یک فانتزی سیاه کمدی، نسخهی لایواکشن یک انیمیشن کلاسیک زیبا، یک فیلم آنتالوژی عجیب آرژانتینی-اسپانیایی-برزیلی و اثری به نویسندگی و کارگردانی وودی آلن که همه باید حداقل یک بار آن را تماشا کنیم.
سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» حالا به قسمت صد و بیستوششم خود رسیده است و اینجا میخواهد آثاری متعلق به کشورهای متفاوت و ژانرهای متنوع را توصیف کند که هرکدام به درد مخاطبانی با سلایق مشخص میخورند. البته این فیلمها در عین آن که تفاوتهای زیادی با یکدیگر دارند و غالبا محصولاتی متمرکز روی مواردی بهخصوص هستند، همگی در حد و اندازهی خود نیز عامهپسند به حساب میآیند و تجربههایی جذبکننده را تحویل تماشاگر میدهند. میدونی به عادت چند ده مقالهی اخیر این مجموعه نوشتهها جدیدترین معرفی فیلم سینمایی خود را هم پس از صحبت دربارهی چهار اثر لایق تماشا از سینمای جهان، با معرفی اجمالی یک فیلم ایرانی در حال اکران درون سالنهای سینمای ایران به پایان میرساند تا اگر کسی قصد رفتن به آنها را داشت، حداقل با اندک شناخت لازم نسبت به آثار در حال پخش این کار را انجام بدهد.
(2018) Sorry to Bother You
- بهترین فیلم های کمدی تاریخ سینما
- بهترین فیلم های کمدی 2019
- بهترین فیلم های ترسناک 2019
وقتی یک کمدی پوچگرایانهی سینمایی یا به عبارت واضحتر فیلمی پرشده از طنز سیاه لباس یک اثر رنگارنگ، سرخوش و خلقشده با استفادهی شدید از سکانسهای اغراقآمیز، عجیب و حتی گاهی به شکل غیرمنتظرهای خندهدار را به تن کند، نتیجه میشود از راه رسیدن فیلمی کمخرج، ایراددار اما خوب مثل Sorry to Bother You با بازی لاکیت استنفیلد، تسا تامپسون، استیون یان و آرمی همر که همهی بینندگان را جذب نمیکند اما برخی افراد را تا آخر پای سکانسهای خود نگه میدارد. این فیلم که در روایت بصری فرمی کموبیش شبیه به فضای مینیسریال Maniac از شبکهی نتفلیکس دارد و شخصیتهای اصلی را مدام از یک واقعیت به سمت تصویری دیگر از دنیای خود پرتاب میکند، روی مرز بسیار باریکی بین سورئالیسم مطلق و واقعگرایی گام برداشته است. طوری که گاهی بهراحتی نمیتوان تشخیص داد که آیا شکلگیری یکی از سکانسهای عجیب آن صرفا حاصل رخ دادن یک اتفاق غیرمنتظره اما باورپذیر در دنیای واقعی است یا صرفا میخواهد با بیان استعاری فضای ذهنی شخصیت اصلی را برای مخاطب خود شرح دهد. البته اصلا مگر کسی میتواند از فیلمی جریانیافته در جهانی موازی که طمع و غرق شدن در نظام سرمایهداری بزرگترین افتخارات انسانها در آن محسوب میشوند، انتظار دیگری هم داشته باشد؟
قصهی فیلم به مردی میپردازد که حتی در پرداخت قبوض خود هم به مشکل خورده است. اما وقتی بالاخره هنگام انجام شغل خویش بهعنوان یک فروشندهی تلفنی به حرف یکی از همکارهای سندار گوش میدهد و صدای خود را به شکل مسخرهای عوض میکند تا از پشت تلفن آدم دیگری به نظر بیاید، ناگهان به طرز عجیبی موفق میشود. از لحاظ عجیب بودن ظاهر ایدهی فیلم و مدل برخورد سازندگان با آن، Sorry to Bother You شبیه به برخی از اپیزودهای قابل قبول سریال Black Mirror است و از لحاظ پرداختن به مسائل اجتماعی به شکلی هنرمندانه هم این اثر دست بسیاری از فیلمهای معروفتر را که مطلقا شعاری و بدون هیچگونه خلاقیتی پیش میروند، از پشت میبندد. طوری که در عین فراهم آوردن تجربهای مفرح برای مخاطبِ هدفِ خود، بتواند اثری قابل تماشای برای نقد نژادپرستی و فرمانروایی کپیتالیسم بر بسیاری از جوامع امروزی نیز باشد.
(2019) Lady and the Tramp
یکی از فیلمهای جدید و اختصاصی شبکهی دیزنی پلاس از همان روز آغاز که هرگز اکران نشد و فقط مخاطبان این شبکه میتوانستند به تماشای آن بنشینند، نسخهی لایواکشن انیمیشن کلاسیک Lady and the Tramp بود که ۶۴ سال پس از آن اثر دوستداشتنی پخش شد. این فیلم که تغییرات گستردهای را در داستان انیمیشن مرجع اعمال نمیکند و کموبیش فقط همان قصه را در قالبی بهروزتر تحویل مخاطب میدهد، ضعفهایی در شخصیتپردازی کاراکترها، تعلیقزایی در داستان و حتی ارائهی تکتک انیمیشنهای صورت کاراکترهای اصلی خود به شکلی دقیق دارد. اما وقتی این ایرادات را کنار بگذارید و با به یاد داشتن نقاط ضعف و قوت آثار مشابهش آن را نگاه کنید، احتمالا یک فیلم لایواکشن خوب و اقتباسشده از روی اثری پرطرفدار را میبینید که کودکان را بهشدت مجذوب خود میکند و توانایی خاطرهبازی شیرین با ذهن و احساسات مخاطب بزرگسال را نیز دارد. همچنین برخلاف بعضی از لایواکشنهای اخیر دیزنی که یک انیمیشن قدیمی را تقریبا به همین شکل به فیلم سینمایی جدیدی تبدیل کردهاند، Lady and the Tramp در مسیر واقعگرایانه کردن ظاهر این کاراکترها هویتشان را از آنها نمیگیرد و مثلا چند سگ را به نمایش نمیگذارد که مخاطب حتی نتواند ربطی بین ظاهر و صدای آنها پیدا کند. در نتیجه موقع گفتوگو دربارهی اثر نامبرده با فیلمی طرف هستیم که همان پیامهای زیبای اثر اصلی را یدک میکشد، روایت سریع و خوبی دارد و از تصاویر، موسیقیها و مدلسازیهای زیبایی بهره میبرد؛ فیلمی که اگر مشتاقانه اهل تماشای آثاری مثل آن باشیم، با اینکه اصلا چیز تازهای برای ارائه ندارد اما قطعا ناامیدمان هم نمیکند.
(Wild Tales (2014
فیلم Wild Tales که البته برخی مخاطبان آن را با نام Savage Tales هم میشناسند، اثری درام، کمدی و تریلر (Thriller) است که شش داستان دربارهی شخصیتهایی متفاوت را روایت میکند؛ ویژگی مشترک شش داستان گفتهشده هم همانگونه که تا حدی از اسمگذاری این فیلم خارجیزبان پیدا است، چیزی نیست جز اینکه تکتکشان چند انسان را به مرز جنون میکشند و لحظه به لحظه دیوانهوارتر میشوند. Wild Tales داستانهای خود را در لحظاتی بسیار واقعگرایانه و تنظیماتی قابل لمس برای تعداد قابل توجهی از بینندگان شروع میکند و سپس شخصیتهای هر قصه را آرامآرام با تصمیمات خودشان به مرکز بدترین اتفاقات ممکن میبرد. روایت هوشمندانهی هرکدام از داستانها و قاببندیها و رنگپردازیهای حسابشده و متفاوت هرکدام از آنها هم سبب میشوند که Wild Tales فیلمی زنده باشد که به این راحتیها مخاطبی از دنبال کردن آن خسته نمیشود.
(Annie Hall (1977
برندهی چهار جایزهی اسکار که از آکادمی علوم و هنرهای سینما لقب بهترین فیلم سال ۱۹۷۷ میلادی را نیز کسب کرد، به یک کمدین طلاقگرفته از همسر خود میپردازد که عملا میخواهد چرایی رخ دادن برخی اتفاقات کلیدی در چندین و چند ماه اخیر زندگی خود را درک کند. الوی سینگر با بازی خود وودی آلن در این فیلم بهدنبال خوانندهای موفق به اسم آنی هال میگردد که روزگاری انقدر عاشق او بود که فکر میکرد هرگز زندگیشان با هم برخلاف تمام ازدواجهای پیشین الوی به جدایی منجر نمیشود. فیلم هم که چه در جلب نظر منتقدان و چه در گیشه موفق بوده است، به زندگی جداگانهی هرکدام از این دو نفر و صد البته زندگی مشترکشان میپردازد و با شخصیتپردازیهای نمادگرایانه به مخاطب نشان میدهد که چگونه انسانها باید در دنیای عجیب و پرشده از اتفاقات غیرمنتظرهی اطراف خود آرامش و آینده را در پس گذشتههای تلخوشیرینشان بیابند.
از نظر چندین و چند سینماشناس مهمترین نقطهی قوت Annie Hall اما جزئیات آن و تسلط قابل درک فیلمساز روی تمامی بخشهای فیلمنامهی خود است. بهگونهای که عملا هیچکدام از شخصیتهای فیلم صفت یا ویژگی خاصی ندارند که روی بخشی از داستان فیلم به شکلی فکرشده تاثیر نگذارد و صرفا برای دادن اطلاعات بیشتر به بیننده به آنها چسبیده باشد.
امیر
«امیر» به نویسندگی و کارگردانی نیما اقلیما که سید ضیاء هاشمی را در جایگاه تهیهکننده دارد و نوید اربابیان و علی اظهری آهنگسازی آن را برعهده داشتهاند، به داستان شخصیتی میپردازد که به امید پیدا کردن همسر سابق خود و پسرش از او به تهران سفر میکند. بخش قابل توجهی از داستان «امیر» انسانی را به تصویر میکشد که همزمان با دستوپا زدن در دل مشکلات خانوادگی گوناگون همیشه میخواهد شخصا گرفتاریهای مهمتر خود را حل کند و از آن بالاتر به باز کردن گرههای زندگی دیگر آدمهای اطراف بپردازد. سازندگان فیلم که آن را عملا اثری دربارهی آدمهایی میدانند که بسیاری از آنها هرکدام خود را به دستان خود به سمت نابودی میبرند، گفتهاند که بازیگران این فیلم یعنی میلاد کیمرام، سحر دولتشاهی، هادی کاظمی، بهدخت ولیان، مصطفی قدیری، روشنک سهقلگی، وحید منافی، مهدی عاملهاشمی، مونا قاسمی، کسری محبوبی و آرتین گلچین هرکدام نزدیک به شش ماه برای قرار گرفتن در نقشهای خود درون این فیلم تمرین کردهاند تا اجرایی کاملا متفاوت با نقشآفرینیهایش پیشینشان داشته باشند. ادیب سبحانی و مستانه مهاجر نیز به ترتیب فیلمبردار و تدوینگر اثر هستند.