روزنامه اعتماد: دوران حضور شهابالدین عزیزی خادم در راس فدراسیون فوتبال به همراه همکارانش همچنان جعبه سیاه فوتبال ایران به حساب میآید. از این منظر که هنوز دقیقا مشخص نشده چطور مدیری که تیم ملی را به راحتی راهی جام جهانی کرده بود برکنار شد. (البته اطلاعات نسبتا کاملی در این زمینه در اختیار خبرنگار روزنامه اعتماد قرار دارد که بعد از جمعبندی منتشر خواهد شد) هجمهها علیه عزیزی خادم در برههای آنقدر زیاد شد که دیگر جای تردید باقی نگذاشت که پروژهای برای حذف او در جریان است. در این میان کسانی که با او کار میکردند هم بینصیب نماندند و یکی یکی آماج حملات رسانهای قرار گرفتند. یکی از این چهرهها مجتبی خورشیدی سرپرست تیم ملی در زمان ریاست عزیزی خادم بود. فردی که از لحظه انتصاب تا هنگام استعفا با انواع و اقسام حاشیهها مواجه شد. از بیسوادی تا ارتباط با جادوگر و گرفتن پاداشهای میلیاردی خارج از ضابطه. مجتبی خورشیدی از زمان عزل عزیزی خادم تا بعد از حذف تیم ملی در جام جهانی روزه سکوت گرفته بود اما بعد از باخت ایران مقابل امریکا و پایان یافتن رویای صعود به مرحله حذفی جام جهانی مقابل خبرنگار روزنامه اعتماد نشست تا ناگفتههای خودش را از یازده ماه حضور در سمت مهم و حساس سرپرستی تیم ملی بیان کند.
زمانی که شما به عنوان سرپرست تیم ملی منصوب شدید انتقادات زیادی از فدراسیون صورت گرفت. هنوز خیلیها تصور میکنند شما برای این سمت مناسب نبودید. در مورد این مساله چه پاسخی دارید؟
من با فوتبال بیگانه نبودم. ۱۹ سال در باشگاه راهآهن مدیریت کرده بودم. قائممقام باشگاه راهآهن بودم. یک فصل و نیم قائممقام باشگاه استقلال بودم. تحصیلکرده رشته مدیریت سازمانهای ورزشی هستم. من میدانستم مدیریت در فوتبال چگونه است. چند سال مربیگری کردم. سال ۲۰۰۰ مدرک A آسیا را گرفتم. من همیشه توی فوتبال بودم. جزو معدود کسانی هستم که همزمان کار مدیریتی و مربیگری کردم. سال ۸3تا۸4 که باشگاه استقلال بودم در زمان آقای اولیایی یک طرح ۵ ساله برای باشگاه استقلال نوشتم و مدعی شدم اگر باشگاه این طرح را اجرا کند، میتواند به خودکفایی و استقلال مالی برسد. من تاییدیههای مربوط به این طرح را دارم که از طرف سازمان مدیریت و برنامه مورد ارزیابی قرار گرفت. از سازمان تربیتبدنی تاییدیه گرفت. همه گفتند این طرح قابلیت اجرایی دارد. یک هفته بعد از تایید این طرح آقای اولیایی عوض شد و این طرح در کتابخانه من ماند و خاک خورد. همه اینها را گفتم که بگویم من با مدیریت در فوتبال بیگانه نبودم. همان موقع میگفتم شما بروید مدارک و رزومه سرپرستهای سابق را ببینید، ببینید کدامیک سابقه من را دارد؟ مدرک من را دارد؟ بعد بیایید مرا بکوبید.
پس فکر میکنید چرا از شما انتقاد میشد؟
یکی از دوستان خبرنگار چیزی به من گفت که خیلی جالب است. ایشان سردبیر یکی از خبرگزاریهای بزرگ است. ایشان جزو کسانی بود که مرا میکوبید. با او تماس گرفتم و پرسیدم چرا این کار را میکنی؟ جواب داد اول از همه ما باید تو را بکوبیم و تو هم باید تحمل کنی. پرسیدم چرا؟ حرفی که به من زد را عینا برای اولینبار بازگو میکنم. شاید هم حرف درستی نباشد و خیلی از ژورنالیستها نپذیرند. ایشان گفت یک بازیکن فوتبال همیشه آرزو دارد به کجا برسد؟ تیم ملی! مربی چی؟ تیم ملی! خبرنگار هم دوست دارد مدیا آفیسر تیم ملی بشود. پرسیدم این چه ربطی به من دارد؟ جواب داد آقای عزیزی خادم محمودرضا رضایی را گذاشته برای مدیا آفیسری تیم ملی و ما نمیتوانستیم به او گیر بدهیم چون میگفتند شما سنگ خودتان را به سینه میزنید. ما هم به یکی دیگر از منصوبان او گیر دادیم. همان موقع خیلیها به من گفتند رزومهات را منتشر کن تا همه ببینند چه سوابقی داشتی. من گفتم این موج کوبیدن من که موج وحشتناکی بود و از زمان شاهعباس سابقه نداشت تمام میشود و عملکرد من نشان میدهد وضعیت چگونه است. من ۱۰ اردو تیم ملی را بردم. نزدیک به ۷۰ نفر در اردو بودند. شما دیدید تیم ملی بدون هیچ حاشیهای بازیها را به پایان رساند و ما تیم را بردیم به جام جهانی. بردن تیم ملی به جام جهانی شور و شعفی به مردم تزریق کرد. مردمی که از لحاظ اقتصادی داشتند بدترین شرایط را تجربه میکردند کمی شاد شدند.
خیلی از رسانهها انتقاد میکردند و حتی ما هم انتظار نداشتیم شما سرپرست تیم ملی بشوی. اما شما میگویید به خاطر پست مدیر رسانهای از شما انتقاد میشد. در حالی که این پست تنها برای یک نفر جای خالی دارد و منتقدین شما خیلی بیشتر بودند.
آقای عزیزی خادم هم میگفت ما حدود ۱۷-۱۸ تا پست داریم در فدراسیون ولی ۲۰۰۰ تا متقاضی داریم برای این پستها. از همه جا تماس میگیرند که فلانی را بگذار. آن یکی را بگذار. نمیشود همه را راضی نگه داشت.
در آن برهه احساس میکردید فقط شخص شما سیبل هستید یا برخی میخواهند از کوبیدن شما کلیت فدراسیون را زیر سوال ببرند؟
من توی مطبوعات دوستان خوبی دارم اما متعجب بودم که آنها هم مرا میزدند. برخی از آنها در صحبت با من میگفتند ما فدراسیون را میزنیم و کاری نداریم به چیزهای دیگر. من از آنها خواهش میکردم اگر میخواهید بزنید اجازه بدهید بازیهای مرحله اول مقدماتی در بحرین تمام شود و بعد از صعود وقت برای زدن هست. وضعیت جوری بود که ما میبردیم و ما را میزدند. خیلی حرف است. تیم با ۱۲ برد و یک تساوی رفت جام جهانی و ما را زدند. تصور کنید اگر میباختیم و نمیرفتیم جام جهانی با ما چه کار میکردند؟ ولی در همان زمان که هجمه علیهم بود، میگفتم من باید با عملکردم نشان بدهم چه شرایطی دارم. من اگر از ۲۰، ۱۹.۵ هم میگرفتم با آرپیجی مرا میزدند. ولی به لطف خدا از ۲۰، ۲۰ گرفتم. تمام ارکان فدراسیون و بچههای تیم ملی و همه آنهایی که کنار تیم بودند کمک کردند و این فقط کار من نبود. همان موقع اگر تیم نتیجه نمیگرفت، میگفتند تقصیر خورشیدی است. ولی بعد از ما یک عالمه مشکل به وجود آمد و همانهایی که نقد میکردند روی این مسائل چشم پوشیدند.
برخی گفتند بازیکنان تیم ملی از حضور شما در اردوی تیم شوکه شدند و شما را به رسمیت نشناختهاند. واکنش بازیکنان به حضور شما در تیم چه بود؟
بچههای ما فوقالعادهاند. جا دارد از همه آنها تشکر کنم. من از سال ۷۵ در فوتبال باشگاهی بودم و انواع و اقسام بازیکنان باشگاهی را دیده بودم. فرقی که بین بازیکنان باشگاهی و ملی دیدم این بود که بازیکنان ملی واقعا حرفهای هستند. درست است که حاشیههای تیم ملی بیشتر است اما کار یک سرپرست در تیم ملی خیلی راحتتر از باشگاه است. زمانی که در تیم آلومینیوم هرمزگان بودم و با این تیم به لیگ برتر آمدیم به افشین قطبی سرمربی وقت پرسپولیس گفتم ما بازیکنان خیلی خوبی داریم. جواب خوبی داد. گفت قبول دارم که در لیگ بازیکنان خیلی خوبی هستند اما اینها هنوز حرفهای نیستند. باید حرفهای زندگی کردن را یاد بگیرند. جو تیم در آن زمان خیلی خوب بود.
دیدگاهشان در مورد رییس فدراسیون چه بود؟
بارها بزرگان تیم میگفتند ما لباس پوشیدن آقای عزیزی خادم را میبینیم کیف میکنیم چون لباسهایش برند است و ما خوشحالیم از اینکه رییس فدراسیون ما جنتلمن است و خوشتیپ میگردد. بازیکنان دید منفی نداشتند. آقای عزیزی خادم هم در بیشتر اردوها با تیم بودند.
اسکوچیچ چطور مربیای بود؟ گویا قرار بود بعد از دور اول مقدماتی برکنار شود.
من با مربیان مختلفی کار کردم. بالاخره یک ذره دید فنی داشتم. من پیش خودم آنالیز میکردم در اردوها کار ایشان را و دو تا چیز را دیدم. به خاطر همین دو فاکتور بعد از بازیهای بحرین به آقای عزیزی خادم اصرار کردم اسکوچیچ بماند. ایشان بسیار باهوش و بسیار پرکار بود. من با مربیانی بودم که در کنار فوتبال کارهای زیادی میکنند. مثلا مربیانی داریم ساختوساز میکنند و تمرین به تمرین به تیم سر میزنند. من ساعت ۶ صبح میرفتم اتاقش میدیدم در حال آنالیز بازی حریفان است. تا ساعت یک، دوی بامداد سرش گرم کار بود. مثلا فیلم بازی سعید عزتاللهی را خودش میدید. بعد میداد دستیارش و بعد میداد به مربی دروازهبان و بدنساز تا همه نظر و تحلیلشان را بگویند و تکههای مربوط به بازی او را در بیاورند. کمتر کسی را من دیدم اینقدر پشتکار داشته باشد. بعد از بازگشت از بحرین آقای عزیزی خادم به خبرنگاران گفت باید در مورد ادامه همکاری با آقای اسکوچیچ تصمیمگیری کنیم. من خیلی به ایشان اصرار کردم و گفتم به اسکوچیچ اعتماد کنید و تا پایان دور مقدماتی ایشان را نگه دارید و گارانتی میدهم این تیم با ایشان موفق خواهد شد.
بازیکنان چه نظری در مورد ایشان داشتند؟
داستان بازیکنان متفاوت بود. یکسری بازیکن داشتیم که عاشق سینهچاک آقای کیروش بودند و خیلی اصرار داشتند که ایشان برگردد.
در همان اردوی بحرین؟
بله همان موقع میگفتند بعد از بازی با بحرین برویم سراغ کیروش. آنها هم دلشان برای تیم ملی میسوخت و دوست داشتند تیم نتیجه بگیرد. یک عده هم اصلا با کیروش خوب نبودند. اینها کسانی بودند که طرف آقای اسکوچیچ بودند. میگفتند او مربی خوبی است و باید باشد. تمام سعی ما در تیم ملی این بود که بین این دو گروه تعادل برقرار کنیم. من به بازیکنان تیم میگفتم شما سرباز تیم ملی هستید و هر کسی که روی نیمکت بنشیند شما باید تابع باشید. بچهها هم واقعا تا زمانی که من بودم حتی آنهایی که طرفدار کیروش بودند کمکاری نکردند.
تنشی بین کیروشیها و اسکوچیچیها نبود؟
اصلا هیچ تنشی نبود. برای من جالب بود که بچههای استقلال و پرسپولیس در تیم ملی بیشتر با هم بودند. مثلا مهدی قایدی و بیرانوند مثل دو یار جدا نشدنی با هم بودند.
آیا این اسامی جزو کیروشیها بودند؟ آقای طارمی و...
اسم نیاوریم. همه میدانند چه کسانی طرفدار کیروش بودند و هستند. نیازی به آوردن اسامی نیست. کسانی که با کیروش کار کرده بودند و میگفتند او فوقالعاده است و...
آخر ایشان تیم داشت آن موقع!
بله تیم داشت ولی این بازیکنان اصرار داشتند همان موقع با کیروش تماس بگیریم، بیاید. آقای عزیزی خادم به اصرار وزیر ورزش قبلی یعنی آقای سلطانیفر با کیروش صحبت کرد. آقای عزیزی خادم هم با کیروش حرف زد و در نهایت تصمیم گرفت با اسکوچیچ ادامه دهد. نمیدانم مشکلشان چه بود. مالی بود یا هر چیزی دیگری.
دو بازیکن در دوران اسکوچیچ به تیم ملی دعوت نشدند. رامین رضاییان و وریا غفوری. میگفتند رضاییان مشکل منشوری دارد...
اصلا چنین چیزی نبود. اگر چنین مشکلی بود، میگفتم. اتفاقا چون من آدم فنی بودم دوست داشتم با سرمربی در مورد این چیزها حرف بزنم. از او پرسیدم چرا رضاییان و غفوری را دعوت نمیکنی؟ روی لپتاپ به من نشان میداد که ببین! وریا بازیکنی است که ولش میکنی پشت محوطه حریف است. رامین هم همینطور. اینها ذاتا رونده هستند. من بازیکنی میخواهم که در دفاع چهار نفره بایستد و دفاع کند.
پس در مورد وریا هم بحث سیاسی مطرح نبود؟
به صورت قاطع میگویم در آن زمان هیچ فشاری روی فدراسیون و سرمربی برای دعوت نکردن از وریا نبود. وحید هاشمیان هم چند بار به اسکوچیچ گفت این دو بازیکن خیلی آمادهاند و میتوانند کمک کنند ولی تصمیمگیرنده نهایی آقای اسکوچیچ بود.
در مورد دعوت شدن از بازیکنان این شایعه وجود داشت که اسکوچیچ دلالی میکند و پکیجبند است. شما چیزی در این مورد دیدید؟
یکی از چیزهایی که آقای اسکوچیچ داشت این بود که در مورد لیست تیم ملی بسیار غد و کلهشق بود. در مورد لیست خودش به قدری بسته عمل میکرد که حتی تا لحظه آخر دستیارانش هم نمیتوانستند اسامی را در بیاورند. شاید یکی از مشکلاتش اصلا این بود که تعامل نداشت با کسی. آن کاری که خودش دوست داشت را انجام میداد. شاید آقای اسکوچیچ خیلی ضعف داشت ولی الان هم که در کشور ما نیست و من به راحتی میتوانم بگویم چنین شائبهای وجود داشت، با قاطعیت میگویم ایشان هیچ رابطهای با هیچ خبرنگار یا مدیر برنامهای نداشت و آنچه خودش فکر میکرد درست است انجام میداد.
ولی شنیده شده بود برخی مدیران باشگاهها قبل از جذب بازیکن به او میگفتند اگر قرارداد امضا کنی تو را به تیم ملی میبریم. مثلا در مورد سعید صادقی این ادعا مطرح شد.
نه فکر نمیکنم چنین چیزی وجود داشت. اصلا مگر سعید صادقی دعوت شد؟
در اواخر دوران حضور اسکوچیچ او یک اردو به تیم ملی فراخوانده شد.
زمان ما نبود. در مجموع اصلا چنین چیزی نبود. همین الان که دارم با شما صحبت میکنم از اسکوچیچ دلخورم. به خاطر اینکه بعد از اینکه ما از تیم ملی رفتیم فقط یک بار یک تماس چند ثانیهای گرفت و گفت تو آدم خیلی خوبی هستی و خیلی به من کمک کردی و خداحافظ. من خودم از دست اسکوچیچ دلخورم. ولی این دلخوری باعث نمیشود که بیایم و ایشان را بکوبم. ایشان به هیچکسی، هیچ فضایی نمیداد که بیاید و در کارش دخالت کند.
یکی از اولین حاشیههایی که از طرف بازیکنان برای فدراسیون به وجود آمد بحث لباس بود. بچهها بعد از بازی با لبنان استوری گذاشتند و انتقاد کردند. برخی هم بعدا مدعی شدند اتفاقی که در مورد لباسها افتاده مربوط به بحث جادوگری است.
بازیکنان در لبنان در مورد نداشتن لباس استوری گذاشتند و این تنها موردی بود که در طول یازده ماه فعالیت من در تیم ملی پیش آمد. این در حالی بود که ما برای هر بازی ۱۸۰ دست لباس میبردیم. در لبنان ۱۱۷ ساک بردیم که برخی رسانهها گفتند اینها دارند پول و طلا میبرند برای لبنان. نمیدانم چرا این بحثها پیش آمد ولی خیلی از بازیکنان آمدند پیش من و پرسیدند آیا واقعا در چمدانها دلار بود؟ پس چرا پاداش تیم ملی را نمیدهید و دلار به لبنانیها میدهید؟ بازیکنان و ما شوکه بودیم.
بله این شایعه هم خیلی پخش شد که در چمدان بازیکنان دلار و طلا جاسازی شده.
یک بار در اردو ما در اردن بودیم و اسکوچیچ گفت من دروازه کوچک متحرک میخواهم. در آنجا ما در شرایط بدی بودیم. آن کشور چسبیده بود به اسراییل و شرایط سخت بود. زمینی به ما داده بودند با دیوارهای بلند که شبیه پادگان بود و دروازه بزرگ متحرک نداشت. ما در آن شرایط باید میگشتیم دنبال دروازه کوچک. گفتم تهیه میکنم. روز بعد ۸ تا دروازه کوچک برایش بردم. پرسید از کجا آوردید؟ گفتم از تهران آورده بودیم. ما به اندازه یک کلینیک وسایل فیزیوتراپی میبردیم با خودمان. من گفتم کره جنوبی هفته پیش به ایران آمده بود و بیشتر از ۱۶۰ چمدان با خودش آورده بود. آیا آنها برای ما زغالسنگ آورده بودند؟
داشتید در مورد استوری بازیکنان توضیح میدادید
من بازیکنان را جمع کردم و پرسیدم مشکلتان چیست؟ ما که لباس داریم. آنها یک حرفی به من زدند که به رسم امانت نمیگویم ولی گفتند همهچیز عالی است ولی ما از یک چیز دیگر ناراحت هستیم و این را بهانه کردیم. من به آنها گفتم کاش میگذاشتید شادی برد مقابل لبنان در دل مردم بماند.
به خاطر همان استوری شایعه ارتباط فدراسیون با جادوگر راه افتاد. گفتند شما لباسها را واشور میکنید و میدهید بچهها میپوشند یا از شمارههای خاصی استفاده میکنید.
این صحبتها خندهدار بود. مثلا میگفتند جادوگر به شما گفته از فلان شمارهها استفاده کنید. ما در هر بازی به ازای بازیکنانی که داشتیم باید از شماره یک تا ۲۵ میپوشیدند. دیگر نمیتوانستیم شماره ۲۶ داشته باشیم. اللهیار صیادمنش به تیم ملی دعوت شد. ما نمیتوانستیم شماره ۲۶ یا ۳۰ به او بدهیم. باید شماره بازیکنی که دعوت نشده بود را به او میدادیم. در آن بازی مهدی طارمی دعوت نشده بود و ما شماره او را دادیم به اللهیار. خود من هم حتی در شمارهها دخالت نمیکردم. چه برسد که مثلا جادوگر بیاید و چنین دستوری بدهد. معمولا برای تخریب یک گروه دو، سه تا چیز را استفاده میکنند. یا میگویند سواد ندارد یا اگر ببینند سواد دارد میگویند بلد نیست و بعد از اینکه ببینند بلد است میگویند طرف خورد و برد و اگر هیچکدام از اینها نباشد یکسری چیزهای دیگر مثل رابطه نامشروع و جادوگری را نسبت میدهند. من همیشه گفتم اول خدا دوم خدا آخر هم خدا. اگر ما فکر کنیم نیرویی غیر از خدا هست شرک گفتیم.
اجازه بدهید صریحتر بگویم. نقل قولهایی از آقای عزیزی خادم نظیر «خوبان عالم» یا آنهایی که «نفسشان حق است واسطه میشوند» شنیده شد که شائبه همکاری با جادوگر را تقویت میکرد.
این را بهتر است از خود ایشان بپرسید اما ایشان گفت تمام آدمهایی که گناه نمیکنند از جمله در وهله اول ائمه خوبان عالمند. یکی از خوبان عالم حضرت علی است. مگر ما در سختیها از حضرت علی کمک نمیگیریم؟ حضرت علی، امام حسین جزو خوبان عالم هستند یا نه؟ چطور در اربعین این همه جمعیت میرود کربلا؟ در زمان ما هم خیلی کسانی هستند که این شرایط را دارند. خانواده شهید داریم. کسی که بچهاش را برای مملکت داده خوبان عالم نیست؟ هر کس قلبش پاک و صاف باشد خوبان عالم است. در جامعه خیلیها را داریم که نفسشان حق است.
آیا در زمان حضور شما به عنوان سرپرست شخص خاصی آمد سر تیم ملی؟ جادوگر یا دعانویس؟
اگر یک نفر حتی برای ۳۰ ثانیه سر اردو آمده بود، میگفتم. ابایی ندارم که بگویم. اگر کسی آمده بود اردوی تیم ملی به شما میگفتم. من در مدت مربیگریام دیده بودم آدمهایی که میآمدند میگفتند یک کاری میکنیم تیمت ببرد. خیلی از مربیان هم این حرف را تایید میکنند. من میگفتم باشد ولی شما یک ضمانت بدهید برای باخت احتمالی. حاضرید پول بدهید اگر باختیم؟ طرف یا قطع میکرد یا میگفت شما نمیخواهید موفق شوید! باز هم میگویم همهچیز خداست اما شما نیاز دارید به دعای خیر انسانها. یکی را میبینید سراغ مادر و پدرش و یکی هم میرود سراغ فردی که مثلا توی محلشان از نظر معنوی خیلی قوی است و به او میگوید دعای خیر کن برایم. متاسفانه ما میتوانیم هر چیزی را به هر چیزی ربط دهیم. فضای مجازی هم هست و میتوانیم به راحتی موج ایجاد کنیم. یک بار بحث مهندس صفایی فراهانی شد و آقای عزیزی خادم گفت آقای صفایی فراهانی در زمان خودش خیلی کار راحتی داشت. پرسیدم چطور؟ گفت آن موقع فضای مجازی نبود. گفت الان هر چیزی را به ما نسبت میدهند. میرویم دنبال VAR میگویند با اسراییل در ارتباط است. ما در این مملکت یکسری خط قرمز داریم و تا اسم آن خطوط قرمز میآید سنسور همه فعال میشود و میگویند پس حتما چیزی هست. از زمانی که اسراییل را به آقای عزیزی خادم نسبت دادند بیشتر از یکسال گذشته. ۱۳ ماه ایشان را به خاطر وار کوبیدند و الان میگویند بیگناه است. من میگویم آدمها شب اول قبر را فراموش نکنند.
یکی از بزرگترین حاشیههای تیم ملی دعوای اسکوچیچ با مهدی طارمی بود. در مورد آن داستان توضیح دهید.
دعوایی وجود نداشت. بازیکنان بزرگ معمولا خودشان را محق میدانند که بیایند سخنگوی بقیه بازیکنان باشند و از حق بقیه دفاع کنند. من نه از اسکوچیچ دفاع میکنم نه طارمی. آقای اسکوچیچ داشت بازیکنان ایرانی را با اروپایی مقایسه میکرد و گفت ایرانیها از همه نظر عالی هستند ولی در مسائل تاکتیکی از اروپاییها پایینترند ولی الان در ایران بازیکنان خوبی داریم که دارند در اروپا بازی میکنند. این حرف اسکوچیچ بود. خب اگر بازیکنان ما همهچیز تمام بودند که باید به اندازه برزیل در باشگاههای اروپایی نماینده میداشتیم ولی الان چند بازیکن ما در سطح یک فوتبال اروپا و تیمهای مطرح بازی میکنند؟ پس اسکوچیچ حرفش از نظر فنی درست بود ولی خوب بیان نشد. طارمی هم به خاطر اینکه بین بازیکنان شاخص بود نه به خاطر خودش آن توییت را نوشت. جالب بود که هر اتفاقی میافتاد، میانداختند گردن سرپرست تیم ملی. میگفتند اگر سرپرست قوی بود مدیریت میکرد. من همان زمان هماهنگ کردم با آقای عزیزی خادم به دعوت رییس فدراسیون پرتغال برویم آنجا. ما چند بازیکن فوتبال و فوتسال در پرتغال داشتیم در آن زمان. من گفتم برویم آنجا دیداری داشته باشیم و علی دایی را هم ببریم تا با رونالدو دیدار داشته باشند. من ساعتها با مهدی طارمی و اسکوچیچ حرف زدم و جفتشان گفتند هیچ مسالهای وجود ندارد. تا اینکه در یک اردو آقای طارمی را دعوت نکرد.
پس اگر مسالهای وجود نداشت چرا دعوت نشد؟
خب دلخوری وجود داشت. آقای اسکوچیچ میگفت طارمی باید عذرخواهی کند. طارمی هم میگفت من حرفی نزدم که بخواهم عذرخواهی کنم. هر دو کوتاه نمیآمدند. ما یک اردو را بدون او برگزار کردیم و لبنان و سوریه را بردیم. اساماس طارمی هنوز در گوشیام هست که قبل از بازیها گفت انشاء الله این دو بازی با موفقیت برای تیم ملی تمام میشود. یعنی این بچه دلش برای تیم میسوخت و میتپید. بعد از بازگشت مشکل حل شد. هر کسی که میگوید من واسطه شدم و اینها اشتباه است. خود آقای عزیزی خادم باعث شد. من داشتم کارهای ویزا را میکردم که برویم پرتغال. نشان به آن نشان که رونالدو گفت من نمیرسم بیایم ولی ویدیو کنفرانس میکنیم و یک هدیهای از جانب رونالدو توسط مادر رونالدو به آقای دایی داده شود و یک هدیه هم از طرف فدراسیون و آقای دایی به رنالدو. اما صحبت آقای عزیزی خادم با مهدی طارمی باعث شد مشکل حل شود. مهدی طارمی یک زنگ زد به اسکوچیچ و حل شد مشکل.
چند روز پیش اسکوچیچ مصاحبه کرد و گفت رییس فدراسیون به او گفته بود کریم انصاریفرد را دعوت نکند. آیا این قضیه صحت داشت؟
در یک برههای آقای اسکوچیچ میخواست کریم انصاریفرد را دعوت نکند. به دلیل سن بالا و کمک نکردن و... احساس میکرد انصاریفرد دارد تشکیل باند میدهد. ولی من خودم میگویم کریم یکی از حرفهایترین بازیکنانی است که در زندگیام دیدم. زمانی که آقای انصاریفرد قرار بود دعوت نشود آقای عزیزی خادم پیام داد که کریم باید به عنوان بزرگتر تیم دعوت شود. من بعد از مصاحبه آقای اسکوچیچ به او پیام دادم چرا وقتی میگوید آقای عزیزی خادم گفته کریم دعوت نشود، نمیگوید سه ماه پیش خودش میخواست او را خط بزند و آقای عزیزی خادم نگذاشت؟ چیزی که من شاهد بودم این بود که در یک برههای اسکوچیچ کریم انصاریفرد را نمیخواست و با اصرار آقای عزیزی خادم دعوت کرد. اما چرا رییس فدراسیون بعدش گفت کریم نباشد؟ بعد از اردوی لبنان یکسری از خبرها به گوش آقای عزیزی خادم رسید که کریم انصاریفرد نقش داشته در استوری اعتراضی بازیکنان و ایشان به آقای اسکوچیچ گفت فعلا کریم انصاریفرد نباشد تا بیاید و من شخصا با او صحبت کنم. چون کسی که جو تیم را به هم بریزد نباید توی تیم باشد اما اسکوچیچ اصرار کرد که من به این بازیکن نیاز دارم. من خودم با سرمربی و رییس فدراسیون صحبت کردم و گفتم کریم نقشی در این ماجرا نداشته. ایشان هم پذیرفت و کوتاه آمد.
در اخبار به گوش رسیده از تیم ملی اسم مهدی خراطی که آن زمان رییس دپارتمان تیمهای ملی بود به گوش میرسید. همچنین در داستان حضور بازیکنان در نهاد ریاستجمهوری. داستان ایشان چه بود؟
اینکه میگویند بچههای تیم ملی رفتند نهاد ریاستجمهوری تا آقای خراطی و نقیپور را ببینند درست است. چون آقای نقیپور (رییس سابق حراست فدراسیون فوتبال) در ریاستجمهوری سمت گرفته بود و مهدی خراطی را برد پیش خودش. من شنیدم بازیکنان رفتند آنها را ببینند. این تمام اطلاعات من در خصوص این جلسه است. اینکه در جلسه چه گذشت و با چه کسانی دیدار شد من اطلاعی ندارم. اما شنیدم عدهای میگفتند اگر با اسکوچیچ برویم ممکن است جلوی انگلیس ۶ تا بخوریم و آبروریزی میشود و آوردن کیروش ضروری و حیاتی است. در نهایت هم دیدیم که کیروش تشریف آورد و دیدید که آبروی ما جلوی انگلیس حفظ شد!
یک حاشیه بزرگ دیگر انتشار فایل صوتی منتسب به یکی از بازیکنان بود. داستانش چه بود؟
جالب است که همان زمان یک نفر مصاحبه کرد و گفت آقای خورشیدی مقصر است. مگر میشود چنین چیزی؟ مگر میشود ببینم بازیکن دارد با تلفن صحبت میکند بروم دنبالش؟ همین الان شما بخواهی با تلفن صحبت کنی ادب حکم میکند که از شما فاصله بگیرم. ۷۰ نفر در اردوی تیم ملی بودند. آیا من خورشیدی میتوانستم تکثیر شوم بروم در اتاقهاشان ببینم چه کار میکنند؟ شمایی که میگویی خورشیدی سر آن فایل صوتی مقصر است جواب بده. چون نه از نظر اخلاقی درست در میآید نه از نظر واقعیت. میگفتند اگر خورشیدی سرپرست درستی بود طرف نمیرفت توی اتاقش فلان کار را کند یا فایل صوتی نمیآمد بیرون. چطور باید این کار را میکردم؟ حالا کاری نداریم آن فایل صوتی تقلید صدا بود یا نه. پلیس فتا هنوز در حال پیگیری است.
این مساله خیلی تنشزا شد. بالاخره اتوبوس تیم ملی و...
تنش ایجاد شد و انداختند گردن من. وظیفه ما این است که اتوبوس تیم ملی را ببریم زیر دوربین بگذاریم. در هر جایی رفتیم این کار را کردیم. این هم به خاطر مسائل امنیتی است چون ممکن است یک نفر بیاید بمب کار بگذارد زیر اتوبوس. جای اتوبوس که مشخص است. بروند چک کنند، ببینند آیا یک بار در انجام این کار قصور شده؟ ولی من که نمیتوانم بروم در اتاق بازیکن ببینم با کسی حرف میزند یا نمیزند یا فلان کار را میکند یا نه؟
و اینکه در نهایت اتفاقی در اتوبوس افتاده بود یا نه؟
نه اتفاق که نیفتاد. تا جایی هم که من بودم صحبت بود که یک باندی هستند که این کار را میکنند. پلیس فتا ورود کرد. یک نفر بازداشت شد. دو نفر دیگر هم شنیدم متواری هستند. دنبال این بودند که یک اتفاقی بیفتد. من تمام حرفم این بود که تقصیر من چیست؟
زمان عزل آقای عزیزی خادم مساله پاداشها و دریافتیهای شما خیلی داغ شد. برخی رسانهها گفتند شما میلیاردی پول گرفتید. بفرمایید شما چقدر گرفته بودید؟
من کل پاداشی که از تیم ملی گرفتم ۷۰۰ میلیون بود. همان زمان گفتم این پاداشی که گرفتم را همه اعضای تیم گرفتند. در هر تیمی از باشگاهی تا ملی ببینید سرپرست چند درصد پاداش میگیرد؟ در کشورهای خارجی در لیست تیم اول اسم سرپرست را مینویسند بعد سرمربی. در همه جا سرپرست مثل بقیه پاداش میگیرد. من یک ریال بیشتر از بقیه و کادرفنی پاداش نگرفتم. اینها آمدند، گفتند خورشیدی میلیاردی پاداش گرفته. این مساله چه تنشهایی که در زندگی من ایجاد نکرد! من این آدمها را نمیبخشم. یکی از همانها مدتی بعد در شب قدر به من پیام داد و گفت حلالم کن! از خودم پرسیدم چطور ممکن است عدهای یک نفر را تخریب شخصیت کنند و بعد از او حلالیت بخواهند؟ بعد من سوالم این بود که شما میگویید من زیاد گرفتم! باشد! بروید، ببینید سرپرست تیم ملی چهار سال قبل چند برابر من گرفته بود؟ چند میلیارد پول گرفته؟ نوش جانش! حقش بوده. من هم همان پاداش مصوب را گرفتم. گفتند مصوب نبوده، گفتم این هم مصوبه هیاترییسه. همین الان مصوبهاش در گوشیام هست. در مصوبه آمده بود که سرپرست و کادرفنی صد در صد پاداش را میگیرند و بقیه عوامل طبق نظر رییس فدراسیون. آیا من باید کمتر از بقیه میگرفتم؟ منی که در شبانهروز ۳-۴ ساعت میخوابیدم؟ الان ۷۰۰ میلیون پول است؟ امسال ماساژور تیم لیگ برتری ما ۸۰۰ میلیون پول گرفته. آیا سرپرست تیم ملیای که رفته جام جهانی نباید ۷۰۰ میلیون پاداش بگیرد؟ آقایانی که آن زمان تریبون داشتید و از هر چیزی برای کوبیدن ما استفاده میکردید! خدا را هم در نظر بگیرید! در فوتبال ما ۷۰۰ میلیون پول است؟ الان مربی لیگ یکی دارد چند میلیارد پول میگیرد؟ مربی در لیگ دو میشناسم سه و نیم میلیارد قرارداد بسته. حقوق من هم بوده ماهی ۳۵ تومن که با کسورات ماهی ۳۰ تومن میگرفتم. آنهم سه، چهار ماهش را نگرفتم و طلب دارم. چه پول نجومی من گرفتم؟ حواله خانه گرفتم مثل دورههای قبل؟ حواله ماشین گرفتم؟ آدم در کوبیدن هم باید اخلاق را رعایت کند. تنشهایی که برای من ایجاد شد بعد از آن مساله باور نکردنی بود. چه حرفهایی که در مورد من میزدند. میگفتند خورشیدی رستوراندار است. بله! من سال ۸۴ رستوران زدم بعد دیدم این کاره نیستم جمع کردم. ۸۰ درصد مربیان لیگ برتر و مدیران ما رستوراندار هستند. خودتان هم میشناسید. آیا کار بدی است؟ دزدی میکنند؟ خدا را شکر میکردم که چیزی از من ندارند و مجبورند بگویند طرف رستوراندار است. میگفتند خورشیدی کباب سیخ میزند. من کلا دو سال در این کار بودم ولی هر چه بوده نان حلال درآوردم. موجودی و وضعیت زندگی من هم مشخص است. نهادهای امنیتی و نظارتی میتوانند ورود کنند، ببینند چی به نام من است. رفتند پرونده مرا در فدراسیون درآوردند و رسانهای کردند ولی من به خودم اجازه ندادم مصوبه هیاترییسه که داشتم را رسانهای کنم. من نسبت به سازمانی که کار کردم متعهد بودم. تعهدم این است که اسناد را افشا نکنم.
شما سرپرست تیم ملی بودید. در اواسط سال ۱۴۰۰ به نظر نمیرسید هیاترییسه مشکلی با رییس فدراسیون داشته باشند. چه شد که همه علیه ایشان و البته همکارانش شدند؟
باید از اعضای هیاترییسه بپرسید ولی آن روزی که رفتم پیش یکی از اعضای هیاترییسه استعفا بنویسم از او پرسیدم آقای عزیزی خادم دزدی کرده؟ برده؟ گفت نه! بچههای دیگری هم بودند. آن عضو هیاترییسه گفت آقای عزیزی خادم آدم سالمی بود و گپ مالی نداشت. پرسیدم پس مشکل چیست؟ گفت عزیزی خادم هیاترییسه را به بازی نمیگرفت.
یعنی چه؟ رییس فدراسیون به همه اعضای هیاترییسه پست داده بود.
پست داده بود ولی نمیدانم چه شد. همان زمان من به آقای عزیزی خادم گفتم بنشین با اعضای هیاترییسه صحبت کن و جلسه بگذار. جواب داد این چیزها مهم نیست. این افراد همه برادرهای من هستند. گفت مسالهای نیست و حل میشود. ولی همانها تا آخر پای کار ایستادند و حتی نگذاشتند ایشان در مجمع از خودش دفاع کند. سوالم این است که یک قاتل حق دارد از خودش دفاع کند اما اینها به عزیزی خادم اجازه ندادند از خودش دفاع کند؟ نگذاشتند در مجمع بیاید. اینها حق را ناحق کردن است. من که میگویم آقای عزیزی خادم با رفتنش از فوتبال خوشبخت شد. به خودش هم گفتم. الان هم معتقدم که با رفتنش به سعادت رسید.
فکر میکنید از بیرون از فدراسیون فشاری وارد شد؟
من نمیتوانم بگویم ولی چیزی که متوجه شدم این بود که تصمیم بر این شد که آقای عزیزی خادم نباشد. از هر جایی ممکن است بوده باشد. من در این مصاحبه فقط چیزهایی که میدانم، میگویم. ولی در این رابطه با این مساله من نمیدانم. شاید مسوولان کشور تشخیص دادند ایشان نباید در فوتبال باشد. شاید هم هیچ نقشی نداشتند. من تمام بحثم همیشه این بوده که نگذاریم فوتبال قربانی شود. رییس فدراسیون هر کس هست باید از او حمایت شود. یا باید در انتخابمان وسواس به خرج بدهیم یا اگر کسی آمد راس کار باید از او حمایت شود. من میگویم در زمان آقای عزیزی خادم هیچکس از او دفاع نکرد. تنها دفاعی که ما داشتیم نتایج و عملکردمان بود. نتایج را ما گرفتیم ولی شد به کام دیگران.
از ماههای قبل احساس نکردید جو دارد به این سمت میرود؟
من که تمام فکر و ذهنم تیم ملی بود. حتی به خانوادهام گفتم در زمان حضورم در تیم ملی اگر یکی از عزیزانم از دست رفت حق ندارید به من بگویید چون بحث کشور و فوتبال مطرح بود. آقای عزیزی خادم هم شرایطی داشت که هر کاری میکرد انتقاد میشد. مثلا روز اول رفته بود اردوی تیم زنان و دیده بود وضعیت بدی دارند. حتی میوه در رژیم غذایی آنها نیست. گفت بهترین امکانات برای تیم زنان فراهم شود. من آقای علی رستممنش که از دوستانم است و زبان عربی را فول حرف میزند و از بچههای حج و زیارت است با سابقه ۲۰ سال کاروانداری و کسی که آشپزیاش نامبروان است را آوردم به عنوان آشپز تیم ملی. این کار را کردم با اینکه ۱۳-۱۴ نفر مخالف بودند. ولی من چون سابقه بحرینیها را میدانستم این کار را کردم. کریم باقری برایم تعریف کرده بود که قبل از آن بازی معروف با بحرین من از ۴۰ متری شوت میزدم تور پاره میشد ولی در روز بازی کاغذ از زیر پام رد نمیشد. میگفت چیزی در غذایمان ریخته بودند که نمیتوانستم بپرم. من برای همین گفتم علی رستممنش باید در آشپزخانه باشد. فرداش گفتند ایشان جادوگر است! یا یک مساله دیگر. رییس یک ایرلاین آمد پروازهای تیم ملی را رایگان تقبل کرد. ایشان در یک سفر خارجی با آقای عزیزی خادم رفت. فرداش آمدند در بوق و کرنا کردند که رییس فدراسیون با خودش همراه میبرد. بابا کسی که خودش ایرلاین دارد که محتاج سفر همراه تیم ملی نیست! یک روز به لباس تیم زنان گیر میدادند، یک روز در مورد ویایآر. هر روز داستان داشتیم. بعضی روزها میگفتیم امروز دیگر خبری نیست و صبح بیدار میشدیم و میدیدیم یک اتفاق جدید درست کردند. من یک روز به آقای عزیزی خادم گفتم شما به درد این فوتبال نمیخوری! ناراحت هم شد. اما توضیح دادم شما خیلی زیادی سالمی برای این فوتبال. مگر میشود این همه آدم درست و حسابی فوتبال از حشمت مهاجرانی و محمد دادکان و داریوش مصطفوی و محمد مایلی کهن و دیگران از عزیزی خادم حمایت کنند و باز عدهای بگویند او خوب نیست؟ یک جایی خواندم عزیزی خادم فوتبال ایران را به قهقرا برد. آیا بردن تیم به جام جهانی قهقراست؟ با ۲۰۰ هزار دلار تیم رفته جام جهانی. کل قرارداد اسکوچیچ ۲۰۰ هزار دلار بود. آیا این صعود سریع و ارزان به قهقرا بردن است؟ در مجموع میخواهم بگویم اینکه آیا ارادهای وجود داشت که رییس فدراسیون برود را نمیدانم ولی این حجم از جملات و این هجمهها بیانصافی مطلق بود.
این را بگویید که فکر میکنید برکناری ایشان فوتبالی بود یا نبود؟
نمیدانم فقط میتوانم بگویم عزم و ارادهای بود که بالاتر از من و شما و امثال ما بود.
اگر آقای عزیزی خادم و تیمشان مانده بودند ایران از گروه صعود میکرد؟ چون اسکوچیچ چنین ادعایی مطرح کرده.
هیچکس نمیتواند این حرف را بزند ولی میشود گفت باید تدارک خوبی برای تیم دیده میشد. زمانی که ما میتوانستیم بهترین اردوها و بهترین حریفان را هماهنگ کنیم درگیر مسائل دیگری شدیم. اردوی قطر را گذاشتند که تمامش تنش بود. آخر کی در آن گرما در قطر اردو میگذارد؟ بعد برای رای جمع کردن اردوی کانادا را هماهنگ کردند. تعارف که نداریم و باید راحت حرف بزنیم. دنبال جنگ قدرت بودند که در انتخابات نبازند. به تدارک ایران و کشورهای دیگر آسیا نگاه کنید. ما چه تدارکاتی برای تیم داشتیم؟ وقتی باد بکاری توفان درو میکنی. ما هم باد کاشتیم و نتیجهاش را هم دیدیم.
اگر به گذشته برگردیم چه کاری انجام نمیدادید؟
شاید باور این حرف سخت باشد ولی اگر آقای عزیزی خادم هم میماند من استعفا میدادم. چون با شرایطی که من در فضای فوتبال میبینم نمیتوانستم کار کنم. موقعی که شما یک کاری را انجام میدهید و زحمتش را میکشید و آن کار به نتیجه میرسد ولی به نام شخص دیگری تمام میشود، در این شرایط بهتر است آدم کنار برود و کار انجام ندهد. تا اینکه شما بیایید و به مدت ۱۰ ماه این همه زحمت بکشی، شبی سه، چهار ساعت بخوابی و بعد نهایتا همهچیز به نام دوستان تمام شود. دوستان پزش را دادند و هیچ جا هیچ تقدیر و تشکری هم از ما نشد که هیچ، انگار که ما خبط کرده بودیم. کمترین انتظار این بود که حداقل در مراسم رونمایی از جام جهانی از آنهایی که در راه رسیدن تیم به جام جهانی تلاش کرده بودند تقدیر شود. من این را به آقای نبی هم گفتم. گفتم این حق تمام بچههایی بود که زحمت کشیده بودند. این بچهها را باید دعوت میکردید برای مسابقات قطر تا آنجا بازیهای تیم را از نزدیک میدیدند. متاسفانه هر گروه جدیدی که می آید دنبال قلعوقمع کردن گروه قبلی است و میترسد مبادا یک نفر از تیم قبلی یک جایی در آن محیط دیده شود. من اگر میدانستم چنین فضایی حاکم است اصلا نمیآمدم تیم ملی.
به عنوان سوال آخر. شما گفتید در رشته مدیریت راهبردی سازمانهای ورزشی تحصیل کردید و در فدراسیون و تیم ملی هم سمت داشتید. حالا که کنار کشیدید، شرایط فوتبال و فدراسیون و ادامه کار با سرمربی فعلی تیم ملی را در مجموع چطور ارزیابی میکنید؟
سرخپوستان امریکا یک ضربالمثل دارند: وقتی دیدید اسبتان مرده، پیاده شوید. شاید گمان کنید که این کاملا بدیهی است اما کافی است کمی به نحوه مدیریت خودمان در ورزش کشور نگاه کنیم. متاسفانه اسب بسیاری از فدراسیونهای ورزشی علیالخصوص فوتبال مرده است! ورزش کشور بهشدت اسیر روزمرّگی و مشکلات اقتصادی و عدم داشتن برنامه استراتژیک مدون است. ما هنوز درگیر این هستیم که کیروش باشد یا نباشد! مربی خارجی باشد یا ایرانی! با وجود نتایج ضعیفی که کیروش در جام جهانی گرفت ما بهشدت پتانسیل این را داریم که از کیروش ویلموتسی دیگر بسازیم. اما بعضی کشورها در جام جهانی بعد از پنالتی پنجم که حذف شدند تکلیفشان با سرمربی آینده تیم ملی کشورشان مشخص شده بود. به اعتقاد بنده اسب فوتبال کشور مرده است و مدیران ما به جای پیاده شدن از اسب مرده، کارهای عجیب دیگری میکنند. اینها که میگویم در علم مدیریت است. در تئوری اسب مرده برای نمونه این کارهای عجیب آمده: مثلا تازیانه جدیدتری میخرند و آن را محکمتر بر اسب مرده مینوازند! اسبسواران را عوض میکنند! کمیتهای برای بررسی نحوه بهبود عملکرد اسب مرده تعیین میکنند! به دیگر کشورها ماموریت میروند تا ببینند چرا اسب آنها عملکرد بهتری دارد! استانداردها را پایین میآورند تا اسب مرده را هم شامل شود و اسب مرده را در طبقه جدیدی به نام «زنده بیتحرک» دستهبندی میکنند! پیمانکاران برون سازمانی میگیرند تا بلکه بتوانند اسب مرده را برانند! چند اسب مرده را همزمان به کار میگیرند تا بلکه حرکت و تحولی ایجاد شود! بودجه و آموزش بیشتری برای بهبود عملکرد اسب مرده اختصاص میدهند! با کمک آمار اعلام میکنند که چون اسب مرده غذا نمیخورد، هزینهها کاهش یافته، پس اگر صبر و تحمل کنیم، در آینده سود افزایش خواهد یافت! عملکرد اسب مرده را عادی و عملکرد اسبهای دیگر را خارقالعاده تصور میکنند پس دلیلی بر تغییرات نمیبینند! بهرغم فقدان کارایی، بهرهوری و سود، حقوق هیاتمدیره اسبهای مرده را افزایش میدهند تا انگیزه مدیران را حفظ کنند! در یک کلام، هزینه اسب مرده را دهها برابر میکنند چون بدیهیات را نمیبینند یا نمیپذیرند یا فکر میکنند وضعیت موجود را حفظ کردهاند. ولی نباید فراموش کنیم جلوی ضرر را هر موقع بگیریم سود کردهایم. حالا به نظر شما بعد از سه دوره حضور کیروش در تیم ملی اسب کیروش برای ایران مرده است یا هنوز باید دغدغه مدیران فوتبال ما، صداوسیما و برنامههای تلوزیونی ما، کارشناسان ما، پیشکسوتان ما و کلا اهالی فوتبال، ماندن یا نماندن کیروش باشد؟
پ