رایان گاسلینگ، بازیگر ۴۰ساله و شناختهشدهی کانادایی است که بیشتر به خاطر فیلم لا لا لند، فیلم Drive و بلید رانر 2049 به معروفیت رسید. اما او آثار تماشایی دیگری هم در کارنامهی سینمایی خود دارد.
شاید یکی از نکات منفی مربوطبه معروف شدن بسیار زیاد یک بازیگر آن است که باعث میشود مردم فقط به خاطر چند فیلم او را بشناسند و در بهترین حالت، فقط از آن زمان به بعد او را دنبال کنند. در حقیقت بسیاری از سینماروها به محض اینکه عاشق فیلم خاص و بازیگر آن شوند، بدون دیدن آثار دیگر تصمیم میگیرند که همین نقشآفرینی او را بهترین بازی کارنامهی وی بدانند. در نتیجه خواسته یا ناخواسته بعضا میل زیادی به دیدن آثار قبلی ندارند و از لحاظ احساسی میپذیرند که نقطهی اوج هنر نقشآفرین مورد بحث را دیدهاند. درحالیکه لزوما فیلمی که خوب میفروشد یا جوایز پرتعدادی را به چنگ میآورد، تمام تواناییهای بازیگر را نشان نداده است.
رایان گاسلینگ که چند ماه دیگر تولد ۴۱سالگی خود را جشن خواهد گرفت، یک هنرمند تحسینشدهی کانادایی است که از قضا در فیلمهای متنوعی بازی کرد و در اکثر آنها انصافا خوش درخشید. چهار اثر انتخابشده برای مقاله آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ ۱۸۰ میدونی به سراغ چهار اثر بازی متفاوت او در نقش اصلی یا فرعی میرود؛ فیلمهایی که غیر از فیلم Crazy Stupid Love، تمامی آنها به دلایل متفاوت دارای درجهی سنی بزرگسال هستند. اگر منتظر ساخت و اکران فیلم ترسناک Wolfman به کارگردانی لی ونل، فیلم اکشن The Gray Man برادران روسو و صد البته Project Hail Mary هستید، فعلا میتوانید مشغول مرور کارنامهی هنری بازیگر اصلی آنها یعنی رایان گاسلینگ شوید.
The Place Beyond the Pines (2012)
کم نیستند آدمهایی که دقیقا وقتی محکمترین قدمها به سمت جلو را برمیدارند و میخواهند برای همیشه از گذشتهی لعنتی خود راحت شوند، ناگهان به شکل دردناکی میفهمند که چگونه هنوز پای آنها با غل و زنجیر متصل به تاریکترین روزهای زندگی مانده است. زیرا جهان به آنها نگاه مشخصی دارد. حتی وقتی این افراد میخواهند با انجام درست برخی از کارها خود را رستگار کنند، میبینند برای انجام همان کارهای صحیح هم کموبیش مجبور به غوطهور شدن دوباره در بعضی از آلودگیها هستند. زیرا برای نمونه ممکن است این تنها راه آنها برای کسب پول مورد نیاز باشد.
فیلم The Place Beyond the Pines به یاد همه آورد که همکاری بسیار موفقیتآمیز درک سیانفرنس در فیلم ولنتاین غمگین با رایان گاسلینگ یک اتفاق نبود. این دو مشخصا فهم قابل توجهی از جهانبینی یکدیگر دارند و میتوانند آثار سینمایی محکم و حسابشدهای را تحویل تماشاگر بدهند. راستی بردلی کوپر هم در فیلم The Place Beyond the Pines خوش میدرخشد و توجه مخاطب به ابعاد مختلف قصه را افزایش میدهد. اصلا شاید یکی از اهداف اصلی سازنده همین باشد که بینندهی فیلم The Place Beyond the Pines با تمرکز روی دو بازیگر معرکه، داستان آن را از چند زاویه ببیند.
Crazy, Stupid, Love. (2011)
بین فیلمهای رمانتیک کمدی هالیوود در دههی اخیر باید به فیلم Crazy Stupid Love بهعنوان یکی از بهترینها نگاه کرد. این اثر نهتنها شامل بهرهبرداری عالی از تواناییهای بازیگران خود میشود، بلکه لحظات عاطفی قابل لمس و سکانسهای دلچسب کمدی مناسبی دارد که تازه مانع جدیت برخی از دقایق کلیدی آن هم نشدهاند. همچنین افرادی که عاشق سینمای کلاسیک هستند، قطعا چند ادای احترام خوب به سکانسهای معروف فیلمهای قدیمی مشابه را در فیلم Crazy Stupid Love مییابند.
منهای فهرست شلوغ شخصیتهای فرعی که بازیگران آنها هم معروف و محبوب هستند، اصل قصه روی یک مرد خانواده و یک مرد خوشگذران متمرکز میشود؛ اولی بهتازگی فهمید که زندگی خانوادگی او در حال از دست رفتن است و دومی بهصورت کلی مفاهیمی مثل عشقورزی مدام به یک نفر و تشکیل زندگی مشترک جدی را زیر سؤال میبرد. در نتیجه بین آنها نوعی رابطهی استاد و شاگردی شکل میگیرد تا کل با بازی درخشان استیو کارل بتواند دوباره لبخند بزند.
لی وقتی حرارت اولیهی این رفاقت آرام میگیرد و آنها با برخی از رخدادها مواجه میشوند، شاید هر دو بفهمند که به اشکال گوناگون نمیتوانند بدون یک عشق متعهدانه و تماموکمال نفس بکشند. راستی فیلم Crazy Stupid Love نهتنها حال بسیاری از بینندگان خود را دستکم برای چند ساعت بهتر میکند، بلکه سبب میشود بالاخره بفهمیم بسیاری از Gifها و Memeهای جذاب ساختهشده با تمرکز روی کارل و گاسلینگ در حقیقت متعلق به کدام فیلم سینمایی هستند!
Blue Valentine (2010)
از شادترین تا غمانگیزترین لحظات یک زندگی که با علاقه شروع میشود و مطابق رویاها باید همواره به شکل ایدهآل جلو برود. آدمهایی که یک روز فکر میکردند دنیا هم دربرابر احساس قلبی آنها سر خم خواهد کرد، آرامآرام زیر فشارهای زمانه خمیده میشوند. آنها باید یک کودک را بزرگ کنند و هر روز این احساس را دارند که یک نفر باید مشغول پرستاری از خودشان باشد. برای آنها شاید ولنتاین پستترین روز سال باشد. مگر نه اینکه همان باور قلبی سفتوسخت آغازین گاهی آدمها را به چنین فلاکتی میاندازد؟
میشل ویلیامز میخکوبکننده بازی میکند و رایان گاسلینگ، از ابتدا تا انتها باورکردنی و فرورفته در نقش است. این وسط میان همهی شادیها و غمها، برخورد محترمانهی فیلمساز با شخصیتها در لحظات کلیدی نشان میدهد که شاید منظور اصلی فیلم Blue Valentine نه لعنت فرستادن بر علاقهی قلبی که یادآوری سختیهای ذاتی آن بوده باشد. برای تاکید روی همین حقیقت که گاهی احساس، پتانسیل رساندن انسان به بهترین مقاصد را دارد. ولی مسیری که باید برای رسیدن به مقصد طی شود، شاید پس از مدتی اصلا سهل و دوستداشتنی به نظر نرسد؛ که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها.
Half Nelson (2006)
اگر فیلم Dead Poets Society با بازی فراموشناشدنی رابین ویلیامز را دیدهاید، شاید بهدنبال نسخهی امروزیتر و کموبیش بدبینانهتر آن هم بگردید. فیلم Half Nelson به هیچ عنوان در حد و اندازهی آن اثر ماندگار و محبوب پیتر ویر ظاهر نمیشود، ولی از قضا دقیقا میتواند نسخهی امروزیتر و کموبیش بدبینانهتر فیلم Dead Poets Society نام بگیرد. چون در آن آموزگاری را میبینیم که ابدا زندگی شخصی ایدهآل ندارد و در عین حال بیمحابا سر کلاس به لگد کردن سیستم آموزشی و ارزشهای دروغین نسبت دادهشده به آن میپردازد؛ همان ساز و کاری که خود او هم بهعنوان یک معلم بخشی از آن به شمار میآید. راستی اگر برای سریال The Falcon and the Winter Soldier هیجانزده هستید، شاید باید بدانید که میتوانید در فیلم Half Nelson بازی خوب آنتونی مکی، بازیگر نقش فالکون/سم ویلسون در دنیای سینمایی مارول را هم ببینید.
در این بین ارزش اصلی فیلم Half Nelson در تاثیرگذاریهای مثبت یک دوستی غیرمنتظره و غیرمعمول به چشم میآید. جایی که میان این همه آشوب و سروصدا، واقعا جسارت یک انسان در حرف زدن سبب میشود که او فرصت ورود جدیتر به زندگی یک شخص و کمک رساندن ضروری به وی تا جای ممکن را داشته باشد.