سیر نغمه‏‌های اعتراض در ایران

سیر نغمه‏‌های اعتراض در ایران

هم‌میهن-فرشید ذاکری (نوازنده و پژوهشگر موسیقی): از زمان پیدایش تاریخ موسیقی در جغرافیای پهناور فرهنگی سرزمین ایران، همواره این هنر در تحولات اجتماعی و سیاسی دخالت کرده و تاثیرگذار بوده است؛ از نواهای باربد در ایران باستان که خبر مرگ شبدیز را به خسروپرویز می‌دهد تا ساختن ۳۰قطعه «نوبت مرتب» (سخت‌ترین فرم موسیقی مقامی) توسط عبدالقادر مراغی در دربار سلطان‌حسین جلایر، تا ساختن سمفونی نفت توسط علینقی وزیری در دوران پهلوی و...، هنرمندان موسیقی با نغمه‌های‌شان نسبت به مسائل اجتماعی نظر داشته و گاهی به جهتی هدایت کرده‌اند. در این نوشتار نگاهی اجمالی به موسیقی اعتراضی یا همان جنبه واکنشی موسیقی علیه سیاست غالب دوران‌ها می‌پردازیم.

فقدان منابع پیش از مشروطه

به‌جهت در دست نبودن مکتوبات مستند و مستدل از دوران‌های تاریخ هنر موسیقایی سرزمین ایران و نبود شیوه‌های نگارش نت و...، نمی‌توانیم بخش اعظم این تاریخ در مبحث موسیقی اعتراضی را بررسی کنیم. اما از گواه وجود موسیقی در ارکان اصلی مردمان شهری و روستایی، همچنین قرار گرفتن این هنر در صدر دربارهای سلسله‌های تاریخی و متون کهن ادبیات و شعر فارسی و عربی و قرار گرفتن در بخش مهم رسالات کهن حکمایی چون فارابی، ابن‌سینا، صفی‌الدین ارموی، قطب‌الدین شیرازی، عبدالقادر مراغی و...، می‌توان حدس زد که قطعا نمونه‌های زیادی در این گونه موسیقایی در دوران مختلف رایج بوده است. به‌عنوان مثال عبدالقادر مراغی در کتاب جامع‌الالحان (قرن نهم هجری) فرمی از موسیقی مقامی قدیم ایران را به‌نام «هوایی یا مردم‌زاد» معرفی می‌کند که همان ترانه‌های مردمان عامیانه کوچه و بازار است و قطعا در این‌گونه هم اشعاراعتراضی وجود داشته است.

به تنها نمونه‌های موجود که برخورد می‌کنیم، همان اشعار عامیانه کودکان و مردمان کوچه‌و‌بازار است که به‌صورت ضربی و غیرملودیک در دوران مختلف، وسیله‌ای جهت اعتراض مردم به حکام بوده است. به‌عنوان مثال آن شعر معروف «ابن مفرغ»؛ «آب است، نبیذ است...» یا شعری که اهالی خراسان در هجو یک سردار عرب در قرون اولیه هجری می‌خواندند: «از ختلان آمذیه/ بر او تباه آمذیه...» یا ترانه‌های ملودیکی هم وجود داشته که به مسائل سیاسی واکنش نشان می‌دادند، مثل آن نقشی که (نقش یک نوع ترانه است) مردم هرات درباره قتل بابر در قرن نهم هجری ساخته بودند و می‌خواندند. این احتمال قوی وجود دارد که این نوع ترانه‌های ملودیک در دوران مختلف تاریخی ایرانیان رواج بسیار داشته است.

از دوران قاجار به‌نوع اعتراضی موسیقی همراه با ترانه و تصنیف در اشکال مختلف برخورد می‌کنیم که نقطه‌عطف آن دوران مشروطیت است. اما قبل از آن در تاریخ نمونه‌ای ذکر شده که در زمان شورش حاکم قاجار علیه لطفعلی‌خان زند که به مرگ او انجامید، ترانه‌ای به‌وجود آمد به‌نام «لطفعلی‌خان‌ام کی میاد؟» این ترانه به‌شدت در آن دوره تاثیرگذار بوده و به همان سیاق ترانه‌های عامیانه توسط مردم کوچه‌وبازار خوانده شده است. از این شیوه اعتراضی عامیانه در دوره قاجار و قبل از مشروطه، نمونه‌هایی در دست است. اینجا هم شعرهایی توسط کودکان و مردم‌عامی محله‌های مختلف خوانده می‌شد که بعضی‌های‌شان فقط ضربی و بعضی‌های‌شان آهنگین یا ملودیک بودند. آنها که ملودیک بودند، درواقع به این شکل بود که بیشتر ترانه جدیدی روی تصانیف شناخته‌شده و آشنا می‌گذاشتند و در کوچه‌وخیابان می‌خواندند. مثلا از اشعار آن دوران می‌شود آن نمونه «شاه کج‌کلاه» را ذکر کرد که می‌گوید: «شاه کج‌کلاه/ رفته کربلا/ گشته بی‌بلا/ نون شده گرون/ یه من، یه قرون/ ما شدیم اسیر/ از دست وزیر/ از دست وزیر...» که به‌جهت اعتراض در جریان سفر ناصرالدین‌شاه به کربلا سروده شده است. این ترانه‌ها به‌نوعی نقش مطبوعات اعتراضی و آزاد را در دوران مختلف ایفا می‌کردند.

مشروطه و عارف قزوینی

در قدیم موسیقی وابسته به دربار و توسط درباریان حمایت می‌شد و موسیقی‌دانان مطرح در دربار حکام به‌کار مشغول بودند، اما از دوران مشروطیت همان‌گونه که در بسیاری از شئون اجتماعی، فرهنگی مردم تغییراتی به ‌وجود آمد، در موسیقی نیز این تغییرات قابل‌توجه است. مشروطه سبب جدا شدن موسیقی از دربار شد و علاوه بر تحول ساختاری موسیقایی، جایگاه موسیقی‌دان و رابطه‌اش با مخاطب نیز تغییر کرد؛ تغییری که ملهم از تبعات جنبش‌مشروطه و رشد طبقه متوسط بود. موسیقی ایرانی در این دوره از جهاتی متحول شد؛ در موسیقی این دوره تصانیف یا اشعاری همراه ملودی خوانده می‌شد که مضامین مرتبط با مشروطه‌خواهی داشت و اتفاق مهم اینکه تصنیف‌ساز -در اینجا تصنیف‌سازِ معترض- اسمش را پای اثرش می‌زند و این تصانیف با نام‌ونشان مشخص در اجتماع رواج پیدا می‌کند. در کل تحولی در موسیقی به ‌وجود می‌آید که از آن تحت‌عنوان موسیقی مشروطه نام برده می‌شود.

یکی از هنرمندان مطرح آن‌ دوره، عارف قزوینی است که شعر و ملودی تصانیف را خودش گفته و گاهی هم خوانده است. شخصیت عارف، شخصیت خاصی بود؛ او روی تصنیف و تصانیف اجتماعی متمرکز و تحت‌تاثیر شرایط جامعه و ویژگی‌های فردی‌اش به موسیقی‌دان شاخص مشروطه تبدیل شد. شاید بتوان عارف را نخستین‌کسی دانست که به تصانیف، رنگ ملی-میهنی داد.

مشهورترین تصنیف‌های اعتراضی عارف قزوینی عبارت‌اند از:

«آمان آمان» با مطلعِ «ای آمان از فراقت آمان، مُردم از اشتیاقت آمان» که همزمان با ورود مشروطه‌خواهان به تهران، عارف با این تصنیف به استقبال آنها می‌رود.

«از خون جوانان وطن لاله دمیده» که عارف آن را با آواز زری و تار آرشاک‌خان ضبط و در رثای شهدای مشروطه سرود و به ‌خاطر علاقه‌ای که به حیدر عمواوغلی داشت، آن را به‌ او تقدیم کرد.

تصنیفی در اعتراض به اخراج مورگان شوستر از ایران با مطلعِ «ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود/ جان فدایش کن و مگذار که مهمان برود».

تصنیفی با مطلعِ «رحم ‌ای خدای دادگر کردی نکردی» که به‌مناسبت افتتاح اولین مجلس شورای‌ملی تالیف کرد. عارف در سال‌های دهه ۱۳۰۰ خورشیدی در حمایت از کابینه سیدضیاءالدین طباطبایی، تصنیفی را با مطلعِ «ای دستِ حق پشت و پناهت بازآ... قربانِ کابینه سیاهت بازآ» در مطبوعات به‌‌چاپ می‌رساند که چندی بعد ملک‌الشعرای بهار در جواب او می‌نویسد: «ای اجنبی پشت و پناهت بازآ... بدخواه مملکت خیرخواهت بازآ». عارف آهنگ «مارش جمهوری» را نیز برای قمرالملوک‌ وزیری می‌سازد. عارف سرانجام در سال ۱۳۱۲ در تنهایی، فراموش‌شدگی و سرخوردگی، چشم از جهان فرومی‌بندد.

پهلوی و موسیقی اعتراضی

در دوران پهلوی نیز این روند آهنگ‌های‌اعتراضی ادامه پیدا می‌کند؛ هرچند بسیاری از آهنگ‌های این دوران سویه اجتماعی داشته و در اعتراض به عقب‌ماندگی زنان و در حمایت آنان در راستای مدرن‌سازی ایران انجام می‌گیرد. مانند «اپرت شوهر بدگمان» از علینقی وزیری که دارای تصانیف متنوع است و اشعار آن ‌را حسین گل‌گلاب سروده است؛ ازجمله «گاهِ وحشی‌گری گذشت‌ ای مرد/ دوره خودسری گذشت ای مرد/ زنِ مهین میوه باغ هنر است/ هیچ گویی تو که زن هم بشر است».

در سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۰۰، تصنیف دیگری به‌نام «مرغ سحر» در دستگاه ماهور با مطلع «بلبل پربسته ز کنج قفس درآ/ نغمه آزادی نوع‌بشر سرآ» با صدای قمرالملوک وزیری، آهنگ مرتضی نی‌داوود و شعر ملک‌الشعرای بهار خوانده می‌شود که تا امروز هم حس اعتراضی و شاعرانه خود را حفظ کرده است. این تصنیف را قمر با همراهی تار نی‌داوود در گراندهتل اجرا می‌کند که استقبال پرشوری از آن به‌عمل می‌آید. بهار در دوران استبداد از منادی صبح سرود که باید قفس تنگ‌وتار را شکسته، روزگار دیگری دراندازد؛ «جور مالک، ظلم ارباب/ زارع از غم گشته بی‌تاب/ ساغر اغنیا پر می‌ناب/ جام ما پر ز خون جگر شد/ ظلم ظالم، جور صیاد/ آشیانم داده بر باد/‌ای خدا، ‌ای فلک، ‌ای طبیعت/ شام تاریک ما را سحر کن».

پس از کودتای ۲۸مردادماه ۱۳۳۲ فضای خفقان بر هنر نیز حاکم می‌شود. موسیقی که در این دوران به‌‌واسطه همه‌گیر شدن گرامافون و رادیو قدرت انتشار بیشتری یافته، با سانسور شدیدی مواجه می‌شود. اداره نگارش رادیو نیز به‌شدت کلام ترانه‌هایی را که حسی از اعتراض و گلایه دارند، ممیزی و سانسور می‌کند. ازجمله ترانه‌هایی مثل «بی‌ستاره‌ها» با صدای ویگن و «غوغای ستارگان» با صدای پروین که به‌دلیل محبوبیت میان زندانیانِ حزب توده، چندان خوشایند رژیم نبود.

اتفاق دیگر در حوزه موسیقی‌اعتراضی که در سال ۱۳۳۵ رخ می‌دهد، آهنگ «مرا ببوس»، ساخته مجید وفادار است. گفته شد، مرا ببوس نگاهی به اعدام افسران وابسته به حزب‌توده در ۲۸مهرماه ۱۳۳۳ داشته و ترانه به نمادی از مبارزه و عشق در آن سال‌ها تبدیل می‌شود. در بند اولِ این ترانه آمده است: «در میان توفان/ هم‌پیمان با قایقران‌ها/ گذشته از جان/ باید بگذشت از توفان‌ها/ به تیره‌شب‌ها/ دارم با یارم پیمان‌ها/ که برفروزم/ آتش‌ها در کوهستان‌ها...». و در بند دوم سرزدن سپیده‌ای نوید داده می‌شود که مقدمه برآمدن صبح روشن است. در اواسط دهه ۱۳۳۰ توسط داوود پیرنیا، فرزند مشیرالدوله، برنامه‌ای ماندگار در موسیقی سنتی در رادیو آغاز شد که دودهه به‌طول انجامید. برنامه «گلها» فقط به موسیقی از جنبه حالات عاشقانه و عارفانه آن پرداخت. هرچند اغلب استادان بزرگ دوران در آن اجرای برنامه کردند، اما به‌نظر هم‌راستای سیاست حکومت در پسِ کودتای ۲۸مردادماه ۱۳۳۲ بود که خفتگی و تخدیر را در تمام عرصه‌ها حمایت می‌کرد. در برنامه گلها از ریتم‌های تند و شوروحال اعتراضی و شعرهای این‌چنینی خبری نیست و انگار هنر برای هنر است که با حمایت دولتی همه‌گیر می‌شود. به همین جهت تا اواسط دهه ۵۰ بیشتر شاهد ظهور و رشد ترانه اعتراضی در محیط موسیقی پاپ هستیم و تقریبا موسیقی سنتی از گردونه اعتراض خارج می‌شود؛ هرچند در اواخر دهه ۵۰ با ظهوری توفانی سکوتش را جبران می‌کند. با آغاز دهه ۱۳۴۰ به میزان سخت‌گیری‌ها و سانسور رادیو و تلویزیون افزوده شد. به‌عنوان نمونه در سکانسی از فیلم «چرخ‌وفلک»، فردین بر پشت‌بام خانه‌ای در جنوب شهر، دست‌ها را به‌سمت شمال‌شهر می‌گیرد و با صدای ایرج، لب‌خوانی می‌کند: «اگر دستم رسد بر چرخ گردون/ از او پرسم که این چون است و آن چون/ یکی را داده‌ای صدگونه نعمت/ یکی را قرص‌نان آلوده در خون». همین ترانه موجب شد تا عوامل سازنده فیلم مورد بازجویی ساواک قرار بگیرند.

چپ و موسیقی اعتراضی

همزمان با رشد روزافزون تمایلات چپ‌گرایانه در ایران، ترانه‌های چریکی بسیاری نیز به ‌شکل مخفیانه ضبط می‌شود. ویژگی این نوع ترانه‌ها در اشعار حماسی و صداهای اغلب به‌‌شکل هم‌خوانی بود که به‌صورتی مخفیانه ضبط و منتشر می‌شد. شاید این سخن خسرو گلسرخی که «چریک‌های نوار غزه با خواندن شعری از محمود درویش بهتر می‌جنگند»، گویای ماهیت این ترانه‌ها باشد. لازم به‌ذکر است که پس از واقعه سیاهکل و تیرباران چریک‌های فدایی خلق در زمستان ۱۳۴۹، این ترانه‌ها ماهیتی انقلابی پیدا می‌کنند. یکی از این ترانه‌ها، ترانه‌ای است که روی آهنگی از «خاچاطور آداویسیان» و به‌یاد سه‌دانشجوی کشته‌شده در ۱۶ آذرماه ۱۳۳۲ سروده می‌شود: «بار دگر شانزدهم آذرماه آمد و سربه‌سر در قلوب مردم شعله افکند / جنبش دانشجویی ایران به خون شهیدان خورده سوگند...» که به اصلی‌ترین ترانه جنبش‌دانشجویی دهه ۱۳۴۰ بدل می‌شود.

این روند در دهه۵۰ نیز ادامه می‌یابد. آهنگ «جنگل»، ساخته بابک بیات با ترانه ایرج جنتی‌عطایی و خوانندگی داریوش اقبالی نیز به واقعه سیاهکل نگاه دارد. از همین خواننده آهنگ «شقایق»، با شعر اردلان سرفراز مطرح می‌شود که به اعدام خسرو گلسرخی نظر دارد. داریوش به‌‌خاطر خواندن این‌گونه ترانه‌های سیاسی مدتی به زندان اوین دوران پهلوی می‌افتد. ترانه‌سرای دیگر، شهیار قنبری است که آن دوران ترانه آهنگ‌هایی مانند «دو ماهی» گوگوش را با آهنگ بابک افشار می‌سراید.

در موسیقی فیلم، اسفندیار منفردزاده با ساخت موسیقی فیلم‌هایی که خود نشان از اعتراض داشتند، توانست نقش معتبری در موسیقی اعتراضی ایران به ‌خود اختصاص دهد. این آهنگ‌ها را فرهاد مهراد، هنرمند معترض دوران خوانده است. ازجمله ترانه «گنجشکک اشی‌مشی»، در فیلم گوزنها از مسعود کیمیایی است. همکاری منفردزاده و فرهاد در آهنگ اعتراضی «جمعه»، با شعر شهیار قنبری توانست تاثیر زیادی داشته باشد. منفردزاده ترانه جمعه را متاثر از واقعه سیاهکل ساخت. فرهاد شبانه ۱ و ۲ را با اشعار احمد شاملو، اجرا کرد که آهنگ‌سازی و تنظیم آنها را نیز منفردزاده برعهده داشت. معروف‌ترین ترانه این آلبوم «کوچه‌ها باریکن، دکونا بسته‌اس/ خونه‌ها تاریکن، طاقا شکسته‌اس/ از صدا افتاده تار و کمونچه/ مرده می‌برن کوچه‌به‌کوچه» است. منفردزاده می‌گوید، پچ‌پچ ابتدای شبانه ۱ که بیشتر با حرف «س» جلب توجه می‌کند، کنایه به ساواک دارد. فریدون فروغی، خواننده دیگری است که آثار ماندگاری در موسیقی اعتراضی آن دوران دارد. فریدون فروغی در کنایه به شخص شاه و برنامه‌های او ترانه «شیاد» با شعر فرهنگ قاسمی، آهنگ و تنظیم خودش و «قریه» را نیز با شعر فرهنگ قاسمی، آهنگ و تنظیم محمد شمس اجرا کرد. فریدون فروغی، اولین خواننده مشهورترین ترانه اعتراضی به‌نام «یار دبستانی من» است که آن را منصور تهرانی سروده و آهنگ‌سازی کرده و محمد شمس تنظیم کرده است. این ترانه بعداً توسط جمشید جم، برای فیلم از فریاد تا ترور، بازخوانی می‌شود. ترانه «یار دبستانی من»، در اواخر دهه۷۰ و دوران اصلاحات به نمادی برای حرکت‌های اعتراضی دانشجویی تبدیل شد و همچنان نیز در موقعیت‌های مختلف اعتراضی از آن استفاده می‌شود.

از موثرترین آثار انقلابی آن دوره، آلبوم «شراره‌های آفتاب» است که با اشعار سعید سلطانپور، آهنگ‌های مهرداد بر آن و صدای داوود اردلان معروف به «داوود شراره‌ها» اجرا شد. این آلبوم توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی هوادار سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران و در آستانه انقلاب ضبط شده بود. برای مثال در قطعه «پرنیان شفق» این آلبوم به‌طور مستقیم به‌نام «بیژن جزنی» و «قیام سیاهکل» اشاره شده است: «بگو به میهن که خون بیژن ستاره گشت و از آن، چه‌سان شراره دمید / به سرخی هر ستاره اکنون نشسته در تن شب، نشان صبح سپید». ترانه‌هایی مثل «آفتابکاران جنگل» و «رود» از این آلبوم تابه‌امروز در تحرکات و تجمعات اعتراضی خوانده می‌شوند. «سر اومد زمستون، شکفته بهارون، گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون/ کوه‌ها لاله‌زارن، لاله‌ها بیدارن، تو کوه‌ها دارن گل گل گل آفتابو می‌کارن». این ترانه که اقتباسی از یک ترانه فولکلور ارمنی است، در انتخابات ریاست‌جمهوری خردادماه ۱۳۸۸ در برنامه‌های انتخاباتی یکی از کاندیداهای اصلاح‌طلب قرار گرفت که واکنش‌های متفاوتی را در پی داشت.

هنر برای مردم

پس از سکوتی حدود دودهه، موسیقی‌دانان سنتی -دانش‌آموختگان جدی موسیقی دستگاهی در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی- با آهنگ‌های جدی و نوآورانه توانستند نقش موثری در موسیقی اعتراضی دوران داشته باشند. پس از واقعه ۱۷شهریورماه ۱۳۵۷، موسیقی‌دانان جوان که تا آن ‌روز در رادیو با مدیریت هوشنگ ابتهاج به‌خلق آثار می‌پرداختند، همراه با سایه از رادیو به‌طور دسته‌جمعی استعفا دادند. پس از آن کانون «چاووش»، به مدیریت محمدرضا لطفی دایر شد و همراه و همگام با خواسته مردمان سرزمین‌شان شروع به‌ساخت آهنگ‌های انقلابی کردند. این آهنگ‌ها خاصیت متفاوتی داشتند و سعی بر آن شد تا از جنبه سرودی آن کاسته شده و به اِلمان‌های جدی موسیقی دستگاهی نزدیک شود. اتفاق دیگر این دوران، ظهور موسیقی‌دانانی است که متفاوت از موسیقی سنتی غالب دوران (موسیقی گلها) به‌ خلق آثار پرداختند. حرکت چاووش به‌نوعی اعتراض به انفعال و خمودگی موسیقی گلهاست. این جوانان «هنر برای مردم» را در نمونه عینی آن ظهور داده و نوع متفاوت و خلاقانه‌ای را در موسیقی دستگاهی ایجاد کردند. حرکت آنها به‌نوعی اعتراض به موسیقی کاباره‌ای و محفلی بود که در رگه‌های موسیقی جدی دستگاهی رخنه کرده بود. نکته قابل‌توجه مدت‌زمان کوتاه خلق این آثار در بازه زمانی ۱۷شهریورماه تا انقلاب است.

آهنگ‌سازان آثار مطرح آن دوره حسین علیزاده، محمدرضا لطفی و پرویز مشکاتیان هستند که صدای محمدرضا شجریان و شهرام ناظری همراه آثارشان است. از آثار حسین علیزاده، «ژاله خون شد» با شعر سیاوش کسرایی، «خاموشی» با شعر کسرایی و صدای ناظری، «اتحاد» با شعر حمید حمزه و «شهید» با شعر امیر برغشی و صدای ناظری و قطعه قابل‌توجه «حصار» با شعر سایه است که به زندانیان سیاسی آن‌ دوران تقدیم شد. از آثار محمدرضا لطفی «سپیده» (ایران‌ای سرای امید) با شعر سایه و «شب‌نورد» با شعر اصلان اصلانیان با صدای شجریان است. از آثار پرویز مشکاتیان، «رزم مشترک» با صدای شجریان (این تصنیف با مطلع «همراه شو عزیز» در دوران حاضر نیز در برنامه‌های اعتراضی رواج دارد) را می‌توان نام برد.

از چاووش تا رپ

بعد از انقلاب، موسیقی اعتراضی در خارج از مرزها توسط همان هنرمندان پاپ معترض دهه۵۰ دنبال شد و آثاری را به‌وجود آوردند. از هنرمندان داخلی حسین زمان، خواننده‌ای است که آثاری در حوزه اعتراض موسیقایی دارد یا علیرضا عصار با آلبوم «مولای عشق» و ترانه «خیابان‌خواب‌ها» و تک‌آثاری که به این منظور از دیگر هنرمندان به‌‌وجود آمده است. در حیطه موسیقی دستگاهی (سنتی) هنرمندان چاووش که ذکر آنها رفت، آثاری را به ‌وجود آوردند و نسبت به شرایط اجتماعی و سیاسی منفعل نبودند؛ ازجمله محمدرضا شجریان و پرویز مشکاتیان: «بیداد» با شعر حافظ و «قاصدک» با شعر اخوان ثالث. محمدرضا شجریان و حسین علیزاده: «فریاد» با شعر فریدون مشیری و «ساز خاموش» با شعر شفیعی کدکنی. حسین علیزاده: «سرود گل» با شعر فریدون مشیری و «غمنومه فریدون» با متن پیمان قدیمی. محمدرضا شجریان: «بی‌همزبان» با شعر جواد آذر، «خانه‌ام آتش گرفته است» با شعر اخوان ثالث و «تفنگت را زمین بگذار» با شعر فریدون مشیری. پرویز مشکاتیان: «سرو آزاد» با شعر سایه و «وطن من» با شعر ملک‌الشعرای‌ بهار.

دوران حاضر موسیقی رپ نیز کارکرد اعتراضی با گستره مخاطبان نوجوان و جوان داشته است. البته با گسترش اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، دیگر شاید نتوان مرزهای مشخصی را در آثار موسیقایی طرح کرد که این مورد می‌تواند نکته‌ای منفی از سردرگمی فرهنگی-هنری دوران حاضر باشد.

13 دقیقه

افزودن دیدگاه جدید

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
12 + 0 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.