اعتماد آنلاین: ستایش دختر جوانی است که متهم است از یک جوان ثروتمند سرقت کرده است. ستایش که حالا برای تعیین تکلیف پروندهاش در دادگاه است، برای اینکه بتواند از مردان ثروتمند دزدی کند با آنها طرح دوستی میریخت و وارد خانهشان میشد. این دختر درباره جرائمش برای اعتمادآنلاین صحبت کرده است.
*تو دختر جوان و سالمی هستی، چرا به جای کار کردن سرقت میکردی؟
پولی که از سرقت به دست میآوردم بسیار بیشتر از پولی است که با کار به دست میآورم. من برای اینکه بتوانم اندازه یک شب سرقت پول به دست آورم باید چند ماه کار میکردم.
*فکر میکنی این توجیه درستی است؟
کارم که درست نبود قبول دارم، ولی از آدمهای درست و حسابی که سرقت نمیکردم، آنها خودشان گرا میدادند.
*یعنی چه؟ آنها به سرقت راضی بودند؟
من طرح دوستی میریختم و با هم دوست میشدیم و در رفتوآمدها سرقت میکردم.
*چند مورد سرقت داشتی؟
یک مورد!
*اما خودت گفتی «آنها»؛ یعنی چند نفر بودند.
فقط یک نفر شکایت کرده است.
*با فردی که شکایت کرده چطور آشنا شدی؟
در یک پاساژ آشنا شدم. برای خرید آمده بود و دوستش هم همراهش بود. آنجا با هم آشنا شدیم.
*چطور اعتمادش را جلب کردی؟
چند باری بیرون رفتیم، هر بار از او سرقت میکردم ولی نمیفهمید.
*چطور این کار را میکردی؟
سرقتهای ریز انجام میدادم، مثلاً از کیفش ۱۰۰ هزار تومان کش میرفتم او هم نمیفهمید چون آنقدر پول داشت که برایش مهم نبود. یا اینکه دستبند طلایش را دزدیدم، او هم فکر کرد که در رستوران جا گذاشته یا از دستش افتاده است.
*آخرین بار چطور متوجه شد از او سرقت میکنی؟
من را به خانهشان دعوت کرد چند قطعه از طلاهای مادرش را دزدیدم، او هم فهمید. اینطور بود که شکایت کرد و بازداشت شدم.
*ارزش طلاها چقدر بود؟
خیلی زیاد بود اما به هر حال به فروش نرسید.
*پسر جوان فکر میکرد دوستش داری؟
پسر سادهای بود، واقعاً باور کرده بود عاشقش شدهام. من هم همه چیز را به او دروغ گفتم.
*فکر میکنی بتوانی رضایت بگیری؟
نمیدانم، امیدوارم گذشت کند، چون من کسوکاری ندارم. سالهاست از خانوادهام بیخبر هستم، کسی دنبال کار من نمیافتد. حالا امیدوارم بتوانم راضیاش کنم گذشت کند. من هم هرچه سرقت کردم برگرداندهام.