شرق-سمیه جاهدعطائیان:
اینجا یکی از ایستگاههای خط 3 متروی تهران یعنی ایستگاه «حسینآباد» است، باران میبارد. تنها کف یک ورودی با پارچهای از جنس کنف یا همان گونی پوشانده شده که گِل - آب از کفش مسافران به قسمتهای دیگر نفوذ نکند؛ تا اینجا قابل قبول است. اما بعد از انداختن گونی، پروژه عکاسی از این عملیات شروع میشود.
پروژهای که شاید حدود 30 دقیقه از زمان این کارمندان را به خودش اختصاص میدهد. یعنی زمانی بیشتر از متراژکردن، بریدن و انداختن یک تکه گونی روی زمین! یک بار سرکار خانم، روی زمین و کنار گونی مینشیند تا از اقدام نمادینش برای صافکردن یا گذاشتن گونی کف زمین آن هم در تمام زوایا عکاسی شود.
بعد از آن نوبت به آقا میرسد تا کنار گونی خم شده و به علامت بالا- پایین یا جمع و بازکردن گونی عکاسی شود. آقا یک بار به گونی و بار دیگر به دوربین خیره میشود، بعد هم نگاهش را به سمت و سوی دیگری میبرد تا پروژه عکاسی به سرانجام برسد. حالا هرکدام عکسها را بررسی میکنند و حتی عکسهای تکراری گرفته میشود تا مورد قبول واقع شود، آن هم تنها در زمینه قراردادن یک تکه پارچه برای آبگیری زمین! منتظر رسیدن تاکسی اینترنتی هستم که تمام این دقایق را با دوربین و نگاه ضبط و ثبت میکنم. حالا منتظر و متوقع میمانم تا عملیات گونیگذاشتن در ورودی دیگر هم شروع شود. اما انگار قرار است که پروژه به همان یک ورودی ختم شود؛ یعنی آن ورودی که تردد کمتری دارد و بیشترین رفتوآمد از ورودی دیگر انجام میشود. اصلا به همین دلیل در همین محدوده عکاسی میکردند...
همینجا مطمئن شدم که قضیه تنها انجام همین عکاسی و رفع تکلیف از وظایف بوده است. نمونههای اینچنینی را زیاد دیدهام. زمانی نه چندان دور را به یاد میآورم که کارمند شهرداری در یکی از ترمینالهای مسافربری در حال نصب بنری برای خوشامدگویی و اطلاعرسانی از حضور و بازدید یکی از معاونان شهرداری به منطقه بود و کارمند دیگری هم در حال عکاسی از این اقدام و حتی کارمند و همکاری هم در حال مشورتدادن در مورد نحوه عکاسی از این اقدام تبلیغاتی و ضرورت بالا پایین کردن نیمسانتی یک بنر بود...! یعنی سه کارمند شهرداری به صورت همزمان در حال انجام کاری بودند که هیچ منفعتی برای شهر، پیشرفت امور یا حل مشکلات شهروندان نداشت. در حالی که همین ترمینال مسافربری و البته شهروندان منطقه سالها با مشکلات متعددی روبهرو بوده و هستند.
همزمان از همین عکاسی تیمی در این ترمینال هم تصاویری گرفتم و در یکی از کانالهای مربوط به مناطق شهرداری که تمام روابط عمومیها حضور داشتند، منتشر کردم و شرح عکسی گذاشتم اما آن زمان هم واکنشی به دنبال نداشت. انگار این موضوع برای هیچیک از کارمندان روابط عمومی اهمیت نداشت، یا این موضوع برایشان عادی بود. با این حال، هرچه که بود، تصاویر اینچنینی واقعا مضحک و عجیب بود... کار روابط عمومی و اقدام برای تبلیغات، اطلاعرسانی در زمینه خدمات و... اقدام طبیعی و همیشگی است اما نمیدانستم این قبیل اقدامات چه توجیه یا ضرورتی دارد. اقدام برای انداختن یک تکه گونی روی زمین، نصب یک بنر، شستوشوی گاردریل و... چقدر اهمیتی دارد که باید عکاسی و گزارشهای تصویری متعدد از آنها تهیه شود؟ بدون شک اقدامات خدماتی، عمرانی و... اهمیت زیادی دارد اما عکسبرداریهای اینچنینی تا چه اندازه ضرورت دارد؟
این تصاویر را برای چه کسی و به چه منظوری تهیه میکنیم؟ این تصاویر برای توجیه و تفسیر نحوه هزینهکرد بودجههای اختصاصدادهشده انجام میشود یا نشاندادن روند خدمترسانی به مردم؟ این سؤالها در ذهنم رژه میروند که روز دیگری مأموری را در مترو میبینم که در ساعت خلوتی مترو و کاهش حجم مسافران، به دستفروشها تذکر میدهد و همزمان دو مأمور دیگر با لباس فرم مترو در حال عکاسی از این مأمور به ظاهر وظیفهشناس هستند. عکسها را با هم مرور میکنند تا به نتیجه دلخواهشان برسند! ابهامات روی هم انباشته شده اما پاسخی برایشان موجود نیست.
به مدیر بالادستی فکر میکنم که قرار است بیننده و مخاطب نهایی این تصاویر باشد. او زمان بررسی و بالا پایین کردن عکسها یا این تکالیف تصویری به چه هدفی رسیده است؟ یا آن کارمند با آرشیوکردن عکسها قرار است چه محتوایی تولید کند یا چه چیزی را به اثبات برساند؟ در نهایت مطابق با این تصاویر، آمارسازی و گزارش نهایی از خدمترسانی بیدریغ به مردم داده شده و بر این اساس به کارمندان حقوق داده میشود؟ هر خدمترسانی به دنبال شناسایی چالشها، کاستیها و با هدف بازکردن گرهای از مشکلات و رفع و رجوع معضلات است. خدمترسانی کاری صوری و نمایشی نیست که سر و ته آن با تعدادی عکس جمع شود... کاش اگر در حوزهای مسئول یا مدیر هستیم، خروجی و عملکرد نهایی را بررسی کنیم و به چند عکس نمادین بسنده نکنیم.