روزنامه هممیهن گزارشی خواندنی درباره نسبت تازه سلبریتیها و نهادهای رسمی کار کرده که بخشی از آن را در ادامه میخوانید:
رابطه این روزهای هنرمندانی چون مهران مدیری، احسان کرمی، برزو ارجمند و سرانجام حمید فرخنژاد با مسئولان را، شاید بتوان با واژههای «غافلگیری» و «حیرت» توصیف کرد. مسئولانی که برای سلبریتیهایش هزینه کرده و بابت هنرشان، بهترین شرایط زندگی را برای آنها فراهم کرده است اما با اتفاقاتی که از ۲۵شهریورماه ۱۴۰۱ بهاینسو رخ داد، احساس کرد از برخیشان خنجر خورده است و اینبار تماشاگران بهجای تماشای فیلمی بر پرده سینما یا از قاب تلویزیون، شاهد کشمکشی حقیقی شدند که پیش از این سابقه نداشت.
(درباره حمید فرخ نژاد) آیا آنزمان که در «ارتفاع پست»، «به رنگ ارغوان»، «حبیب»، «استرداد» و «لاتاری» بازی میکرد، به حقانیت آنچه انجام میداد اعتقاد داشت یا خیر؟
احسان کرمی و برزو ارجمند، پیش از شهریورماه ۱۴۰۱ در ایران نبودند، آنها نمایش «پازل» را در خارج از کشور اجرا میکردند که اتفاقات اخیر رخ داد و تصمیم گرفتند دیگر به ایران برنگردند. آنروز که عکسشان با پرچم شیروخورشید منتشر شد، آنچه تعجب برانگیخت، نه انتخابشان، که تواناییشان در پنهانکردن عقیدهشان تا آن زمان بود و آنچه «چگونگی تابآوردن این تناقض درونی برای سالیان سال» نام گرفت.
در میان هنرمندان، مجریان، ورزشکاران و اساسا چهرههایشناختهشده ایرانی یا بهعبارتدیگر سلبریتیها، کم نبودهاند کسانی که در طول این سالها، گیرم از دهه70 بهاینسو، رفتن از ایران را به ماندن ترجیح دادهاند. تصمیمی شخصی که قطعا رویدادهای اجتماعی، سیاسی، مشکلات و معضلات شغلی هم در آن بیتاثیر نبوده است. کسانی که برخیشان چون گلشیفته فراهانی هیچگاه و بهحد امکان، به خدمتگذاری هنر در زمین بازی سیاست تن ندادند و برخیشان چون فرشید منافی، محمد حسینی، مهدی رستمپور و مزدک میرزایی، مجریان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران بودند. در این میان کسانی هم بودند که رفتند اما اظهار پشیمانی کردند و برگشتند؛ کسانی چون مهدی مظلومی و رابعه اسکویی. اینها اما هرچه کردند؛ اگر رفتند و ماندند یا رفتند و برگشتند و پشیمان شدند، به هیچ کدامشان نمیشد و نمیشود ایراد گرفت. چراکه هرکداممان ممکن است در مقطعی از زندگی، رفتن را به ماندن ترجیح دهیم. هرچند کم نیستند در این میان کسانی که در ایرانند و اعتراضشان را هم میکنند بهرغم آنکه میدانند احتمالا دیگر هیچگاه نمیتوانند در کشور خودشان جلوی دوربین و روی صحنه بروند. کسانی چون ترانه علیدوستی، کتایون ریاحی، هنگامه قاضیانی، سهیلا گلستانی، حمید پورآذری و... .
آنچه مشخص است رودست خوردن نهادهای دولتی است که سالهای سال پولهای هنگفت خرج کردند تا در بزنگاهها به کارشان بیاید و البته طرفدارانی که از چرخش ناگهانی و 180درجهای این بازیگران شوکهاند. مسئولان متعجب هستند با احساس رودست خوردن و ما متعجبیم با احساس مورد استفاده قرار گرفتن احساساتمان در میانه گردوغباری که متهمشدن و متهمکردن در آن، آسانترین کار ممکن است