ریچارد لینکلیتر ۶۰ساله یکی از بهترین فیلمسازهای زندهی دنیا است. برای اینکه صبر تا زمان از راه رسیدن ساختهی جدید او را آسان کنیم، باید به سراغ تماشا یا بازبینی چند اثر از این کارگردان دوستداشتنی برویم.
دیگران را نمیدانم. ولی برای من فیلم Apollo 10 ½: A Space Age Adventure (آپولو ۱۰.۵: یک ماجراجویی عصر فضایی) به نویسندگی، تهیهکنندگی و کارگردانی ریچارد لینکلیتر یکی از مورد انتظارترین فیلمهای در حال ساخت است. اما از آنجایی که فعلا بهصورت دقیق مشخص نیست که چه زمانی موفق به دیدن آن اثر تازه میشویم، بهتر است کمی گذشته را بگردیم و با سینمای هنرمندی که سینما را سرخوشتر کرد، خوش بگذرانیم.
فیلم Boyhood و فیلم Dazed and Confused هر دو به دلایل مختلف آثاری هستند که اکثر تماشاگران پروپاقرص امروز حداقل یک بار آنها را دیدهاند. ولی هیچوقت برای بازبینی این فیلمها دیر نیست و همیشه وقت برای خوشگذرانی بیشتر با هنر ریچارد لینکلیتر وجود دارد. این وسط در مقالهی پیشرو دو اثر کمتر دیدهشده از این کارگردان فیلم «مدرسه راک» (School of Rock) را هم داریم که باید آنها را دید و فهمید که لینکلیتر چهقدر استادانه کارها را طوری انجام میدهد که ساده به نظر برسند. او در انتخاب قابها، تدوین صوتی، بهرهبرداری حداکثری از موسیقی و بازی گرفتن درست از انواعواقسام بازیگران درخشان است و جهان پرآشوب ما را به دروغ آرام جلوه نمیدهد. بلکه نشان میدهد میان آشوب و سروصدا، همیشه راهی هم برای نفس کشیدن و زندگی کردن وجود دارد.
(Everybody Wants Some!! (2016
لینکلیتر عادت دارد که هر از چند وقت یک بار، به همکاری با بازیگرانی جدید بپردازد و اثری را تحویل دهد که میتواند بهعنوان بازسازی، پیشدرآمد یا دنبالهی معنوی یکی دیگر از آثار او شناخته شود. به همین خاطر برخی از طرفداران سرسخت فیلمساز لایق احترام باور دارند که Everybody Wants Some در سال ۲۰۱۶ میلادی بهدنبال انجام همان کاری است که فیلم Dazed and Confused در سال ۱۹۹۳ انجام داد.
داستان در تگزاس دههی ۸۰ میلادی جریان دارد و به گذر از یک دوران خاص از زندگی مربوط میشود؛ وقتی که آدمها باید مدرسه را کنار بگذارند و وارد کالج شوند. همین طرح داستانی با شخصیتهایی که لحظه به لحظه مثل همهی آدمهای واقعی هستند، به لینکلیتر فرصت نگاه انداختن به زندگی را میدهند. او شاید در فیلم بعدی قرارگرفته در این فهرست سالهای زیادی از زندگی را در چند ساعت فشرده کرده باشد، ولی اینجا نیز با پرداختن به چند روز از زندگی چند نفر، کل زندگی را در نگاه آنها آسانتر میکند.
Everybody Wants Some دربارهی قانونها و قانونشکنیها است و به یاد تماشاگر میآورد که چهقدر مرز باریکی بین شجاعت و حماقت کشیده میشود. لینکلیتر هم کل گروه شخصیتهای خود را تبدیل به یک کاراکتر مهم برای بیننده میکند و هم از تکتک آنها شخصیتهای پرجزئیات بیرون میکشد. همهی اینها هم در اصل به خاطر پایانبندی معنادار اثر به نتیجه میرسند و Everybody Wants Some را برای همیشه تبدیل به محصول سینمایی محترمی میکنند.
(Boyhood (2014
۱۲ سال فیلمبرداری؛ هر سال، دو هفته. میسون جونیور و سامانتا در مقابل دوربین فیلم لینکلیتر رشد کردند و اینگونه بچهها و پدر و مادری که در جهان واقعی هیچ ربطی به هم نداشتند، برای تماشاگر سینما تبدیل به اعضای یک خانوادهی کاملا باورپذیر و واقعی شدند. ریچارد لینکلیتر در سال ۲۰۰۲ میلادی ساخت این اثر را کلید زد و با نمایش اوج قدرت فیلمسازی تجربی، سالها بعد درنهایت لیاقت انواعواقسام جوایز را بهدست آورد. میانگین نمرات فیلمها در متاکریتیک و راتن تومیتوز در نگاه من اعتبار خاصی ندارد. ولی اگر یکی از فیلمهای دارای نمرهی ۱۰۰ از ۱۰۰ در متاکریتیک باشد که بدون شک لایق دریافت آن نمره به نظر میرسد، همین فیلم Boyhood ریچارد لینکلیتر است.
کریستوفر نولان، فیلمساز بزرگ سینما یک بار در میز گرد هالیوود ریپورتر خطاب به ریچارد لینکلیتر گفت: «آدمهای زیادی در طول سالها سعی کردند پروژههایی همچون فیلم Boyhood را به سرانجام برسانند و به تعداد کارگردانهایی که قصد انجام چنین کاری را داشتند، فیلمسازهایی را میبینیم که در به نتیجه رساندن چنین پروژهای شکست خوردند. ولی مسئله فقط این نیست که تو واقعا بیشتر از ۱۰ سال وقت گذاشتی و شاهکار Boyhood را خلق کردی. بلکه تو در طول این سالها هم بیکار نبودی و چندین و چند فیلم معرکهی دیگر را نیز به روی پردههای نقرهای سینماها بردی». راست هم میگوید. لینکلیتر مثل آن ورزشکاری است که انقدر همیشه میدرخشد که باعث میشود انجام معجزههایی که او هر روز مشغول ارائهی آنها است، واقعا ساده و آسان به نظر بیاید. به همین خاطر بعید نیست که پس از چند روز آدمهایی که به انجام معجزه توسط چنین انسانی عادت کردهاند، به وی بنگرند و صرفا عملکردی استاندارد را ببینند. غافل از آن که او هر روز به انجام کارهای باورنکردنی و عجیبوغریبی میپردازد که دیگران را به دیدن آنها عادت داده است.
(Dazed and Confused (1993
لینکلیتر به تمام بازیگران خود گفت که ساخت فیلم Dazed and Confused، همچون برگزاری یک کمپ تابستانی در شهر آستین ایالت تگزاس امریکا خواهد بود. آنها وقتی مشغول فیلمبرداری نبودند، شنا میکردند، به قایقسواری میپرداختند، بدون کفش میدویدند و حتی بعضا خود را گیر میانداختند. در بیانی اغراقآمیز میگویند شاید صحنهی فیلمبرداری فیلم Dazed and Confused تنها پشت صحنهی هالیوودی بوده باشد که در آن نه کارگردان به کنترل بازیگران میپرداخت و نه کسی وظیفهای جز خوشگذرانی داشت. شاید به همین خاطر Dazed and Confused برای خیلیها تبدیل به قدرتمندترین داروی رفع افسردگی شد؛ تصویری از خود زندگی. یادآوری آن که گاهی چهقدر مسخره و احمقانه میتوان خوش بود. کوئنتین تارنتینو به Dazed and Confused میگوید: «برترین فیلم دههی ۹۰ میلادی برای من». چون سخت میشود انقدر به واقعیت وفادار ماند و بدون اضافهگویی، موفق به ضبط «زندگی» شد؛ حداقل چند ساعت از زندگی.
ملیسا مایرز در کتاب Alright, Alright, Alright با نام کامل «تاریخ محاورهای فیلم Dazed and Confused ریچارد لینکلیتر» به نقل از ساشا جنسن مینویسد: «از آنجایی که فقط ۳۰ دقیقهی اول فیلم در روشنایی روز جریان داشت، ما بخش قابل توجهی از فیلمبرداری را شبها انجام میدادیم. شب بیدار بودیم و فیلمبرداری میکردیم. روز هم کسی حوصلهی خوابیدن نداشت و خوش میگذراندیم. انگار هیچوقت نمیخوابیدیم. نمیدانم برای ساخت آن فیلم، چند قانون تگزاس را زیر پا گذاشتیم».
ماجرای Dazed and Confused شاید بهسادگی مربوطبه این باشد که چگونه چند نفر به بهترین شکل ممکن برای خود، شب را صبح میکنند؛ با چندین و چند اشتباه و برداشتن برخی قدمهای درست. این فیلم برای مخاطب بزرگسال ساخته شده است. ولی شرط اصلی لذت بردن از آن چیزی نیست جز اینکه تماشاگر، یک دور کودکی و نوجوانی را تجربه کرده باشد.
(Bernie (2011
وقتی دو ستارهی اصلی فیلمهای متفاوت یک کارگردان نزد هم جمع میشوند تا یک همکاری مجدد با آن فیلمساز را رقم بزنند، خود به خود نتیجه تا حدی دیدنی است. به همین خاطر فیلم Bernie که همکاری مجدد ریچارد لینکلیتر با متیو مک کانهی و جک بلک را تحویل ما داد، در هر حالت باید تماشا شود. ولی این داستان بناشده روی واقعیت که طی برخی از دقایق به شکل مستندمانند روایت میشود، از جذابیتهای بسیار بیشتری برخوردار است.
لینکلیتر به مردی میپردازد که در ابتدا قصد کمک به شخصی را داشت که محبوب هیچکس نیست. اما ورود به رابطهای که در آن چارهای جز بخشین و بخشیدن و بخشیدن ندارید، سرانجام خوشی نخواهد داشت. به همین خاطر پس از آن که یک مرگ مهم اتفاق میافتد، همه مرد مورد علاقهی شهر را بهعنوان قاتل احتمالی میشناسند. در این بین هم فیلم به سان مستندها سراغ افراد مختلف میرود و سعی میکند با پرسوجو از آنها بفهمد که واقعا چه کسی مقصر رخ دادن جنایت بوده است!
بازیهای اغراقآمیز و تماشایی، آزمایشگرایی پایانناپذیر لینکلیتر در تدوین و فیلمبرداری فیلم خود و تبدیل شدن عالی کل شهر به محیطی صمیمی و آشنا برای مخاطب، سه عنصر اصلی Bernie هستند. اکثر دوستداران لینکلیتر هم این فیلم را ندیدهاند و چه کسی نمیخواهد که شاهد همکاری درخشان جک بلک با این فیلمساز باشد؟ تازه آنها در فیلم جدید «آپولو ۱۰.۵: یک ماجراجویی عصر فضایی» هم به همکاری با یکدیگر پرداختهاند. پس بهتر است سریعا به یاد بیاورید که ترکیب این دو چهقدر هیجانانگیز و خواستنی است.