آیا شما هم فکر میکنید از پنجاه سالگی به بعد دورهٔ افول آدمها شروع میشود؟ خیلیها دوست دارند چنین باوری را در ذهن ما به وجود بیاورند. اینکه مثلا سنی جادویی وجود دارد که به محض رسیدن به آن احساس تنهایی، ضعف قوای جسمانی، افسردگی و … شروع میشود. اما زندگی واقعی و آندسته از افراد موفق که در سنین پیری دست به کارهای مختلف و ثمربخشی زدهاند خلاف این دست گفتهها را ثابت میکند. در این مطلب، پس از مقدمهای کوتاه جزئیات بیشتری در این باره در اختیارتان قرار خواهیم داد و شما را با ۹ شایعه در مورد افزایش سن که نباید باور کنید، آشنا خواهیم کرد. با ما همراه باشید.
بسیاری از شایعههای مرتبط با افزایش سن از فیلمها و سریالهای تلویزیونی و نظایر آن شروع میشود. خیلیها هم بدون در نظر گرفتن جوانب دیگر باورشان میکنند. اما کافی است نگاهی به اطرافمان بیندازیم: کم نیستند تعداد اشخاص سالخوردهای که با وجود کهولت سنشان هنوز سرپا و فعال هستند و کاری که انجام میدهند بهمراتب ثمربخشتر از فعالیتهای جوانترها است؛ کسانی مثل وارن بافت، نوآم چامسکی، رابرت دنیرو یا در همین ایران خودمان کسانی مثل محمود دولت آبادی یا علی نصیریان. اینها همگی وارد دهههای هفتم، هشتم و حتی نهم زندگیشان میشوند و با این حال، هنوز هم دست از کار نکشیدهاند و فعالیتی سرشار از خلاقیت و نوآوری دارند.
باورها و برداشتهای نادرست دربارهٔ سنین پیری روزبهروز بیشتر میشود. به همین خاطر تتفکیک راست از دروغ بیش از پیش اهمیت پیدا میکند. در ادامه این شایعهها را معرفی میکنیم:
۱. افزایش سن توانایی یادگیری را از ما سلب میکند
خیلی از مردم فکر میکنند بهمرور که سنمان بالاتر میرود توانایی یادگیری را از دست میدهیم. اما آیا واقعا این باور رایج صحت دارد؟
نمیتوان انکار کرد که همراه با بالا رفتن سن سرعت پردازش اطلاعات در مغز کمتر میشود؛ اما تحقیقات نشان میدهد که کیفیت عملکرد بعضی فعالیتهای ذهنی نظیر رجوع به دایره لغات در ذهن و صحبت کردن، هر چه پیرتر میشویم بهتر و بهتر میشود.
بهعلاوه ممکن است کارکرد ذهن از برخی جهات دچار افول بشود، اما این پایان ماجرا نیست؛ فعالیتها و تمرینهای بسیاری هستند که برای جلوگیری از این مسئله میتوانیم به کار بگیریم.
بهعنوان مثال ورزش کردن یکی از این فعالیتها است. حرکات ورزشی به رشد سلولهای تازه و سیناپس (محل تماس دو عصب) در مغز سرعت میدهند. راهکار دیگر این است که به افراد سالخوردهای که سر کلاسهای درسی حاضر میشوند و روزبهروز به تعدادشان افزوده میشود بپیوندیم. این کلاسها هم میتواند نقش مثبتی در تقویت نیروی ذهنیمان داشته باشد.
دو موردِ تحقیقاتی وجود دارند که بهخوبی نشان میدهند باور رایجی که در ابتدای این بخش مطرح کردیم تا چه حد اشتباه است: یکی از آنها مربوط به شخصی است که توانسته بود در هفتاد سالگی تمامی ۱۰۵۶۵ بیت شعر بهشت گمشده از جان میلتون را حفظ کند. مورد دیگر مربوط به خانمی است که در نود سالگی خواندن و نوشتن آموخت.
۲. افزایش سن بدون شک با زوال عقل همراه خواهد بود
طی سالیان اخیر توجه زیادی به آلزایمر و زوال عقل جلب شده است و بحثهای زیادی راجع به این بیماریها مطرح میشود. مطالعات انجامگرفته نشان میدهد هر ۶۸ ثانیه یکبار، یک نفر به آلزایمر مبتلا میشود؛ اما خبر خوب این است که مانند مورد قبل راهکارهایی برای پیشگیری از آلزایمر وجود دارد.
اول از همه باید این را در نظر داشته باشیم که از افراد بالای ۶۵ سال، تنها ۶-۸ درصدشان به آلزایمر مبتلا میشوند. بنابراین اکثریت قریببهاتفاق مردم سالخورده از این اختلال در امان هستند و حتی علائم زوال عقل هم در آنها مشاهده نمیشود.
گذشته از این مسئله، تدابیری هستند که میتوانیم برای کاهش خطر ابتلا به این اختلالها در نظر داشته باشیم. ورزش کردن، حفظ سلامت ذهن (با کتابخوانی و راهکارهایی نظیر آن) و داشتن رژیم غذایی مناسب از جمله این تدابیر هستند.
بنابر این دلایل، دفعهٔ بعدی که جای کلیدتان را فراموش کردید یا یادتان رفت کیف پولتان را همراه ببرید، نگران نشوید. این مسائل معمولا محدود به یک حواس پرتی ساده هستند؛ علائم زوال عقل جدیتر از اینها است.
۳. افزایش سن با ضعف قوای بدنی همراه است
بیشتر مردم فکر میکنند بهخاطر افزایش سن قوای بدنی بهمرور تحلیل میرود و گریزی از این مسئله نیست. البته درست است که هر چه پیرتر میشویم حجم کلی بدن کوچکتر میشود و استخوانها ضعیفتر میشوند، اما نکته اینجا است که این ضعف قوای بدنی بیشتر به بیتحرکی ارتباط دارد تا کهولت سن.
نتایج تحقیقاتی که در این خصوص صورت گرفته حاکی از آن بوده است که زنانی که وارد شصتمین یا هفتادمین سال زندگیشان میشوند، با دنبال کردن برنامهٔ ورزشی مناسب و منظم، توان آن را دارند که مثل زنان چهلساله عضلاتی نیرومند پیدا کنند.
تقریبا وقتی پا به هشتادسالگی میگذاریم، بهطور طبیعی ۳۰٪ از کل فیبرهای عضلانیمان را از دست میدهیم. بخصوص اگر کمتحرک باشیم و بنا به دلایلی بیشتر روز را نشسته سر کنیم. با وجود این مسئله، میتوانیم با ورزش کردن منظم این کاهش را جبران کنیم و به رشد فیبرها کمک کنیم.
بنا به مسائلی که مطرح شد، میتوانیم با فعال بودن در طول روز به حفظ استقامت و قدرت بدنی کمک کنیم. راه رفتن میتواند انتخاب مناسبی باشد، اما ورزشهای دیگری نظیر شنا کردن، یوگا، کار با وزنه و … تأثیر بهتری خواهند داشت.
۴. زندگی با تکنولوژیهای جدید برای افراد سالخورده دشوار است
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که فرد سالخوردهای ازتان برای گرفتن تاکسی با اسنپ کمک بخواهد. یا اینکه نداند چگونه باید عکسی را از طریق تلگرام برای بچههایش ارسال کند.
قبل از آنکه زبان به قضاوت این ناتوانی آنها بگشاییم، باید این مسئله را مد نظر بیاوریم که آنها در طول زندگیشان با انواع و اقسام محصولات مرتبط با تکنولوژی سروکار داشتهاند. اول برای گوش دادن به موسیقی از صفحههای گرامافون استفاده کردند، بعد با نوارهای کاست آشنا شدند، بعد از آن هم با سی دی و دی وی دی و نظایر اینها. در دوران جوانیشان عادت داشتند صبحبهصبح روزنامههای کاغذی تهیه کنند و بخوانند؛ خواندن روزنامه در آیپد و لپتاپ از طریق اینترنت بهمرور جایگزین این روند شد. حالا این مسئله را به هر جنبهٔ دیگری از زندگی میتوانیم بسط بدهیم.
ترک عادات قدیمی و وفق دادن زندگی با شرایط جدید کار دشواری است. افراد سالخورده در طول عمرشان بارها این کار را انجام دادهاند. بنابراین، اگر جایی در استفاده از محصولات مرتبط با تکنولوژی به مشکل برخوردند، نباید به آنها خرده بگیریم؛ اگر شرایط ایجاب کند، باز هم توانایی وفق دادن زندگیشان با محصولات جدید را خواهند داشت و کار کردن با آنها را یاد خواهند گرفت.
۵. افزایش سن همراه با از دست دادن قوهٔ خلاقیت است
باورها و افکار اشتباه زیادی دربارهٔ ارتباط میان افزایش سن و از دست دادن خلاقیت رایج شده است. دین سیمونتونِ روانشناس در این باره میگوید: «خیلیها فکر میکنند امکان بروز خلاقیت مختص جوانترها است. فکر میکنند وقتی آدم پیر میشود، نهتنها دیگر قادر به بروز خلاقیت نخواهد بود، بلکه هر گونه فعالیت خلاقانه و نوآورانه را هم مردود خواهد شمرد و این دست فعالیتها را نمیپذیرد.».
نتایج تحقیقات اخیر حاکی از آن است که این قبیل افکار و باورها تعصب کورکورانهای بیش نیستند. افزایش سن، خلاقیت ما را تحتتأثیر قرار نمیدهد. کافی است به تمامی اشعار، موسیقیها، اختراعات و کشفیاتی نگاه کنیم که در طول تاریخ به دست انسانهای سالخورده به عرصهٔ وجود رسیدند.
پل سزان (نقاش فرانسوی)، پابلو پیکاسو، چارلز داروین، زیگموند فروید، جی. آر. آر. تالکین، و بسیاری از افراد صاحبنام دیگر، ماندگارترین آثارشان را بعد از ۵۵ سالگی خلق کردند.
در کنار این مسئله، میانگینْ سنی که در آن محققان و دانشمندان در فعالیتهای علمی-پژوهشی به دستاوردی قابلاعتنا میرسند رو به افزایش است. بروس وینبرگ، استاد دانشگاه اوهایو در این باره میگوید: «هر چه پیش میرویم، میانگین سنی کسانی که واقعا فعالیتی درخور توجه و نتیجهبخش انجام میدهند، بیشتر و بیشتر میشود… به عنوان مثال میانگین سنی که فیزیکدانها در آن قادر به دریافت جایزهٔ نوبل میشوند، در حال حاضر ۴۸ سال است.».
۶. افراد سالخورده قوای جنسیشان را از دست میدهند
برای بیشتر ما تصور اینکه افراد سالخورده با یکدیگر همبستر بشوند چندان خوشایند نیست. به همین خاطر فکر میکنیم این اتفاق کمتر میانشان میافتد. اما باز هم دچار اشتباه شدهایم، چراکه امروزه این مسئله از هر زمان دیگری رایجتر شده است.
نتایج تحقیقات انجامگرفته در آمریکا حاکی از آن بوده است که میزان تکرار رابطهٔ جنسی در تمامی گروههای سنی رو به کاهش گذاشته است، بهجز در افراد هفتاد سال به بالا. تحقیق دیگری نشان میداد که این افراد، حداقل دو بار در طول ماه با همسرشان رابطهٔ جنسی برقرار میکنند. اما علت این مسئله چیست؟
شاید دلیل اصلی این باشد که محدودیتهایی که بهخاطر طبیعت آدمیزاد در سنین پیری دست و پای او را میبندند، دیگر مسئلهساز نیستند. داروها و محصولات مختلفی در دسترس هستند که برای تحریک جنسی و برطرف کردن محدودیتهای دیگر میتوان مورد استفاده قرار داد.
۷. تنهایی در سنین پیری اجتنابناپذیر است
همهٔ ما احتمالا میتوانیم تصویر پیرمرد یا پیرزنی را در ذهن تجسم کنیم که نزدیک ایوان خانهاش، تنها روی صندلی نشسته و به دوردست خیره شده است. به گذشته فکر میکند و خاطراتش در کنار همسر، دوستان و عزیزانش را مرور میکند. این تصویر غمانگیز برایمان چندان غیرعادی نیست.
با وجود اینکه نمیتوانیم بهکلی وجود چنین تصویری را انکار کنیم، اما حقیقت این است که تنهایی افراد سالخورده با توجه به تغییرات جوامع امروزی دیگر تقریبا پیشپاافتاده و کلیشهای شده است. آنها وقتی بازنشسته میشوند، دوباره آزادیشان را به دست میآورند. این آزادی برای آنها بهمنزلهٔ فرصت جدیدی است که فعالیتها و سرگرمیهای جدیدی را دنبال کنند. از شرکت در کانونهای مختص بازنشستگان گرفته تا تفریحات و سفرهایی که از سوی ارگانهای دیگر برایشان تدارک دیده میشود. آنها انتخابهای زیادی برای فرار از تنهایی و آشنایی با افراد جدید پیش رو دارند. حتی اگر چندان مورد اقبال خانوادهشان قرار نگرفته باشند. مگر اینکه خودشان میل به تنهایی داشته باشند.
۸. زندگی افراد سالخورده دیگر برایشان معنا و مفهومی ندارد
فرهنگ امروزی جوامع کاملا کارمحور است. در واقع این کار ماست که هویتمان را تعریف میکند و به آن شکل میدهد. به همین خاطر، کسانی که بازنشسته و از کارشان جدا میشوند، در نظر بسیاری این هویت را از دست میدهند. به باور عامهٔ مردم، کسی که کار نمیکند، قدرت سازندگی و مفید بودن ندارد، بنابراین بودنش دیگر بیمعنی است.
اما مثل همیشه حقیقت برخلاف باور عامهٔ مردم است. افزایش سن لزوما با از دست رفتن معنای زندگی همراه نیست. کسی که پا به سن میگذارد، میتواند خودش را درگیر پیشرفت نوههایش کند و به آنها کمک کند، میتواند در کارهای داوطلبانه و خیرانه شرکت کند، میتواند وارد سیاست شود و سادهتر از همهٔ اینها، میتواند در حد توانش به دیگران مهر بورزد و به آنها کمک کند.
اینکه فکر کنیم با پیر شدن زندگیمان بیمعنا خواهد شد، اشتباه است؛ در هر سن و سالی که باشیم، با فعال بودن میتوانیم معنا و مفهومی برای زندگیمان قائل باشیم. وینستون چرچیل هفتادساله رهبری ملتش را در کوران جنگ جهانی دوم به عهده گرفت. پل نیومنِ بازیگر، در هشتادسالگی به سراغ کارهای خیرانه رفت. جیمی کارتر، در ۹۴ سالگی هم از تقلا بازنایستاد و با فعالیتهای بشردوستانه سعی در بهبود اوضاع زندگی مردم جهان داشت.
معنا و هدف کارهایی نظیر اینها که به دست افراد سالخورده انجام گرفتهاند، در مقایسه با کارهایی که بسیاری از ما جوانان انجام میدهیم ارزندهتر و ثمربخشتر است. البته اگر صادقانه و بیتعارف به قضیه نگاه کنیم.
۹. افزایش سن با افسردگی همراه است
بعضی از افراد سالخورده از افسردگی رنج میبرند؛ مثل هر گروه سنی دیگری. اما نکته اینجا است که تعداد این افراد بسیار کمتر از آنی است که بیشتر مردم فکر میکنند. طبق آخرین بررسیهای انجامشده، از افراد بالای ۶۰ سال در آمریکا تنها ۷٪ از آنها مبتلا به افسردگی بودهاند.
نباید فراموش کنیم که سنین پیری چالشها و دشواریهای مختص به خود را هم بهدنبال دارد. از مرگ همسر گرفته تا بیماری و ناتوانیهای جسمی و مسائل دیگر. بنابراین حتی اگر افسرده هم بشوند، دلیلشان از گروههای سنی دیگر موجهتر است. با این اوصاف، با در نظر داشتن تدابیر مناسب میتوانیم از افسردگی در سنین بالا در امان بمانیم.
باید سعی کنیم روابط خانوادگیمان را و همینطور روابطمان را با دوستانمان محکم نگه داریم. باید سعی کنیم در جامعه فعال باشیم و کاری هر چند جزئی به عهده بگیریم. توجه به سلامت جسمی و روحی، ورزش کردن و داشتن تغذیه مناسب هم از دیگر راهکارهای مؤثر هستند.
کلام آخر
افزایش سن آنقدرها هم که از دور ممکن است به نظر برسد بد و ناخوشایند نیست. مرحلهٔ تازهای از زندگی است و با ورود به آن زندگیمان دستخوش تغییراتی میشود. در نهایت رویکرد ما در مواجهه با این تغییرات است که کیفیت زندگی را تعیین میکند. اگر سخت بگیریم و در مواجهه با مشکلات خودمان را ببازیم، مطمئنا به دردسر خواهیم افتاد. از سوی دیگر اگر مدارا کنیم و با داشتن ذهینت مثبت خودمان را با فعالیتهای مختلف مشغول نگه داریم و به سلامتیمان اهمیت بدهیم، از این مرحلهٔ زندگی هم سربلند بیرون خواهیم آمد.
نظر شما چیست؟ شما به دوران پیری و سالخوردگی فکر میکنید؟ نگرانی یا چیز دیگری در مورد آن هست که آزارتان بدهد؟ اگر نقطهنظری دارید با ما و خوانندگان این مطلب در میان بگذارید.