کمدی ترسناک و خونباری در دل جنگل، فیلم کالت و معرکهی جان کارپنتر، اکشنی جذاب با درخشش آنجلینا جولی و یکی از بهترین و کمتردیدهشدهترین فیلمهای ترنس مالیک. همراه میدونی باشید.
در هفتاد و سومین قسمت از مجموعه مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» میدونی، قبل از هر چیز سراغ دو فیلم ترسناک میرویم. البته دو فیلم که چه در ژانر، چه در جنس وحشت ارائهشده و چه در قرنی که در آن اکران شدهاند، کاملا متفاوت با یکدیگر هستند و اولیشان یک کمدی ترسناک، خونآلود و مدرن است و دیگری عمیق، پیچیده و کالت در نظر گرفته میشود. بعد از این دو هم سری به یک اکشن جذاب میزنیم که در سادهترین بیان ممکن، یکی از خفنترین کاراکترهای اجراشده توسط آنجلینا جولی را در دل اکشنی جذاب و اسلحهمحور نشانمان میدهد و به سختی میتوان افرادی را یافت که از دیدنش هیچ لذتی نبرند. در آخر هم با رسیدن به قدمهای پایانی، راجع به محصولی محترم از سینمای کارگردانی بزرگ مینویسیم که عاشقانهی متفاوتی است و پس از آن هم با معرفی اجمالی یک اثر در حال اکران سینمای ایران، صحبتهایمان را به پایان میرسانیم.
Tucker & Dale vs. Evil
برای عاشقان کمدیهای ترسناک سینمایی، همیشه پیدا کردن فیلمهای واقعا عالی، کار سختی به نظر میرسد. چون این زیرژانر در عین آن که ممکن است به ظاهر پایههای داستانی ثابت و نهچندان پیچیدهای داشته باشد، اما در عین حال به شدت احتیاج به درک بالای فیلمساز در تعادل برقرار کردن بین تمام عناصرش دارد. از یک طرف فیلمهای این سبک، نباید تبدیل به لودهبازیهایی کمخاصیت بشوند و از یک طرف در فضاسازیهایشان، باید نسبت به عدم حذف کمدی در مسیر ساخت سکانسهای ترسناک، دقت زیادی به خرج بدهند. Tucker & Dale vs. Evil با روایت داستان دو دوست سرخورده که برای تفریح پا به جنگلهای دورافتادهای میگذارند و بعد مقابل آدمهای خشنی قرار میگیرند که تعطیلاتشان را تبدیل به جشنی خونآلود میکنند، دقیقا یکی از آثار هالیوود در سالهای اخیر به حساب میآید که توانسته مابین کمدی و ترس، تعادل مناسبی به وجود بیاورد. به عادت اکثر فیلمهای ترسناکی که دیدهایم، اینجا هم آدمهایی بومی وجود دارند که منطقا باید به محض دیدن انسانهای عادی، تکهتکهشان کنند و فیلم هم از همین ایدهی ساده، به خوبی برای شکل دادن به قصهگویی خود بهره میبرد. البته نه آنگونه که انتظار دارید! چون اینجا، سازندگان قصهی کلاسیک گفتهشده را دستخوش تغییراتی کردهاند و پسران جوان را تبدیل به قاتلهای روانی بی سر و پا و آدمهای جنگلی بیگناه را تبدیل به قربانیانشان میکنند.
تاکر و دیل در آغاز فیلم، هدف خاصی به جز ماهی گرفتن و وقت گذراندن در کلبهی تعطیلات تاکر که در حقیقت یک کابین تخریبشده و غرق در گرد و خاک، استخوان حیوانات و صد البته تار عنکبوت است ندارند. ولی بعد از نجات یافتن یک دختر دانشجو توسط آنها، همهچیز شکل متفاوتی به خودش میگیرد. طوری که داستان به قتلهای خونبار و پایانناپذیری گره میخورد و به نقاطی میرسد که در آنها با قصهای بر مبنای خیانت کردن دوستان به یکدیگر، دیگر نمیتوان فهمید که در ثانیهی بعدی، چه کسی قرار است زنده بماند. اما همانگونه که گفتم، فیلم خوشبختانه در تمام دقایقش با استفاده از بازیهای عالی نقشآفرینها و دیالوگنویسیها و حتی سکانسهای ترسناک خندهآور، کمدیاش را نیز با جدیت دنبال کرده است و در بهترین سکانسهای خود، همزمان مخاطب را میخنداند و ترس از یک جامپاسکر عالی را هم به تمام وجودش انتقال میدهد.
The Thing
با این که امروزه The Thing به کارگردانی جان کارپنتر به عنوان یک اثر جریانساز کلاسیک شناخته میشود، در روزهای اول اکران ابدا چنین برخوردی با آن نشده بود و خیلیها، نگاه غلطی به جذابیتهایش داشتند. یک فیلم ترسناک و پیچیده دربارهی موجودات فضایی که از زمانهی خودش جلوتر بود و تا به امروز، فیلمها و سریالهای متفاوتی از آن برای ساختن ایدههایشان بهره بردهاند. ماجرای The Thing از جایی شروع میشود که در نقاط دوری از قطب جنوب، یک دسته از دانشمندان آمریکایی که درون کمپ اصلی انجام ماموریتشان ساکن شدهاند، با دیدن فردی که از داخل یک هلیکوپتر به یک سگ سورتمه شلیک میکنند، به سرعت متوجه عجیب شدن اوضاع دور و برشان میشوند. وقتی که آنها سگ را از روی زمین برمیدارند، موجود به طرز هولناکی آنها را مورد حمله قرار میدهد و به کل کمپ، یورش میبرد. اما همهچیز از جایی خطرناکتر میشود که تمام اشخاص موجود در گروه میفهمند این موجود، در حقیقت میتواند شکل تمام قربانیانش را به خود بگیرد. در ادامهی ماجرا و با قرار گرفتن گرفتن کنترل همهچیز در دستان پزشک اصلی کمپ و خلبان کاربلند هلیکوپتر نیز تمام دانشمندان و اعضای گروه به جای ترسیدن از موجود و فرار از دست آن، شروع به جنگیدن با وی میکنند. اما دشمن هم که هیچکس نمیتواند برایش هویت خاصی را تعریف کند، شروع به شکار کردن آنها به صورت جداگانه از یکدیگر میکند. به این شکل که هر شخص را در جایی دورتر از دیگران به دام میاندازد و در دل وحشت روانشناختی و باارزش فیلم، تعداد کشتهها را افزایش میدهد. راستی، برخلاف اکثر هیولاها، Thing را نمیتوان با دیدنش شناخت. چون ممکن است در هر شکلی ظاهر شود.
Salt
اما فیلم اکشن این هفته که حداقل در تجربهی یکباره، به مذاق اکثر سینماروها خوش میآید، Salt با بازی آنجلینا جولی است که داستان اِولین سالت یکی از ماموران سازمان CIA ایالات متحدهی آمریکا را روی پردههای نقرهای میبرد. یک مامور کاربلد که همه شاهد تلاشها، افتخارآفرینیها و وفاداریاش هستند اما بعد از متهم شدن به جاسوسی برای کشور روسیه، مجبور به گریختن از دست CIA برای حفاظت از همسرش میشود. همسری که او هم ممکن است خیلی زود، این اتهامات ناجوانمردانه را دریافت کند. در طی این فرار و تعقیبوگریزها، سالت آرامآرام به تمام باورهایش شک میکند و همین موضوع هم دائما از او، کاراکتر متفاوتتری میسازد. البته فیلمنامهی Salt خالی از حفرههای داستانی و سوالاتی بیجواب برای مخاطبان هم نیست و نباید موقع دیدنش انتظار تماشای یک اثر بیاشکال سینمایی را داشته باشید. ولی همینقدر بدانید که هم شخصیت اصلی فیلم با بازی کمنقص آنجلینا جولی به شدت توانایی جلب نظرتان را دارد و هم اکشنهای فیلم و اتفاقات پر زد و خوردی که در دل دقایقش رخ میدهند، همراه با کارگردانی عالی سکانسهای هیجانی و اتمسفرسازی به یاد ماندنی موسیقیهای اثر، به خوبی از لذت بردنتان از آن، اطمینان مییابند. همچنین این حقیقت که با فرار کردنهایش بیشتر و بیشتر سالت، او دائما در همگان گناهکارتر از قبل به نظر میرسد و عملا به جای راحت شدن، پا به گودال عمیقتری میگذارد، باعث شده است تعلیقسازی فیلم از ابتدا تا انتهای آن اوج بگیرد و ساختهی فیلیپ نویس و بردلی راست گری، به این سادگیها از پا درنیاید.
Badlands
اکثر طرفداران ترنس مالیک، او را بیشتر از هر چیز دیگری، به خاطر سبک فیلمسازی منحصر به فردش ستایش میکنند. کارگردانی که با اولین فیلم بلند و بزرگش یعنی Badlands، نشان داد چهقدر میتوان در سینمای او، افق ویژهای را دنبال کرد. Badlands به دختر جوان و تاثیرپذیری میپردازد که به سبب همراهی با پسر دردسرسازی که به وی علاقه پیدا کرده است، در داکوتای جنوبی درگیر کارهای نهچندان قابل دفاع و وحشتناکی میشود. کارهایی خشونتآمیز که البته همزمان با در مشت گرفتن بخشی از پیرنگ داستانی، همهی فیلم را هم در اختیار خودشان نمیگیرند و در حقیقت، شکلدهنده به روابط پرداختشدهی شخصیتها با یکدیگر هستند.
Badlands شاید روی همان داستان آشنای به سرانجام نرسیدن قصهی عاشقان متضاد با یکیدیگر دست گذاشته باشد، ولی همین داستان گفتهشده را آنقدر بکر و متفاوت تعریف میکند که نه حالت شعارزده به خود بگیرد و نه بعد از این همه سال، کسی بتواند آن را غیرخلاقانه یا به دور از جذابیتهای انکارناشدنی بداند. تازه ماجرا از جایی جالبتر میشود که بفهمید فیلم با اقتباس از زندگی واقعی دو قاتل به نامهای چارلز استارکوتر و کاریل-آن فاگیت، ساخته شده است و یکی از بهترین عاشقانههای جنایی دههی هفتاد میلادی است که هر کسی میتواند به تماشایشان بنشیند. یکی از جلوههای هنری سینمای مالیک، که گذر زمان بیشتر علل شگفتانگیز جلوه کردنشان را به رخ همگان میکشد.
اسکیباز
نامزد جایزهی بهترین فیلم جوانان در جشنوارهی آسيا پاسيفيك که در بیان عامیانه از آن به عنوان اسکار قارهی آسیا نیز یاد میکنند یا همان «اسکیباز»، اولین فیلم بلند فریدون نجفی، قصهای دربارهی کودکان، نوجوانان و مشکلات اجتماعی و تربیتی آنها را در بستری استعاری، به تصویر میکشد. فیلم که البته با دریافت هفت پروانهی زرین، پرافتخارترین و بهترین فیلم سینمایی سیامین جشنوارهی بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان ایران هم به حساب میآید، به خوبی حسوحال بودن در جغرافیای داستانیاش را به مخاطب انتقال میدهد. داستان اثر، به ماجرای دوستی پسربچهای با یک بز کوهی میپردازد که به روستایی پناه میبرد و مطابق یک رسم محلی، ساکنان میخواهند او را قربانی کنند. این وسط پسرک که جولی نامیده میشود، در قالب شخصیت اصلی فیلم، تصمیم میگیرد تا عصر و قبل از رسیدن زمان مسابقهی اسکی، بز را نجات دهد و از قربانی شدن او، جلوگیری کند. «اسکیباز» که مراحل فیلمبرداریاش را زیر نظر فرهاد محمدى در سال ۱۳۹۶ و در ارتفاعات زردکوه بختیاری پشت سر گذاشت، آوا دارویت، امیررضا فرامرزی، رضا موری، مژگان محمودیان، غلامشاه قنبری، مژگان امیدی، حبیب تاجمیری، سید شهابالدین طباطبایی، حدیث نجفی، الهه صالحی، منور رشیدی، راضیه و مرضیه محمدحسینی، آهو حبیبی و علی امانی را در گروه بازیگران خود دارد. همچنین محمد احمدی، ستار اورکی و حمید نجفی راد، به ترتیب مسئولیتهای تهیهکنندگی، آهنگسازی و تدوین اثر را برعهده داشتهاند.