روزنامه هم میهن: موفقیت حکومت در تیم فوتبالی نیست که مربی آن پرتغالی و نیمی از بازیکنانش خارج از ایران هستند؛ موفقیت این است که در زاهدان و کردستان خشونت تمام شود.
پیروزی تیم ملی موجب خوشحالی شد. بهویژه پس از آن باخت عجیب به انگلستان این پیروزی اهمیت دوچندانی داشت و تا حد زیادی روحیهبخش تیم و مردم شد و امیدواریم در بازی بعدی نیز فارغ از هر نتیجهای، تیم ایران شجاعانه و منطقی بازی کند.
اکنون باید به دو نکته مهم دیگر پرداخت. اول اینکه هم از منظر واقعی و اخلاقی و هم از زاویه مصلحتجویانه این درست نیست که مسیر ورزش را به دم سیاست گره زد. شاید در کوتاهمدت آوردهای داشته باشد ولی در نهایت زیانهای آن فراوان است. ورزش را باید رها کرد. این به آن معنی نیست که بازیکنان حق اظهارنظر سیاسی ندارند. دارند و حقشان هم هست مثل همه مردم دیگر. ولی اگر قرار باشد نهاد ورزش را تابع سیاست کنیم، اشتباه است؛ چه از سوی حکومت و چه از سوی منتقدان؛ زیرا آن را از مضمون و کارکرد واقعی تهی میکند. شاید به یک تعبیر نهاد ورزش حتی ضدسیاست است و در صدد تلطیف و اصلاح آن است. اشتباهی که برخی از مخالفان کردند و آن وضعیت زشت بازی قبلی را رقم زدند و گمان میکردند که اکثریت دارند؛ در حالی که فقط در چهار روز ورق برگشت. پیش از آن نیز روانه کردن تیم به دیدار رئیسجمهور اگرچه یک روال قبلی بود ولی در این شرایط باید احتیاط میکردند و به شیوه دیگری جایگزین میکردند، زیرا منافع کشور و تیم مهمتر از یک بهرهبرداری موقت است. بهویژه که بهرهبرداری هم نشد و نتیجه معکوس داد.
اکنون همه آنها گذشت. ولی خطای سیاسی کردن ورزش احتمالا تکرار خواهد شد، هم در تحلیل نتیجه دیدار با ولز و هم در دیدار با ایالاتمتحده. حکومت اشتباه خواهد کرد که گمان کند موفقیتی درخور بهدست آورده و باید به آن ببالد و از آن در امر سیاست بهرهبرداری کند و بخواهد کوتاهیهای دیگر را بپوشاند. چنین رفتاری موجب واکنش منفی در مردم خواهد شد. موفقیت حکومت در تیم فوتبالی نیست که مربی آن پرتغالی است و بیش از نیمی از بازیکنانش در خارج از ایران هستند. موفقیت این است که در زاهدان به تفاهم رسیده و خشونت تمام شود. موفقیت حکومت دستیابی به آرامش در کردستان است. خوشحالی موفقیت تیم ملی در برابر کشته شدن حتی یک نفر نیز برای سیاست نمره منفی محسوب میشود و ذهن سیاستمدار بیش از هر جا باید درگیر این باشد. تقلیل امر سیاست به ورزش همان اشتباهی است که مرتکب شدهاید، پس تکرارش نکنید. اگر این تیم میتواند برای حکومت افتخارآفرینی کند، چرا از دیگران استفاده نمیکنید.
تردیدی نیست که فرق چندانی از جهت سیاسی و ارزشی میان آنکه در حال اعتراض است با آنکه در زمین فوتبال دیروز گل زد، وجود ندارد. تنها فرقشان این است که بازیکن براساس مدیریتی شایسته و در جایی که صلاحیت دارد، بهکار گرفته شده است، پس افتخارآفرینی میکند و تشویق میشود و خوشحالی را به ارمغان میآورد. ولی این نیرویی که کف خیابان است، معترض است، چون در جایی که شایسته است قرار نمیگیرد سهل است که مانع حضورش هم میشوند. آن عضو تیم ملی تتو کرده و زندگی شخصی خود را دارد و در تیم ملی بازی میکند و درآمد خوبی هم دارد و هر جا برود قدر میبیند ولی این جوان نهتنها اینها را ندارد، بلکه برای یک تتو باید پاسخگوی افراد بیتوجه باشد و در انتخاب زندگی شخصی خود نیز مصونیت متعارف را نداشته باشد. کافیست همان برخوردی را که با فوتبالیستها و سایر ورزشکاران میکنید و همان جایگاهی را که برای آنان قائل هستید، برای دیگران نیز قائل باشید؛ در این صورت بخش اصلی مسائل ایران حل خواهد شد. اگر میخواهید در سیاست موفق شوید، لازم است الگوی رفتاری موجود در فوتبال را سرمشق سیاست هم قرار دهید.