همشهری آنلاین: سالها قبل از طرشت، پونک و فرحزاد بهعنوان روستاهای شناخته شده نام برده میشد که هریک با توجه به قومیتهایی که در آن ساکن بودندبرای بلندترین شب، برنامههای خاصی داشتند. برخی از برف، فالوده و بستنی درست میکردند و انار و خرمالوهای باغشان را بعد از چیدن از سقف چوبی خانههایشان آویزان میکردند تا آنها را تا شب یلدا سالم نگه دارند و برخی دیگر غذای رسمی شب یلدایشان فسنجان بوده و در این شب «لرزونک» و «مسکفک» میخوردند.
میوههایی برای دورهمی یلدایی
یکی از روستاهای قدیمی غرب تهران که مردمانش رسوم خاصی برای شب یلدا داشتند، ده پونک است؛ روستایی که این روزها بخشی از شهر شده و آن را با نام محله پونک میشناسیم. «افتخار فدایی ابراهیمی» دختر آخرین کدخدای ده پونک که بیش از ۶ دهه از عمرش را در این محله گذرانده درباره رسوم شب یلدا در کوچههای خاکی و دیوارهای گلی پونک، میگوید: «پدرم کدخدای ده بود، شب یلدا که میشد همه اهالی ده به خانه ما میآمدند و پدرم برایشان کتابهای قدیمی و قصههای هزار و یکشب میخواند.»
او میافزاید: «پونکیها از ابتدای پاییز که رفته رفته درختان انار و خرمالویشان به بار مینشست، میوههای باغشان را با شاخه میچیدند و میوههای سالمتر را با میخ به سقف چوبی خانههایشان میبستند تا آن را تا شب یلدا سالم نگه دارند. در این مدت هیچکس دست به میوهها نمیزد و وقتی شب یلدا از راه میرسید، بزرگترهای خانواده همه میوهها را پایین میآوردند و در طولانیترین شب سال دور هم مینشستند و تا صبح آنها را میخوردند.»
هر شب، شب یلدا بود
«در روزهای کودکی ما برق و خبری از تلویزیون و رادیو هم نبود تا شبها سرگرم شویم. برای همین در پاییز زمستان که شبها بلند بود، غروب که میشد شام میخوردیم و بعد چراغ نفتی دست میگرفتیم و برای شبنشینی به خانه یکی از اقوام میرفتیم.»
این را «شهربانو زمانی» بانوی ۷۶ ساله هممحلهای و یکی از قدیمیهای محله طرشت میگوید و ادامه میدهد: «۶ ماه آخر سال برای ما حکم شب یلدا را داشت. شبنشینیهایمان هم مانند عید دیدنی، همراه با دید و بازدید بود. یعنی شبی به خانه یکی از اقوام میرفتیم و شب دیگر آنها به خانه ما میآمدند تا بازدیدمان را پس بدهند و کل پاییز و زمستان ما به این شکل سپری میشد.»
وقتی از او که فرزند مرحوم حاج «محمد زمانی» یکی از شناختهترین معتمدان محله طرشت بود، درباره رسوم طرشت در شب یلدا میپرسیم، اینطور پاسخ میدهد: «آن زمان به جز میوههای باغ خودمان در طرشت، میوه دیگری نداشتیم. پرتقال، سیب، موز و این چیزها نبود. برای همین با ازگیل، انار، خرمالو و هرچه در باغهایمان بود از مهمانان شب یلدایمان پذیرایی میکردیم. از مدتها قبل هم هرچه هندوانه یا خربزه میخوردیم، تخمههای آنها را جمع میکردیم تا در شب چله آنها را تفت داده و تا صبح سرگرم شویم. نخودچی و کشمش و لرزونک هم یکی دیگر از خوراکیهای شب یلدا بود که فکر میکنم امروزیها به آن مسقطی میگویند.»
مسکفک وفسنجان در فرحزاد
علاوه بر اهالی محلههای طرشت و پونک، ساکنان ده فرحزاد در شمال غربی منطقه هم رسوم جالبی برای بلندترین شب سال داشتند. «اسماعیل لآلی» میگوید: «یادم هست پدران ما شب یلدا هیچچیز از بیرون نمیخریدند و هرچه روی کرسیها میگذاشتیم، همه از خودمان بود.»
او ادامه میدهد: «آن زمان برف بسیار میبارید و بانوان روستا با برف، فالوده، بستنی و یخ در بهشت درست میکردند. میوه هم روی درختها فراوان بود و شب یلدا انار، توت و خرمالو میچیدیم. گردو و بادامهای درختان باغ را هم با آبلیمو و نمک تفت میدادیم و یک خوردنی خوشمزه برای شب یلدا درست میکردیم. ضمن اینکه یک خوراکی منحصربهفرد هم داشتیم که به آن «مسکفک» میگفتیم؛ با کوبیدن توت و گردو یک خمیر خوشمزه به دست میآمد که آن را در قالب میریختیم و همان شیرینی شب یلدای ما میشد.»
«احمد فرحزادی» از دیگر شهروندان فرحزاد هم میگوید: «در ده فرحزاد گردو فراوان بود. به همین دلیل مانند بیشتر دههای دیگر شب یلدا فسنجان درست میکردیم. بعد همه اهالی در خانه بزرگتر ده جمع میشدند و هرکسی هرچه در خانه داشت با خودش میآورد. به اینترتیب بلندترین شب سال را کنار هم به صبح میرساندند.»
یلدایی بردن برای عروسخانمهای ده هم یکی دیگر از رسمهای شب یلدا بود که اگرچه امروز هم این رسم اجرا میشود، اما تفاوت زیادی با آن روزها دارد. لآلی میگوید: «همه خوراکیهای یلدا و لباسهای مناسب فصل سرما را تزیین میکردند و در مجمع میگذاشتند، بعد آقا داماد و دوستانش طبقهای آماده را روی سرشان و باساز و آواز به در خانه عروس خانم میبردند تا اینطور پیروزی روشنایی به تاریکی را جشن بگیرند.»
غذا برون خلخالیها
در محله فرحزاد، از نیم قرن پیش خلخالیها هم ساکن هستند. «پرویز حمیدزاده» درباره رسمهای آنها دراین شب میگوید: «خلخالیها در شب یلدا رسم غذا برون دارند. یعنی همه افراد فامیل به خانه بزرگتر فامیل میروند و غذای خود را هم میبرند. البته در گذشتههای دور در خلخال، رسم بوده در شب یلدا اگر گوسفند یا گاوی تازه زایمان میکرد، شیر یا ماستش را هم به خانه بزرگتر فامیل میبردند و تا پاسی از شب غذاهای شب یلدا را دور هم میخوردند، میگفتند و میخندیدند.»
او چراغ گردسوز شب یلدا را به یاد میآورد. کرسی و خوردنیهای دور آن و... از دیگر آداب شب یلدای خلخالیها رسم صله ارحام از سادات و روحانیان محل است و ادامه میدهد: «در قدیم خلخالیها در محله فرحزاد، تمام زمستان را استراحت و از انبارها برای تهیه غذا استفاده میکردند. چون برف و باران مانع از رفت و آمد آنها میشد.»