در پیشنهاد فیلم این هفته سراغ یک شاهکار از سینمای موج نوی فرانسه با نام Samurai ساخته ژان پیر ملویل و محصول سال ۱۹۶۷ رفتهایم. با میدونی همراه باشید.
سامورایی از کلمه سابورای به معنای در خدمت کسی بودن گرفته شده است. ساموراییها به اربابان محلی خود خدمت میکردند و از درجه اجتماعی بالایی برخوردار بودند. آنها در ازای خدمتشان برنج و غذا میگرفتند و بر اساس قوانین نوشته شده در کتاب بوشیدو – به معنی آیین جنگاوری – زندگی میکردند. قوانین اصلی این کتاب در ۸ خصلت اخلاقی خلاصه شده است: ۱- وفاداری (به ارباب خیانت نمیکنند) ۲- حق شناسی ۳- رشادت ۴- عدالت ۵- ادب (حتی نسبت به دشمن خود) ۶- متانت (درون گرایی) ۷- درستکاری (صداقت) ۸- شرافت.
ژان پیر ملویل به شدت تحت تأثیر آیین شرقی بود. شخصیتهای درونگرا، تنها و قانونمند او طبق منش شرقیها متولد شدهاند. آنها از دردی درونی رنج میبرند که ریشهاش به اصالت وجودیشان بازمیگردد: درد انسان ماندن. قهرمانهای منفرد او با اتکا به خود و قواعد منحصر به فردشان در مسیر انسانیت میجنگند، هر چند که گاهی ناکام میمانند. آنها هیچگاه برای پیروزی مبارزه نمیکنند یا لااقل تعریفشان از پیروزی با دیگران یکسان نیست. هر چند که اعتقاد داشته باشند که همیشه برندهاند.
سامورایی یکی از فیلمهای جریان مدرنیسم در سینما است. در اینگونه فیلمها شخصیتها درگیری درونی یا به اصلاح کشمکشی درونی با خود دارند. دردی در وجود آنهاست که به خاطر آن پیش از مقابله با محیط پیرامون میبایست با خود بجنگند. این شخصیتها معمولاً ساکت هستند و در لحظههای بحرانی تصمیماتی پیشبینی نشده میگیرند. در فیلم سامورایی تا دقیقه ۱۰ هیچ دیالوگی رد و بدل نمیشود و همه چیز در سکوت میگذرد. این فیلم در مجموع نیز بر پایه دیالوگ نیست هر چند دیالوگهای قدرتمند و به یادماندنی دارد.
ملویل با ایجاد ارتباط بین این فلسفه شرقی یعنی تنهایی و درونگرایی، با سینمای اکپرسیونیستی آلمان و فیلمهای نوآر سعی در ایجاد فضایی تاریک، یک نفره و رعب آور داشته است. سینمای اکسپرسیونیستی در آلمان با فیلمهایی همچون مطب دکتر کالیگاری/ The Cabinet of Dr. Caligari متولد شد. این سینما برگرفته از نقاشی اکسپرسیونیستی و آثار نقاشانی همچون ادوارد مونک (نقاشی جیغ) و اغلب آثار ون گوگ بود. در این مکتب همه چیز بر مبنای اغراق نمایی چیده میشد که در برابر سبک رئالیسم (واقع گرایی) قرار میگرفت. اشکال هندسی تیز همچون مثلث، نور پردازیهای تیره و اغراقشده ابتدا در نقاشی و پس از آن در سینما رواج یافت و در ادامه نام فیلم سیاه یا همان نوآر بر آنها گذاشته شد که روایت شخصیتهای تنها، زخم خورده و طمعکار با دردی درگذشته بود که در مسیری بی بازگشت رو به زوال میرفتند. سکانس ابتدایی فیلم سامورایی به عنوان یک فیلم نئونوآر نمونه یک قاب الگو اکسپرسیونیستی است. یک قاب ثابت که قهرمان فیلم همچون مرده ای بر تخت آرمیده، گویی از سرنوشت خود با خبر است. دو پنجره در روبروی قاب نورِ کمی را به اتاق آورده اما صدای باران در تلفیق با صدای پرنده به ایجاد حس ترس کمک میکند. تعریف شخصیت از همین قاب ابتدایی آغاز میشود. جف کاستلو مردی تنها با دردی عمیق است و تنها همدماش پرنده ایست در قفس، همچون خودش.
سامورایی محصول سال ۱۹۶۷ و از فیلمهای موج نوی فرانسه است. نام اصلی ملویل ژان پیر گرومباخ است اما بهدلیل علاقهای که به هرمان ملویل خالق کتاب موبیدیک داشته نام ملویل را بر خود گذاشته است. سامورایی یازدهمین فیلم ملویل و شروعی بر شاهکارهای او به حساب میآید. او پس از آن ارتش سایهها، دایره سرخ و یک پلیس را ساخت. آلن دلون در سه فیلم سامورایی، دایره سرخ و یک پلیس نقشهای به یادماندنی ایفا کرده است. چهره سرد، جدی و مصمم آلن دلون در سامورایی در کنار خوشتیپی و ظاهر آراسته او که خصلت ویژه ساموراییها بوده است و در عین حال بازی درونی و کنترل شدهاش یکی از پیچیدهترین شخصیتهای سینمای فرانسه را خلق کرده است؛ شخصیتی که میشود عاشقش شد و عاشقاش ماند. درست مثل معشوقهاش در فیلم. جالب است بدانید که ناتالی دلون که نقش معشوقه سامورایی را بازی میکند در حقیقت در آن دوره همسر واقعی آلن دلون بوده است.
سامورایی، جف کاستلو، قهرمان است و به قول خودش هیچوقت نمیبازد. این قهرمانی به درون شخصیت برمیگردد. یک قهرمان مدرن که ذاتاً بازنده نیست چون با تکیه بر قوانینش شکست ناپذیر شده است. قوانینی که حتی اگر با هم متضاد شوند راهکاری شرافتمندانه درونشان نهفته است. انسان بودن سرِّ مردان ملویل است. سرّی که شکست ناپذیرشان میکند: درد انسان بودن و انسان ماندن.
میدونی دیدن این فیلم را در آخر هفته به شما توصیه میکند.