اخیراً مرسدس بنز در رده سدانهای فوق لوکس تغییر استراتژی داده و برند مایباخ را در مجموعه مرسدس بنز مخلوط کرده است. مایباخ در گذشته با هویت و طرحی متفاوت از محصولات مرسدس عرضه میشد اما مایباخ در دور جدید همان مرسدس اس کلاس است با انبوهی از چرم و چوب و امکانات و ادوات که به فاصله کمی از معرفی، تحسین همگان را در پی داشته است. مرسدس در این حرکت جالب با افزودن شمار بسیار زیادی امکانات و ادوات به نسل نوین مرسدس S-Class و بالا بردن استانداردهای سدان فوق لوکس خود، خودرویی تمامعیار در حد نام و اعتبار مایباخ ساخته است. خودرویی که تحسین هر بینندهای را جلب میکند. کسی که در کابین این کشتی غولآسای اَبرمرفه و ۱۹۵ هزار دلاری جای گیرد بههیچعنوان از محیط دلنشین آن با سیستم صوتی و تصویری عالی، چرم گرانبها، کیفیت عالی مونتاژ آنهم با تزئینات چوب و فلزات کمیاب خسته نمیشود.
رقیب مایباخ اما بههیچوجه از رو نمیرود و ایبسا خود را در مرتبهای بالاتر از ستارهساز آلمانی میداند، با آن “B” خوشگل روی کاپوت و رینگهای اسپرت و دماغهای که ابهت و عظمت یک سوپرسدان فوق لوکس را بهخوبی به رخ میکشد. اگر مایل باشید و چیزی حدود ۳۴۱ هزار دلار از جیب مبارک خرج نمایید میتوانید صاحب این مجسمه تراشخورده و باشکوه شوید. شما با این خودرو به یکی از خاصترین افراد جهان مبدل میشوید. بدنهای صیقلخورده با خطوطی که جز صلابت و شکوه چیزی را یادآور نمیشوند و چراغهایی که همچون ستاره در شب میدرخشند. بنتلی مولسان بال گشوده تا بر سر تاج پادشاهی لوکسترین خودروی جهان با اسطوره مرسدس به رقابت بپردازد. رقابتی هیجانانگیز در ساحلی زیبا که میتواند مکان خوبی برای این رقابت باشد.
مولسان با چراغهای دوبل بزرگ و کوچکش و انبوهی از لنزها و لامپها در مجمع الدوایری از شکوه چراغهای بنتلی را با شکوه خاصی به خطوطی سنگین و جلوپنجره بزرگی با نماد B در حال اوجگیری وصل کرده است. بنز نیز مایباخ را با همان خطوط آشنای گوردون واگنر چنان رسم کرده که خطوط در یک به هم پیوستگی نمادین شماره را به یاد هنرپیشههای هالیوود میاندازند، با ستارهای بر پیشانی و همان جلال و شکوه.
ساعتهای موجود در داشبورد دو خودرو بسیار گرانقیمت هستند. ساعت بنتلی مولسان ۵۳۰۸ پوند قیمت دارد، چیزی در حد خرید یک هاچ بک ارزان صفرکیلومتر. ساعت مرسدس قیمت کمتری دارد اما زیبایی بهخصوصی دارد. چوب و چرم در در هردو خودرو بهوفور میشود. برخلاف داشبورد آبشارگون بنتلی که کم و بیش قدیمی شده، مرسدس داشبوردی بس زیبا برای سری S تدارک دیده و تعریفی نوین از لوکس بودن ارائه کرده است. مولسان داشبورد مخفیکاری دارد و تا دکمه ها را نزنید نم پس نمیدهد و خود را عرضه نمیکند.
تاریخچه: تا قبل از جنگ جهانی دوم مایباخ یکی از بهترین برندها در میان خودروهای لوکس آلمانی بود اما با شروع جنگ آنها به مونتاژ موتور برای تانکهای غولپیکر پانزر روی آوردند. پس از جنگ جهانی دوم و با بازگشت رقبای مرسدس کار کم و بیش ادامه داشت تا در دهه ۱۹۹۰ با ظهور رقیبان قدری همچون بی ام و، فولکسواگن و بنتلی، بنز تصمیم گرفت تا خود با ارائه یک محصول فرالوکس، قدرتمند و زیبا نبض کار را در دست بگیرد. مرسدس میخواست با تولید یک گونه جدید از مایباخ چیزی بسازد که هم بلامنازع باشد و هم از رولزرویس و بنتلی فراتر رود. برنامه مرسدس همواره رو به جلو بود و گرچه در برهه ای به مایباخ کمتوجهی شد اما همواره یکی از دغدغههای بنز حضور در بالاترین بخش سدان های فرالوکس بود. سرانجام در سال ۲۰۱۴ مایباخ S600 به بازار ارائه شد.
بنتلی راهش متفاوت بوده و چندین فرازونشیب را دیده تا به امروز رسیده. در دورهای که فولکسواگن سخت تلاش میکرد تا رولزرویس را به چنگ آورد بی ام و با زیرکی این برند پراعتبار انگلیسی را از آن خود کرد و چیزی که در مزایده برای فولکس باقی ماند کارخانهای قدیمی بود در انگلستان و یک برند B شکل که شهرت رولزرویس را نداشت. بااینهمه فولکس مرد کارهای سخت است. کوشندگی و مهندسی آلمانی با تزریق به طراحی کلاسیک و لوکس انگلیسی باعث شد تا بنتلی کانتیننتال GT نخستین بار و بر اساس پلات فرم مشترک فولکس فیتون به بازار ارائه شود و البته حاصل کار عالی شد. فولکس توانست با مهارت و دقت بنتلی را به سوددهی و فروش مناسب برساند و حالا اینجا محصولی پرقدمت از این برند را رودرروی مرسدس قرار داده است.
مشخصات فنی: اندازه هردو خودرو باعظمت و بزرگ و طراحیشان باشکوه است. توان بالایی پشت نام هردو خودرو خوابیده است و با یک کلید بیدار میشود. بنتلی مولسان ۵ متر و ۵۸ سانتیمتر طول دارد و تنها ۲۵ سانتی متر از فورد F150 چهار در سوپر کریو کوتاهتر است و مایباخ نیز تنها ۱۲ سانتی متر از بنتلی کوتاهتر است.
موتور مایباخ همان موتور مشهور و V12 مرسدس بنز با کد M275 است که در مجموعه AMG و با حجم دقیق ۶.۰ لیتر تولید میگردد. مرسدس با دست بردن در راندمان این موتور دوتوربو، قدرت را به ۵۲۳ اسب بخار و ۸۳۰ نیوتن متر کاهش داده است. بنتلی هم با موتور مشهور V8 و ۶.۷۵ لیتری خود میتواند در دور موتور ۴۲۰۰، همه قدرتش را که ۵۳۰ اسب بخار است تحویل شما دهد. این موتور با تولید ۱۱۰۰ نیوتن متر گشتاور در دور ۱۷۵۰ میتواند قدرت اعجابآوری زیر پای مالک متمولش قرار دهد. قدرت عظیم این کارخانه را جعبهدنده ۸ سرعته و اتوماتیک بنتلی به چرخها منتقل میکند و میتواند این کوه نور را در حدود ۵ ثانیه بهتندی صد کیلومتر در ساعت برساند و مسافت ¼ مایل را در ۱۳ ثانیه و حداکثر سرعت ۱۶۶ کیلومتر در ساعت طی کند. مایباخ هم با جعبهدنده ۷ سرعته اتوماتیک در ۴.۸ ثانیه به سرعت صد کیلومتر در ساعت میرسد و کمی تندتر از رقیب انگلیسیاش به سرعت ۱۰۰ کیلومتر میرسد و مسافت ¼ مایل را در ۱۳.۲ ثانیه با حداکثر سرعت ۱۷۸ کیلومتر در ساعت میپیماید.
آزمایش رانندگی: مایباخ با کوچکترین فشاری بهکار میافتد و عملکردی همچون یک S class به نمایش میگذارد. سیستم Magic Body Control نیز گرچه نامی عجیب و غریب دارد اما دقت بسیار بالایی دارد و به خوبی مایباخ را در حالت تعادل و ثبات نگه میدارد. بنتلی اما بیش و پیش از هر چیز نشاندهنده یک لوکس انگلیسی است، سنگین، بزرگ و پرطنین. هنگام خرید هریک از این دو غول دست وبال راننده باید بلرزد چرا که در عین شباهتهای بسیار، این دو تفاوتهای آشکاری نیز دارند که به شخصیت دو مدل برمیگردد، یکی منظم و دقیق و دیگری خودخواه و جسور. بااینحال یک سؤال کلی پیش میآید که چرا؟ چرا مایباخ ۲۰۰ هزار دلار و بنتلی دو برابر این قیمت؟ باید اینجا از تورستن وبلن اقتصاددان نهادگرا و مشهور نروژی سؤال پرسید. با استناد به کتاب او ” تئوری کلاس اوقات فراغت” میتوان سنجید چرا باید بابت خرید بنتلی که کم و بیش از مرسدس مایباخ عقبتر است دو برابر خرج کرد؟ پاسخ اینجاست که فرد مرفه مطلوبیت را نه در کارکرد که در لذت خود از یک کالا یا شیء جستجو میکند و گاه شمعی هنگام شام روشن میکند تا محیطی شاعرانه ایجاد کند درحالیکه از روشن کردن چراغهای خانه پرهیز میکند. حکایت ما، مایباخ و بنتلی نیز همین است.
پیشنهاد من این است که بجای اندیشیدن به تئوری مصرف و مطلوبیت، بیایید و در صندلی عقب یکی از این دو خودرو پیپ بکشید و ملاکهای بهتری برای برتری هریک از این دو بر دیگری بیابید. با توجه به قیمت و حسابکتاب کردن قطعاً مرسدس مایباخ برنده این دوئل نفسگیر است. چهره بهروز، کیفیت بالاتر و قیمت کمتر. اما اینرا هم در نظر بگیرید که در برابر بنتلی، صندلی عقب و فضای پای مایباخ همچون صندلیهای یک جت درجه چندم سرسامآور و تنگ است و صندلیهای پشتی بنتلی آشکارا بهتر و راحتترند. در این رده سخنی از ارزانی به میان نمیآید و به همین دلیل مایباخ نمیتواند برنده این دوئل باشد. تازه مایباخ همان S-Class نود و پنج هزار دلاری است که با انبوهی از امکانات غنیسازی شده در حالی که بنتلی اینگونه نیست و با آنکه سیستمهای الکتریکیاش فاجعه هستند اما کیفیت مواد بکار رفته در بنتلی شما را تحت تأثیر قرار میدهد و توجه به جزئیات فوقالعاده است. این یعنی بنتلی چیزی جز یک بنتلی نیست. برای یک لحظه اگر چشم ببندید و دو خودرو را احساس کنید میبینید که بنتلی بهتر از مایباخ است، مخصوصاً با توجه به برخی قطعات پلاستیکی مایباخ. چرم بکار رفته در بنتلی بسیار خاص است و شیوه تولید ویژهای دارد که باعث میشود در کنار قطعات فیبر کربن و چوب، بسیار زیبا به نظر میرسد. بنتلی ویژگیهای جالب دیگری نیز دارد. مثلاً در آن همه چیز مخفی است و با فشار یک دکمه از پوششی چرمی بیرون میآید یا با فشار یک دکمه یک پرده شیشهای میان ردیف جلو و عقب حائل میشود و جعبه نوشیدنی بیرون میآید که سه لیوان مزین به برند بنتلی و B خوشگل روی آنها نقش بسته است.
نتیجهگیری: مایباخ برای پیروزی بر بنتلی مولسان دو مشکل عمده دارد: نخست آنکه زیادی شبیه مرسدس بنز S600 است. در چنین ردهای خاص بودن و تفاوت یک مزیت بزرگ است و مایباخ از این ویژگی برخوردار نیست. دیگر اینکه برخلاف رولزرویس و بنتلی که در همه زمینههای داخلی اعم از طرح و رنگ چوب، چرم، فلزات و شیوه تزئینات بهصورت سفارشی عمل میکنند، مایباخ یک خودروی سفارشی نیست، چیزی که با ذات این رده یعنی سفارشی بودن در تناقض است. البته مایباخ فناوریهای برجستهای با خود دارد اما بجای حضور در چالشی چنین بزرگ، به رقابت با همتراز خود که بنتلی فلاینگ اسپور است بپردازد. مولسان فعلاً برای مایباخ دستنیافتنی است.