رویداد۲۴ سعید شمس: رسول منتحبنیا دبیرکل حزب جمهوریت ایران اسلامی که از اصلاحطلبان باسابقه بهشمار میرود، در گفتوگو با رویداد۲۴ بهواکاوی هزینه گزاف حاشیهنشینی افراد کارنامهدار و شایستهها و بالطبع میدانداری تندروها پرداخته است:
* حل مسائل و رفع مشکلات به عقلانیت و اعتدال نیاز دارد. با اینحال، چرا همچنان شاهد تریبونداری تندروها و حاشیهنشینی معتدلان هستیم.
به نکته خوبی اشاره کردید. از دیدگاه اسلام عقل و خرد میزان و معیار ارزیابی هر شخص، هر عمل و هر حکومت و البته هر جامعهای است. حتی در روایات آمده است در قیامت خداوند همه را با عقلشان مجازات کرده و پاداش خواهد داد.
در واقع حکومتها باید جلوی تندروی و ظلم و بیانصافیها را بگیرد و اعتدال را حاکم کند و در صورتی این مهم محقق خواهد شد که مسئولان و تصمیمگیران حکومتی و صاحبان تریبون و بلندگو، خردمند عادل منصف و متعادل باشند.
اگر بنا شود حکمرانی از این الزامها محروم باشد، حاکمیت حتما خاصیت و فلسفهاش را از دست خواهد داد. چرا که در جامعه عدهای افراط و تفریط میکنند و دست به ظلم میزنند و در نتیجه به گروهی ظلم میشود که حکومت باید از انحرافها ممانعت بهعمل بیاورد؛ بنابراین عقل و تدبیر در حکومت ضرورتی اجتنابناپذیر است و اگر چنین چیزی نباشد، حاکمیت فلسفه وجودیاش را از دست خواهد داد و به دستگاه ترویج ظلم و ستم تبدیل خواهد شد و بنا را بر جنگ با انصاف و عدالت خواهد گذاشت.
مستی قدرت بدتر از مستی شراب است
دلیل این تغییر منفی چیزی جز این نیست که حکومتی که باید با افراط و تفریط مقابله کند، خودش افراطی و تفریطی و از عدالت خارج شده است. در واقع نفس قدرت عوارضی به وجود میآورد؛ به این معنی که قدرت غرور و مستی ایجاد میکند. در روایات آمده است که یکی از انواع مستیها مستی قدرت است. مثلاَ وقتی افراد، مدیرکل و استاندار و نماینده مجلس و ... میشوند در حالیکه تا دیروز جواب سلامش را نمیدادند و امروز که عدهای زیر دستش هستند و امر و دستورش موثر است، برای او نوعی مستی به وجود میآید. با این توضیح که مستی قدرت هم مثل مستی شراب، عقل را تحتالشعاع قرار میدهد و دیگر نهتنها به عقلا و اندیشمندان و مردم توجه نمیکند، بلکه خودش را عقلکل و عقلمطلق میداند و همه را جاهل و نادان فرض میکند و خودش را در راس عقلا میخواند.
این مستی که حاصل شود، آنوقت است که فرد نمیتواند در خدمت جامعه و در خدمت مردم باشد. او عربده میکشد و لازم نیست عربدهاش مثل مستهای قدیم باشد که در کوچهها تلو تلو میخوردند. بلکه در عمل، در شعار و در سخنرانیاش این مستی، غرور و خودشیفتگی ظاهر میشود و حرفهایی میزند که با هیچ عقل و اندیشهای منطبق نیست، کارهایی میکند که عقلای عالم آن را نمیپذیرند.
چند جمله از پیشوایان دین و بزرگان برای شما عرض میکنم که ببینید چگونه صاحبان حکومت در معرض خلاف، خطا و سقوط هستند. یک روایتی از پیامبر و از امیر المؤمنین نقل شده که فرمودهاند «قدرت مانند گرگ، درنده است و مانند روباه فریبنده است» یعنی هم انسان را فریب میدهد، هم انسان را میدرد و دیگران را هم پارهپاره میکند.
یک جملهای از «ویل دورانت» برای شما نقل میکنم. او مینویسد «فساد پذیری در سرشت هر حکومتی است، زیرا قدرت هر دستی را که با آن تماس داشته باشد زهرآگین میکند»
این یعنی ضرر مستی قدرت از مستی شراب بیشتر است. مستی شراب خودِ شخص را از بین میبرد، عقل او را زائل میکند و نهایتا ممکن است باعث شود سیلی به گوش کسی بنوازد و لگدی در جواب دریافت کند. اما مستی قدرت بر سرنوشت دیگران تاثیر میگذارد.
کسی روز جمعه پشت تریبون نماز جمعه حرف میزند و صدای او در دنیا پخش میشود. این قدرتی است که در دستان او قرار گرفته است. آن کسی که بالای منبر میرود یا مثلا به سخنرانیها و مصاحبههای تلویزیونی میرود و صحبت میکند، قدرتی دارد؛ قدرت بیان یا قدرت قلمی دارد و کسی نمیتواند بگوید این مربوط به مسئولان حکومتی است.
اتفاقا ما روحانیون بیشتر در معرض قضاوت و البته خطا هستیم. چون توجهات به ما بیشتر است و انتظارات از ما به مراتب بیشتر است؛ لذا اگر ما بلغزیم یا مغرور شویم، فساد آن دامنگیر میشود. بیشمار روایات از پیامبر داریم که هرگاه یک عالِمی فاسد شود، عالم و جهان فاسد میشوند.
من خودم روحانی هستم و به روحانیت اعتقاد دارم، لذا وظیفه خودم میدانم این انتقاد را داشته باشم و بگویم روحانیون یا طلبههایی که با قدرت انقلاب و مردم، مسئولیتی گرفتهاند، گاه چنان مغرور میشوند، چنان فریاد میزنند و همه را تهدید میکنند که در نهایت این موجب انحراف میشود.
مشکل اصلی بیعقلی مسئولان است
مسئله اصلی ما بیعقلی است، یعنی نبود خرد در مسئولان، احساسی عمل کردن، مغرور شدن و خودشیفته شدن آنها که این به مراتب خطرناکتر از افراد و اشخاص عادی جامعه است؛ بنابراین بنده به شدت معتقد هستم درصد بسیار زیادی از حوادث که اتفاق میافتد، به دلیل بیعقلی یا کمعقلی مسئولان مربوطه است.
یعنی بسیاری از مسائل را میشود با عقل و تدبیر حل کرد و اجازه نداد که این مسئله منجر به یک بحران اجتماعی شود. برای شما نمونهای خواهم گفت. سال ۸۸ و آن قضایای تلخی که اتفاق افتاد، با من مصاحبه کردند و گفتم راه حل مسائل این است که کار را به دست عقلا و انسانهای عاقل بسپارند و مدیریت اوضاع را از دست افراد احساسی، عقدهای، کینهتوز و بیعقل خارج کنند. به من گفتند منظور شما چه کسی است؟ منظور شما از عقلا اصلاحطلبان است؟ گفتم خیر، عقلا را میگویم، چه اصلاحطلب باشد چه اصولگرا باشد یا تفکر دیگری داشته باشد. گفتند مثلا چه کسی؟ گفتم آقای مهدویکنی، آقای ناطقنوری، آقای خاتمی. امور را به دست اینها و امثال اینها بسپارید تا کارها جمع شوند. در این قضایا هم همینطور.
الان یک قضیهای اتفاق افتاده است، یک دختری به هر دلیلی از دنیا رفته است. اینکه مقصر چه کسی بوده یا نبوده موضوعی است که نمیخواهم به آن وارد شوم، بالاخره این دختر که تهرانی هم نبوده و از کردستان آمده، در نیروی انتظامی حادثه برایش اتفاق افتاده است. آیا جا نداشت مسئولان عذرخواهی کنند؟ جا نداشت بگویند اشتباهی رخ داده و دو مسئول را عوض کنند یا یک جابجایی صورت بگیرد؟ واقعا نباید اینکار را میکردند؟
آنها داستان را کش دادند و از کسانی که این کار را انجام دادند، دفاع کردند و آن را به پزشکیقانونی احاله دادند و گفتند هیچ کسی در اینجا مقصر نبوده است بلکه آن دختر بیماری زمینهای داشته است. خب این چیزها قضیه را داغ کرد. یعنی نه فقط پدر، مادر و بستگان آن شخص بلکه احساسات ملت و مردم را جریحهدار کرد.
آیا این برای حکومت زشت است که از مردم عذرخواهی کند؟ اگر اشتباهی رخ داده باید بگویند اشتباه شده، یک یا دو مورد هم نیست. اگر بخواهم موارد را ذکر کنم فراوان است! اشتباهاتی رخ داده که خودشان هم قبول دارند، اما میگویند اگر ما این فرمانده یا استاندار را جابجا کنیم به نظام لطمه وارد میشود. آیا این به نظام لطمه وارد میکند یا اینکه مردم را عقدهدار کنید و عذرخواهی هم نکنید؟
تصمیمات تحت تاثیر کینهتوزی و افراط است
این موارد در سیستان و بلوچستان، در کردستان و در خیلی جاها بوده و این نشان از این دارد که عقلی در تصمیمسازی و تصمیم گیریها یا وجود ندارد یا تحتالشعاع احساسات، کینهتوزیها و افراطیگریها است. در نظام ما عقلا و مسئولان عاقل فراوان هستند، چه بسا من هم آنها را میشناسم و میدانم که آنها هم ناراحت و گلهمند هستند که چرا اینطور برخورد میشود؟ این نشان میدهد که عقلا هم تحتالشعاع افراطیگریها هستند، عقلا هم تحت تاثیر آنها قرار میگیرند و به آنها اجازه نمیدهند با عقل و تدبیر عمل کنند؛ بنابراین موارد زیادی بوده که با بیعقلی و بیتدبیری کار را به جاهای خطرناک رساندهایم. در صورتی که میتوانستیم با یک عذرخواهی، با یک تدبیر صحیح و با بهرهگیری از عقلا دلجویی کنیم.
از قضا این کشور سرشار از انسانهای اندیشمند، نخبه و تحصیل کرده است، چرا از آنها استفاده نمیکنیم؟ چرا وقتی مسئولان یک پستی گرفتند فکر میکنند تمام عقل عالم و آدم در آنها خلاصه شده و دستشان را به طرف عقلا دراز نمیکنند؟ چرا از فرهیختگان و نخبگان استفاده نمیکنند و پیشنهادهایشان را جمع کنند؟ اگر هم بخواهند پیشنهادی جمع کنند، چند نفر از طرفداران خودشان را میآورند که آنها هم بهبه و چهچه و چاپلوسی میکنند.
چاپلوسی متملقان مسئولان را به فساد کشیده است
یکی از چیزهایی که مسئولان ما را به فساد کشیده و میکشاند وجود متملقان و چاپلوسان است؛ چاپلوسانی که در رده بالای مسئولیتها هستند، در رده بعضی از روحانیون هستند، در رده بعضی از تریبوندارها هستند. در واقع حرفهایی میزنند و دروغهایی را جعل میکنند برای اینکه مقامات بالادست را خوشحال کنند. باید در دهان اینها بزنند. چرا ما فرمایش پیامبر را گوش نمیدهیم؟ مگر پیامبر نفرمود به صورت و دهن متملقها و چاپلوسان خاک بپاشید، آیا شما خاک پاشیدید؟ آیا انتقاد کردید که چرا این حرف دروغ را گفتید؟ یکی از این آقایان چیزی را جعل میکند و در یک تریبونی آن را میگوید و بعد هم میگوید ببخشید من دروغ گفتم. چنین کسی را باید کنار بگذراند و او را در امور دخالت ندهند تا برود خودش را تربیت کند.
به هر کسی بیشتر چاپلوسی کند پست و مقام بیشتری میدهند
اینکارها را با لباس روحانیت میکنند و بعد میگویند چرا جوانها به روحانیت اعتقادی ندارند یا چرا با روحانیون چنین برخوردی میشود؟ در واقع اینکارها را کردند و آبروی اسلام و روحانیت را بردند، آبروی نظام دینی را بردند! من از مسئولین گلهمند هستم که چرا در دهان اینها نزدند و نمیزنند. چرا نمیگویند این دروغها را نگویید و تملق نکنید؟ وقتی اینها را نمیگویند، به هر کسی که بیشتر چاپلوسی کند پست و مقام بیشتری میدهند و آنهایی که انتقاد میکنند منزوی میشوند. شما ببینید؛ نخبگان و عقلای کشور و آنهایی که عقل، عدل و انصاف را رعایت میکنند خانهنشین شده و کنار زده شدهاند و میدان، میدان متملقها، افراد بیسواد و افراد کم اطلاع شده است.
وقتی کسی بخواهد تلویزیون تماشا کند میبیند افراد بیسواد و متملق تمام شبکههای تلویزیون را پر کرده و دیگر جایی برای آیتالله جوادیها و بزرگان دیگر نمانده است. البته اگر لازم شود اسم شهید مطهری را میبرند. وگرنه میدان، میدان متملقان است. به قول یکی از بزرگان ما، جامعهای که ما ساختیم، منافق میپروراند. یعنی هر که منافق باشد وضعش بهتر است و هر کس صداقت داشته باشد، کنار زده میشود و منزوی میشود.