برایان تریسی معتقد است: «زندگی شما میتواند بهطرز شگفتانگیزی تغییر کند، کافی است مایل به تغییر باشید. تصمیم بگیرید، عمل کنید. رفتارهای جدیدی انتخابیتان را تمرین کنید و تا زمان رسیدن به نتیجهی دلخواهتان ثابتقدم بمانید.»
- فقط باید تمرکز کنم.
- باید کمی جدیتر باشم.
- باید کمی بیشتر اراده کنم.
- میدانم باید چه کار کنم، فقط باید انجامش دهم.
من هر کدام از این جملات را در دورهای از زندگی به خودم گفتهام و مطمئنم که شما هم همینطور هستید. بیشتر ما میدانیم چه کاری باید انجام دهیم –غذای سالم بخوریم، مرتب ورزش کنیم، استراحت کافی داشته باشیم، کارهایی را که دوست داریم بیشتر انجام دهیم و کارهایی را که دوست نداریم کمتر- اما باز هم عمل به اینها خیلی سخت است. چه در رابطه با سلامتیمان یا مسائل کاری یا روابط، چگونه میتوانیم از احساس سردرگمی و استرس رهایی یابیم، بیشتر تمرکز کنیم، بیشتر نتیجه بگیریم و کارهای بیشتری انجام بدهیم؟
انتخابهای شما فقطوفقط مال شما هستند
هر وقت اوضاع خراب میشود، اشتباهی میکنید یا در موقعیت سختی قرار میگیرید، مسئولیت را قبول کنید! دنبال بهانه نگردید و سعی نکنید تقصیر را بر گردن شخص دیگری یا سیر وقایع بیندازید. شما در هر جایی از زندگی که قرار دارید، نتیجهی انتخابهای خودتان است. برای ردشدن از هر مانعی اول باید بپذیرید که آن مانع آنجاست، وگرنه هر بار به آن میخورید. شعری از پورتیا نلسون بهنام «چالهای در پیادهرو» هست که در اینجا، اشاره به آن خالی از لطف نیست:
فصل اول
در طول خیابان پایین میروم. یک چاله عمیق در پیادهروست. در آن میافتم. گم شدهام و هیچ کاری از دستم برنمیآید. تقصیر من نیست. پیداکردن راهی به بیرون، تا ابد طول میکشد…
فصل دو
دوباره در طول همان خیابان پیش میروم. یک چاله عمیق در پیادهروست. وانمود میکنم آن را نمیبینم. دوباره در آن میافتم. باورم نمیشود که دوباره همانجا هستم! اما این تقصیر من نیست. بازهم زمان زیادی طول میکشد تا بتوانم بیرون بیایم.
فصل سه
در طول همان خیابان قدم میزنم. یک چاله عمیق در پیادهروست. آن را میبینم. باز هم در آن میافتم، عادت کردهام. چشمهایم باز است. میدانم کجا هستم. تقصیر من است، فورا بیرون میآیم.
فصل چهار
دوباره طول همان خیابان را طی میکنم. یک چاله عمیق در پیادهروست. آن را دور میزنم.
فصل پنج
از یک خیابان دیگر میروم.
اگر دارید اشتباهی را دوبارهودوباره تکرار میکنید، آن را بپذیرید. از خودتان بپرسید چرا مدام از همان پیادهرو میروم؟ بعد مسیر جدیدی را انتخاب کنید. هر مسیری. فرقی نمیکند چه مسیری باشد، فقط راهی نباشد که هر بار باعث میشود در آن چالهی عمیق بیفتید. وقتی در این مسیر جدید هستید، میدانید باید دنبال چه چیز بگردید. اگر به چاله برخوردید، آن را دور میزنید و فردا از یک مسیر تازه میروید.
اولین قدم این است که چاله را پیدا کنید. هر شب که از سر کار به خانه بر میگردید، از خستگی سر پا بند نمیشوید؟ دیگر از همهچیز بریدهاید و فقط میخواهید کمی آرامش داشته باشید؟ بهجای اینکه برای آمادهکردن غذای سالم برای خودتان وقت بگذارید، دنبال غذای حاضری یا فست فود هستید؟
مسیر دیگری که میتوانید طی کنید چیست؟ میتوانید هر روز صبح چند دقیقه زودتر بیدار شوید تا برای زمان برگشتن به خانه غذایی آماده کنید؟
نگاهی به خیابانتان بیندازید! چالهها کجا هستند؟ شما چه کاری از دستتان برمیآید؟
برای رسیدن به خواستههایم باید هر روز چه کارهایی انجام دهم؟
ما معمولا بهخاطر تلاش کم شکست نمیخوریم، بلکه زمان نیاز به تلاش مداوم، کم میآوریم. بیشتر چیزهایی که خواهانش هستیم، به تلاشی مداوم در مدتی طولانی احتیاج دارند.
و اگر بخواهیم صادق باشیم…
بیشتر این تلاشها باید یک عمر ادامه پیدا کنند. حتی فکرکردن به تلاش دائم در طول زندگی میتواند ضربان قلب هر کس را بالا ببرد. اما بخش جالب ماجرا این است که وقتی آن را شروع کنید، آسان و آسانتر میشود و این تلاش بهتدریج خودکار میشود.
کمی زودتر بیدارشدن برای ورزش بهتدریج عادت میشود. اگر جمعهها بیشتر آشپزی کنید تا در طول هفته غذای سالم داشته باشید، عادت میکنید. آن یک ساعتی که شبها به تماشای تلویزیون اختصاص میدهید میتواند صرف شروع یک کسبوکار شود.
اما نکته اینجاست که باید با یکی از این کارها شروع کنید.
فقط یکی از زمینههایی را که میخواهید بهبود ببخشید، انتخاب کنید و بر آن تمرکز کنید. اگر بخواهید همزمان چندین کار را پیش ببرید یا باید آنقدر تلاش کنید که بیشازحد به خودتان فشار آورید یا نمیتوانید صددرصد بر تکتک کارها تمرکز کنید. یک مورد را انتخاب کنید، با توجه صددرصد به آن بپردازید و وقتی به عادت تبدیل شد، سراغ مورد بعدی ببرید.
سازگاری را یاد بگیرید
اگر در این دنیا بتوان چیزی را تضمین کرد، آن چیز تغییر است. چیزی که همیشه میتوان بااطمینان گفت این است که امروز با دیروز متفاوت است و فردا با امروز متفاوت خواهد بود. شاید بعضی روزها حس کنید که همهچیز تکراری است، اما هر روز تغییرات کوچکی بهوجود میآیند. فقط به زندگی خودتان نگاه کنید. چقدر با زمانیکه ۱۰، ۲۰، ۳۰ ساله بودید فرق کردهاید؟ مطمئنا بدنتان تغییر کرده است، شاید شغلتان عوض شده باشد، بعضی عادتهایتان، دوستانتان و محل زندگیتان. تغییر تنها چیزی است که همیشه جزء ثابت زندگی شما میماند.
اگر نتوانید سازگار شوید، چیزهای جدید را امتحان کنید، روشهای جدید، افراد جدید و تصمیمات جدید را وارد زندگیتان کنید، عقب میمانید. روشی که دیروز نتیجهبخش بود، ممکن است امروز دیگر اثرگذار نباشد. شما میتوانید برنامهی غذایی دوران کودکیتان را ادامه دهید؟ میتوانید همانقدر که در بچگی فعال بودید، فعالیت کنید؟ مسلما مسئولیتها و علایقتان هم تغییر کردهاند. این شما هستید که باید با محیط جدید، نقش جدید و ظاهر جدیدتان سازگار شوید و به جایی که میخواهید برسید. عادتهای تغذیهای شما باید چه تغییراتی کنند؟ عادتهای ورزشیتان؟ سبک زندگیتان چی؟
برنامهریزی کنید. بیشتر برنامهریزی کنید… و باز هم برنامهریزی کنید
شکست در برنامهریزی، برنامهریزی برای شکست است.
شاید قبلا این جمله را شنیده باشید. این کاملا حقیقت دارد. اگر مسائل آنطور که شما میخواهید یا انتظار دارید پیش نرفتند، برگردید و به برنامهتان نگاه کنید، یا دقیقتر بگوییم به شکستتان در برنامهریزی. شاید بهنظرتان برسد که برنامه ریزی وقت را تلف میکند اما در بلندمدت برنامهریزی از اتلاف وقتتان جلوگیری میکند، چون مجبور نمیشوید با پیشآمدن کوچکترین مشکلی، دوباره همهچیز را از اول شروع کنید. برنامه مثل نقشه است. اگر برای مسیرتان برنامهریزی کرده باشید، وقتی به مانعی برخورد کنید یا جایی یک دور اشتباه بزنید، میتوانید اشتباهتان را ببینید و در آینده از انجام آن اشتباه خودداری کنید. وقتی همهچیز خوب پیش میرود هم، این نقشه بهدردتان میخورد. شما مسیر مشخصی دارید که میتوانید دوبارهودوباره از آن استفاده کنید و حالا احتمالا چند تابلوی راهنما هم در مسیرتان دارید. پس هر کاری که میخواهید انجام دهید، برای برنامهریزی وقت بگذارید. نگران اشتباه درآمدن برنامههایتان نباشید. تا وقتی که توانایی سازگاری داشته باشید، میتوانید همچنانکه پیش میروید، تغییرات لازم را ایجاد کنید.
شفاف باشید
مثل شیشه. اگر ندانید کجا میخواهید بروید نمیتوانید به آنجا برسید. الان کجا هستید؟ کجا میخواهید باشید؟ چه کار باید انجام دهید؟ خودتان را درگیر نکنید. درعوض از خودتان بپرسید «چرا». هدفتان هرچه هست، هر کاری که میخواهید انجام دهید، هر چیزی که خواستارش هستید، اول برای خودتان مشخص کنید که چرا این کار را انجام میدهید و چرا برایتان اهمیت دارد. اگر عضله سازی، کاهش وزن یا پیدا کردن شغل دلخواهتان هدف شماست، اول علت آن را برای خودتان روشن کنید. یک نمونه از پیداکردن جواب «چرا»:
«میخواهم وزن کم کنم»
- چرا میخواهم وزن کم کنم؟ چون میخواهم بتوانم لباسهای سایز کوچکتر بپوشم.
- چرا میخواهم لباسهای کوچکتر بپوشم؟ چون فکر میکنم با آن لباسها بهتر بهنظر میرسم.
- چرا میخواهم بهتر بهنظر برسم؟ چون وقتی ظاهرم خوب است، احساس بهتری نسبت به خودم دارم.
- چرا میخواهم احساس خوبی نسبت به خودم داشته باشم؟ چون وقتی حس خوبی نسبت به خودم دارم، اعتمادبهنفسم بالا میرود.
- چرا میخواهم اعتماد به نفس خود را بالا ببرم؟ چون وقتی اعتمادبهنفسم بالاست، کنترل بهتری روی اوضاع دارم و راحتتر میتوانم برای رسیدن به اهداف زندگیام تلاش کنم.
حالا نوبت شماست. موردی را که میخواهید بر آن تمرکز کنید، انتخاب کنید. فقط یک مورد. بعد جملهی «من میخواهم…» را بنویسید. بعد، دوبارهودوباره از خودتان بپرسید «اما چرا» تا به قلب موضوع برسید.
میتوان با اطمینان گفت که تقریبا همهی مشکلات با این روش حل میشوند
آنگونه با دیگران رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار کنند.
اگر با دیگران همیشه همانطور رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار کنند، مشکلات فیزیکی، فردی، اجتماعی و ذهنی حل میشوند. اگر در کافهای قهوهمان را دیر میآورند یا سرد شده یا چیزی که میخواهیم نیست، دلیلی ندارد کافهچی را سرزنش کنیم. این کار وضعیت را بهتر نمیکند. تنها اتفاقی که میافتد این است که فشار خونتان بالا میرود و به کافهچی بیچاره استرس وارد میکنید. وقتی در بزرگراه با فاصلهی کم از شما سبقت میگیرند، فحشدادن و بوقزدن کار بیهودهای است و مشکلی را حل نمیکند.
اگر نمیخواهید سلامتیتان را از دست بدهید، تحت فشار قرار بگیرید و خستگی و ناراحتی بکشید، یادتان باشد دیگران هم احتمالا همینطورند.
چه چیزی مانع شما شده است؟
چه چیزی مانعتان میشود تا اندام دلخواهتان را بهدست آورید، کاری را که میخواهید، انجام دهید یا بهدنبال آرزوها و ماجراجوییهایتان بروید؟ این موانع را پیدا کنید و آنها را از سر راه بردارید. اگر هر شب یک شیشه کرهی بادامزمینی میخورید، احتمالا این یک مانع برای رسیدن شما به اندام ایدئال است. آن را شناسایی و برطرف کنید. مسائل مالی باعث میشوند نتوانید به آن سفری که همیشه دلتان میخواسته بروید؟ ببینید کجا دارید پولتان را هدر میدهید و آن را متوقف کنید.
حالا چی؟
آیا چیزی هست که اگر زندگیتان از اول شروع میشد، ترجیح میدادید خودتان را درگیرش نکنید؟ خب، همین امروز زندگی از اول شروع شده است! چه چیزهایی را میتوانید تغییر دهید؟