را داشته باشد، دیگر تمام مشکلات زندگی خود را حل خواهد کرد؛ حال آن که غمهای دفنشده در وجود وی ریشههای عمیقتری دارند. این قصه اما همانگونه که از فیلمساز مورد بحث انتظار میرود، در روایت شدن به کمک تصاویر هم قدرتمند است و مثلا در یکی از متفاوتترین سکانسهای تعقیبوگریزی یک فیلم پلیسی در دههی اول قرن بیستویکم، بارها و بارها احساسات مخاطب را به بازی میگیرد.
Crawl
فیلم ترسناک Crawl که کوئنتین تارانتینو آن را بهتازگی محبوبترین فیلم سال ۲۰۱۹ میلادی برای خود خطاب کرده است، قصهای در رابطه با تلاش برای بقا را به تصویر میکشد؛ داستانی با محوریت جنگ یک دختر برای نجات دادن عضوی بیمار از خانوادهی خود و درگیری او با طبیعت وحشی و موجوداتی که قصد بلعیدن وی را دارند. Crawl با استفاده از قاببندیها بسته که احساس کلاستروفوبیا را در فرمی لایق توجه درون وجود تماشاگر تحریک میکنند، شخصیتپردازی ساده و خوب شخصیت اصلی و استفادهی بهجا از قابلیتهای کایا اسکودلاریوی ۲۷ساله برای نقشآفرینی در سکانسهای تکنفره، تبدیل به فیلمی سرگرمکننده و از آن مهمتر درگیرکننده میشود. یک فیلم که میشود از آن ایرادهای واضحی هم گرفت اما نقاط قوت آن انقدر از نقاط ضعفش پررنگتر هستند که حداقل تماشای یکبارهی آن را بتوان به همگان توصیه کرد.
Double Indemnity
«غرامت مضاعف» با میانگین امتیازات ۹۵ و ۹۷ از منتقدان به ترتیب در سایتهای متاکریتیک و راتن تومیتوز را میشود یکی از بهترین فیلمهای اقتباسی دههی ۴۰ میلادی و یکی از مهمترین آثار سینمایی حاضر در کارنامهی درخشان بیلی وایلدر خطاب کرد. محصولی نوشتهشده توسط خود او و ریموند چندلر با اقتباس از روی رمان جیمز ام. کین که فرد مکمورای، باربارا استانویک و ادوارد جی.رابینسون تیم بازیگری عالی آن را تشکیل میدهند و فیلمنامهی آن بر پایهی قصهای واقعی شکل گرفته است. Double Indemnity در جایگاه یکی از فیلم نوآرهای مهم سینمای کلاسیک خیانت، دروغ، شک انسانها به یکدیگر و نتایج زیادهخواهی و پذیرش وسوسه را نشان میدهد. طوری که نیازهای پایهای انسانها در طول فیلم به شکلی زیرپوستی بهشدت باد انتقاد گرفته میشوند و گویا افراد وابستهشده به برآوردهسازی این نیازها در نگاه کارگردان حکم خطرناکترین آدمهای جهان را دارند. همین موضوع هم کاری کرده است که حتی فارغ از ارزش هنری قابلتوجه فیلم در ابعاد مختلف که جلوی فراموش شدن آن را گرفت، داستانگویی اثر مورد بحث هم همچنان قابل درک برای مخاطب روز باشد و Double Indemnity در پیامهای اصلی به هیچ عنوان عقبمانده از دوران مدرن به نظر نرسد. آنهایی هم که وودی آلن را بهعنوان یک سینماگر محترم میشناسند، احتمالا با شنیدن این حقیقت که او این ساختهی بیلی وایلدر را بهترین فیلم تاریخ به شمار میآورد، دلایل بیشتری برای تماشا یا حتی بازبینی «غرامت مضاعف» پیدا میکنند.
پیلوت
ابراهیم ابراهیمیان در فیلم ایرانی جدید خود که محمدرضا مصباح را بهعنوان تهیهکنندهی اصلی میشناسد، یک درام اجتماعی دیگر را تحویل سینمای ایران داده است. فیلم ایرانی «پیلوت» با بازی افرادی همچون جواد عزتی، حمیدرضا آذرنگ، پریوش نظریه، بهدخت ولیان، سعید اقاخانی، بانیپال شومون و گیلدا ویشکی داستان وحید را روایت میکند. کسی که همسرش بدون اجازهی او فرزند چهارسالهشان را برای جراحی قلب به تهران میبرد و اینچنین بحران و لحظات تعقیبوگریزمانند آزاردهندهای را به زندگی وی میآورد. حامد حبیبزاده، علیرضا برازنده و ژینوس پدرام به ترتیب وظایف آهنگسازی، فیلمبرداری و تدوین اثر را برعهده داشتهاند.