رکنا: رسیدگی به این پرونده از ۲۵ آبان ماه سال ۱۴۰۰ به دنبال انتقال پیکر خونین پسر ۱۸ ساله ای به نام بهزاد به بیمارستان در جنوب تهران آغاز شد. وی که از ناحیه سینه چاقو خورده بود تحت درمان قرار گرفت اما ساعتی بعد به خاطر شدت خونریزی تسلیم مرگ شد.
شواهد نشان میداد بهزاد در درگیری با دوست ۲۰ساله اش به نام پرهام کشته شده است. با افشای این ماجرا ماموران پلیس مقابل خانه پدری پرهام در مولوی رفتند اما دریافتند وی گریخته است. تا اینکه ۲ هفته بعد از جنایت وی را ردیابی و بازداشت کردند.
متهم جوان در همان بازجویی مقدماتی به درگیری با دوستش و قتل او اعتراف کرد .
وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من و بهزاد مدتها بود با هم دوست بودیم .او چند ماه قبل مبلغی از من پول قرض کرده و قرار بود تا هفته بعد آن را به من پس بدهد. اما هر بار می گفت وضع مالی خوبی ندارد و از من مهلت میخواست. چون ما با هم دوستهای صمیمی بودیم من قبول میکردم . آخرین بار بهزاد مقابل خانهمان آمد تا با من صحبت کند که چشمم به کتانی های نو او افتاد. از او پرسیدم کتانی ها را به چه قیمتی خریده است. وقتی فهمیدم مبلغ زیادی بابت کتانی داده در حالیکه قرض مرا پس نمیداد به او اعتراض کردم و سر این موضوع با هم درگیر شدیم.
وی ادامه داد: بهزاد به رویم چاقو کشید و من اصلا توقع چنین رفتاری را از او نداشتم. من هم برای دفاع از خودم چاقوی ضامن داری را که در جیب داشتم بیرون آوردم. میخواستم یک ضربه به کتف او بزنم اما چاقو ناخواسته به سینه اش برخورد کرد و من که ترسیده بودم فرار کردم.
متهم گفت: باور کنید من خصومتی با بهزاد نداشتم و هرگز راضی به مرگ او نبودم .
به دنبال اظهارات پسر جوان و بازسازی صحنه جرم پرونده وی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و وی از خود دفاع کرد.
نخستین دادگاه
در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند.
سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: باور کنید قصدم کشتن پرهام نبود. پدر و مادر او هم می دانند که ما چقدر با هم رفیق بودیم. حالا هم از کارم پشیمان هستم و از اولیای دم می خواهم مرا ببخشند.
وی در تشریح جزییات قتل گفت: من و پرهام از سالها قبل باهم دوست بودیم. چند ماه پیش او از من 3 میلیون تومان پول گرفت و قرار بود پس از چند روز آن را به من برگرداند اما برای پس دادن پول بهانه می آورد. آخرین بار وقتی فهمیدم برای خودش کتانی گران قیمت خریده ناراحت شدم. او هم کتانی را امانت به من داد تا وقتی پول را به من پس داد، کتانی را به او برگردانم.
وی ادامه داد: دوستم آخرین بار سراغم آمد و از من خواست تا کتانی ها را برای یک شب به او برگردانم. او می گفت می خواهد به مهمانی برود، که سر همین موضوع باهم درگیر شدیم. او مرا به عقب هل داد و دستش را به کمرش برد. من فکر کردم می خواهد چاقویی بیرون بیاورد . به همین خاطر من هم چاقو کشیدم. می خواستم به کتفش بزنم که عقب رفت و چاقو به سینه او برخورد کرد. من که ترسیده بودم می خواستم با اورژانس تماس بگیرم. اما او شروع به داد و فریاد کرد و من از ترسم فرار کردم . ولی می دانستم دوستانم آنجا هستند و او را به بیمارستان می رسانند.
وی درباره فرارش به قاضی گفت: پس از درگیری به شمال رفتم تا خواهرم را ببینم و آنجا متوجه شدم که پرهام در بیمارستان فوت کشده است. بعد از 15روز عذاب وجدان تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.
سپس وکیل متهم به دفاع پرداخت و گفت: موکلم به بیماری روان مبتلاست و سابقه خودکشی دارد. از این رو تقاضا دارم بار دیگر برای بررسی سلامت روان به پزشکی قانونی معرفی شود.
صدور حکم قصاص
در حالی که کارشناسان پزشکی قانونی در گزارشی سلامت روان وی را تایید کرده و گفته بودند وی به اختلال روانی مبتلاست. اما این اختلال در حدی نیست که موجب زوال مسئولیت کیفری شود،قضات دادگاه وی را به قصاص محکوم کردند.
با اعتراض وکیل وی به حکم صادره،پرونده دردیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت و قضات عالی رتبه حکم قصاص پرهام را شکستند و خواستار رسیدگی دوباره به پرونده،در شعبه همعرض شدند.
محاکمه دوباره
به این ترتیب پرهام این بار در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
در ابتدای جلسه پدر و مادر قربانی بار دیگر برای پرهام قصاص خواستند. سپس متهم به دفاع پرداخت و ابراز پشیمانی کرد.
وی گفت: باور کنید من قصد کشتن دوستم را نداشتم.من فکر کردم او قصد دارد به رویم چاقو بکشد. به همین خاطر از ترسم چاقویی که در جیب داشتم را بیرون آوردم. من پشیمان هستم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرک های موجود در پرونده وی را بار دیگر به قصاص محکوم کردند.