عصر ایران: نزدیک به ۲۵ سده پیش از این، در چنین روزی رویدادی شگفتآور در جهان باستان رخ داد: شهر نینوا یا نینوه پایتخت امپراتوری آشور به تصرف ارتش متحد ماد (ایران) و بابِل (جنوب میانرودان) درآمد و امپراتوری ویرانگر و ستمپیشه آشور برای همیشه از میان رفت. گردش روزگار چنین میخواست که دولت ماد با شکست و در پی آن مرگ فرورتیش به پایان خود نرسد.
هووخشتره/اووخشتره/ کواکسار/ (584-633 ق م) فرزند فرورتیش؛ از شکست پدر درسهای بزرگی آموخت. این سردار جنگجو و مدبر مادی، در گام نخست و به تقلید از آشوریان نیرومند، در اندیشه گردآوری ارتشی مقتدر افتاد. او به کمک اسب های تیزرو مادی که در جهان شرق نامدار بودند، سواره نظام منظمی ترتیب داد و سپس ارتش خود را با پیاده نظامی کارآزموده مجهزتر کرد. پیاده نظامی که کتزیاس مورخ دنیای باستان از تیروکمان به عنوان اسلحه کاربردی آنان یاد میکند. شاید برای درک بهتر بد نباشد نگاهی به تصاویر سربازان "ماد"ی در تخت جمشید بیندازیم.
اصلاحات نظامی هووخشتره تنها یک هدف را دنبال میکرد : پیش به سوی نینوا، پایتخت آشور. پس ارتش ماد به سوی غرب راهی شد و نینوا را در محاصرهای بلند گرفت. اما رویدادی مهم سبب بازگشت مادها شد : خبر رسید سکاییان ، مزاحمان همیشگی مادها حمله کردهاند. هووخشتره درنگ را جایز ندانست. محاصره را پایان داد و به سوی ماد بازگشت ولی در جنگی در حوالی آذربایجان (جایی نزدیک به شمال دریاچه ارومیه ) غفلت کرد و از سکاها شکست خورد و ناچار به پذیرش شرایط تحمیلی سختی شد. این رویداد اما او را به فکر تدابیری جدید انداخت. چراکه هووخشتره مایل نبود میدان را به زودی خالی کند.
پس بر طبق روایتی مشهور و تا اندازهای مبهم و افسانهآمیز ، سرکردگان سکاهایی را که در سرزمین ماد مشغول به تاخت و تاز بودند به مهمانییی که ترتیب داده بود فراخواند. آنها را مست کرد و سپس به قتل رساند. چنین بود که سکاها پس از آن، از در فرمانبرداری مادها درآمدند. روایت هرودوت در کتاب اولش از این واقعه خواندنی است. این پایان سلطه بیست و هشت ساله سکاها بر ماد بود. ( بر پذیرفتن طول این مدت باید احتیاط نمود.)
بیرون راندن سکاها و نیز به کارگیری بخشی از آنها در سپاه ماد، موجب اشتیاق برای پیگیری هدف نیمه تمام شد؛ اکنون زمان بلندپروازی بود: پادشاه مصمم مادی، نخست پایتخت خود هگمتانه را توسعه بخشید و استحکامات نظامی آن را تقویت کرد. از بخت خوش او آشوربانیپال فرمانروای خونریز و کارآزموده آشوریان در 625 ق م در گذشت. جای او را ساراکس گرفت. از پی آن بخت خوش نبوپولاسار دست نشانده آشور در بابل (جنوب عراق امروزی) بر آشوریان شورید و به هووخشتره دست اتحاد داد. ارتشی قدرتمند از دو جهت راهی نینوا شد. گویی تقدیر آشوریان ، این دولت ستمگر و قوی پنجه دنیای شرق که سخت مورد نفرت ملل تابعه بود رقم خورده بود.
جنگی خونین در دو جبهه در گرفت.کمانداران مادی به کمک نیروهای مزدور سکایی سخت پای فشردند. سواره نظام منظم ماد به فرماندهی شخص هووخشتره از شرق وارد عمل شد و با اسبان چابک خود کار جنگ را یکسره کرد.
در اینجا اتفاقی مهم افتاد: شهر مشهور نینوا خلع سلاح شد و سقوط کرد. (612 ق .م) سالها پیش کاوشهای باستانی گروهی آلمانی در در نینوا تباهی دهشتناکی را گزارش داد: یافته هایی هولناک از میزان خرابی و آتش و ویرانی با ابعادی گسترده. روایتی از برس کلدانی مورخ عهد باستان موجود است که نشان میدهد ساراکس از فرط نا امیدی خود و خانواده اش را در آتش افکنده. اینگونه بود که فاجعه برای آشور تکمیل شد. با فتح نینوا به قول دکتر زرین کوب امپراطوری دیرینه سال آشور در میان آتش و خونی که طی قرنها جز آن چیزی به دنیا هدیه نکرده بود نابود شد (تاریخ مردم ایران ص99) و به قول حسن پیرنیا انقراض آشور به دست مادها موجب حیرت است...درست چهل سال پس از اینکه ایلام را منقرض کرد خود نیز منقرض شد (ایران باستان ص 190)
به جز نوشته های هرودوت ، کتزیاس و برس ، کتیبه ای نیز از بوپولا سار که خود در فتح آشور با مادها همراهی داشت باقی مانده و این واقعه مهم دنیای شرق را روایت می کند آشوری ها که از دیرگاهی بر تمامی ملل فرمانروا بودند ، و با قیود سنگین خود مردم مملکت مرا مطیع نموده بودند ، من حقیر و ناچیز ....مملکتم را از قید آشوریها رها کردم (ایران باستان جلد یکم/همان) روایتی در تورات وجود دارد که میزان شادی و شعف ملل دنیای شرق باستان را از انقراض آشور به خوبی نشان میدهد : « وای بر شهر خونریز...سواران هجوم می آورند..و شمشیرها براق ...»( تورات کتاب ناحوم/ باب دوم)
هووخشتره پس از میان برداشتن آشوریان مالک بی رقیب دنیای شرق شد و به دنبال آن آسیای صغیر در قلمرو مادها درآمد . این امر موجب همسایگی ماد با دولت ثروتمند لیدی گردید. لاجرم برخورد اجتناب ناپذیر بود آلیات شاه لیدی از باز پس دادن تعدادی از سکاهای فراری به هوخشتره سر باز زد. سپاه ماد آماده نبردی جدید شد و به سمت لیدی (سرزمین های ترکیه امروزی ) پیش رفت. جنگ بدون برتری قطعی یکی از طرفین پنج یا شش سال به درازا کشید. در اینجا یکی از وقایع جالب و مشهور دنیای باستان رخ داد 1.
در میانه نبرد کسوفی بزرگ در تاریخ 585 ق م رخ داد و همین موجب وحشت طرفین شد. دو پادشاه کسوف را حمل بر خشم خدایان نمودند و کار جنگ به صلح انجامید. دکتر شهرام جلیلیان در مقاله ای نوشته : یکی از نقش برجسته های تخت جمشید نجیب زاده ای مادی را نشان می دهد که دست در دست یک لیدیایی ، ساکت و خاموش به بارگاه کورش می روند. این پایان همه چیز بود.(مقاله روابط ماد و لیدی/ آموزش تاریخ)
هوخشتره که دیگر پیر و ناتوان شده بود یک سال پس از این صلح درگذشت. او پیش از این دولت مانناهاو پادشاهی اورارتو را نیز شکست داده و به متصرفات مادها افزوده بود.
هووخشتره را باید پایه گذار واقعی حضور آریاییها در صحنه تاریخ جهانی و معمار امپراطوری ایران باستان دانست. او برازنده لقب بزرگ خود بود : فاتح آشور.
این سردار لایق و دلیر به وقت مرگ قلمرویی که بر جای گذارد از خراسان تا رود هالیس (قزل ایرماق) امتداد داشت. د کتر جواد مشکور مینویسد: غلبه وی بر آشور به جهانیان ثابت کرد قدرت و شوکت قوم سامی به سر آمده و از آن پس باید آریاهای ایرانی را سرور و آقای آسیا بدانند (تاریخ ایران زمین ص21) و عباس پرویز اشاره دارد : ( او مردی فعال و قادر و مدبر بود) (25 قرن تاریخ ص43)
این شاه با فتح نینوا نقشه کلی آسیا را تغییر داد و جریان تاریخ را وارد مرحله دیگری نمود. درواقع او در درستترین زمان ممکن بر تخت نشست و امید مادها را زنده نمود و بیتردید باید اورا بزرگترین شاه ماد دانست. زرین کوب در مورد او مینویسد: قدرت و هیبت او چنان خاطره ای از دوران سلطنتش باقی گذاشت که حتی نزدیک شصت سال بعد از او نیز مدعیانی که در ماد بر داریوش بزرگ میشوریدند برای آنکه عامه را جلب نمایند خود را به او منسوب میکردند. (تاریخ مردم ایران ص95)
1.گویا طالس ملطی ، منجم و فیلسوف یونانی از پیش وقوع آن را خبر داده بود. پژوهشها ی نجومی نشان میدهد که به راستی در آن تاریخ چنین خورشید گرفتگییی حادث شده