هوش منطقی یا آیکیو، هوش هیجانی و هوشهای چندگانه انواع هوشهای تعریفشده هستند که شاید خیلی نامشان را شنیده باشید. علاوه بر اینها، نوعی هوش دیگر هم تعریف شده است که هرچند جدید نیست، تا به امروز چندان به آن توجه نشده بود. با این حال، شرایط جدید دنیا باعث شده است که متخصصان این حوزه دوباره به آن توجه کنند. در این مقاله، درباره این هوش صحبت میکنیم که هوش انطباقی یا هوش سازگاری نام دارد.
اثر فلین چیست؟
«اثر فلین» نامی است که به تحقیقات گسترده درباره افزایش میانگین هوش منطقی (IQ) دادهاند. در سالهای ۱۹۳۸ تا ۲۰۰۸، پژوهشهایی خوشبینانه نشان دادند که میانگین هوش منطقی انسانها بیش از ۳۰ نمره افزایش یافته است. اما در دهه گذشته اوضاع تغییر کرده است. نمودار ضریب هوشی پس از رسیدن به قله، اکنون در حال نزول است. علاوه بر این، محققان از مسئله نگرانکننده دیگری هم پرده برداشتند؛ آنها میگویند ما درحال ازدستدادن هوش انطباقی خود هستیم. خب این هوش انطباقی چیست؟
هوش سازگاری چیست
آلبرت اینشتین این هوش را تعریف و استیون هاوکینگ نیز آن را تکرار کرد: «تنها شکل واقعی هوش، توانایی سازگاری است.» از این تعریف میتوان دریافت که هوش انطباقی توانایی فرد برای سازگارشدن با محیط است، یعنی فرد باید بتواند چالشهای محیط را درک کند و به آنها واکنش مناسب نشان بدهد.
چه عاملی باعث کاهش هوش انطباقی ما شده است؟
نمیتوان بهراحتی از کنار مسئله کاهش هوش سازگاری بشر عبور کرد. هزاران سال است که هوش انطباقی ما را قادر ساخته با تغییرات محیطی سازگار شویم و بقای خود را تضمین کنیم. حال به نظر میرسد وابستگی روزافزون ما به فناوریهای ارتباطی برای انجام کارهای مختلف، هوش انطباقی و تواناییهای بالقوه ما برای سازگاری را کاهش میدهد. به عبارت دیگر، این هوش مانند ماهیچهای شده است که پس از مدتی سکون تحلیل میرود.
کدام تعریف هوش دقیقتر است؟
بیشتر ما با ضریب هوش منطقی (IQ)، هوش هیجانی (EQ) و نظریه هوشهای چندگانه آشنا هستیم. کدام یک از این هوشها معنای هوش را بهدرستی برای ما روشن میکنند؟ رابرت استرنبرگ، از استادان برجسته حوزه هوش و استاد دانشگاه ییل، میگوید: «وقت آن رسیده که در نظریات خود درباره هوش تجدید نظر کنیم و چیزی مفیدتر ارائه دهیم.» و از چیزی نام میبرد که همان هوش انطباقی است.
برخی میگویند شاید همه این نظریات درست باشند. البته نمودهای بیرونی از تعاریف ملموستر هستند. ما انسانها هوشمندی خود را با حل مسائل مختلف، انعطافپذیری ذهنی و تعامل با سایر انسانها نشان میدهیم.
آموزش بیشتر، ضریب هوشی کمتر؟!
از سال ۲۰۰۸ شاهد افت میانگین ضریب هوشی در جهان هستیم. این در حالی است که دسترسی به آموزش در این مدت بیشتر شده است. چگونه ممکن است افراد تحصیلکردهتر شوند، اما ضریب هوشی کاهش یابد؟ استرنبرگ معتقد است شاید ما بیش از حد به آموزش چیزهایی بها میدهیم که مفید و ضروری نیستند، یعنی دانشها و مهارتهایی که مشکلات ما را حل نمیکنند.
برای رویارویی با مشکلات کنونی، مانند تغییر اقلیم، نمیتوانیم روی آموزش تکبعدی حساب کنیم. موضوعی مانند تغییر اقلیم مسئلهای چندوجهی و پیچیده است. پس برای حل آن باید تفکر سیستمی و انطباقپذیر داشته باشیم، یعنی ۲ مهارتی که چندان در برنامههای درسی کشورها جایی ندارند.
معمولا آموزشهای مدارس شامل محتوایی درسی و سپس آزمونهای استاندارد از همان محتواست، اما مسائل دنیای واقعی اغلب شفاف نیستند، عدم قطعیت زیادی دارند و حتی بهراحتی نمیتوان ریشه آنها را شناسایی کرد. آزمونهایی که ما در مدارس و دانشگاهها برگزار میکنیم اغلب ساختاری شفاف و روشن دارند و پاسخگویی به آنها در مقایسه با مسائل واقعی چندان دشوار نیست.
استرنبرگ همچنین به این نکته اشاره میکند که دیگر نمیتوان هوش را صرفا با یک آزمون سنجید و میگوید: «امروزه با گروه بزرگی از افراد تحصیل کرده مواجهیم که هنگام رویارویی با مسائل، راهحلی برای آنها ارائه نمیکنند. این واقعیت است، پس باید تعاریف سنتی هوش را کنار بگذاریم و سراغ هوش انطباقی برویم.»
با این حساب باید روی پرورش هوش انطباقی سرمایهگذاری کنیم، هوشی که به ما امکان حل مسائل دنیای واقعی را میدهد. در ادامه، راهکارهایی برای پرورش هوش انطباقی ارائه کردهایم.
برای پرورش هوش انطباقی چه میتوان کرد؟
برای تقویت و پرورش هوش تطبیقی، باید رویکردهای بسیاری را تغییر داد. باید ذهنی باز داشت و با خودانتقادی نیازها و مسائل را شناسایی کرد.
۱. گذشته را مرجع آینده قرار ندهید
هر کسی گذشتهای دارد و در گذشته چیزهایی را تجربه کرده است. برای پرورش هوش سازگاری با محیط، باید درک کنید که رویدادهای گذشته مرجع مناسبی برای رفتارهای آینده نیستند. برعکس، باید به جلو نگاه کنید و با پذیرش ریسک و یادگیری مهارتهای جدید، توان سازگاری خود با محیط در حال تغییر را افزایش دهید.
۲. انتظارات را کنار بگذارید و عدم قطعیت را بپذیرید
تفکر خطی و انتظاراتی که این تفکر به همراه دارد، برای سازگاری با محیط چندان مناسب نیستند. تفکراتی مانند «من این کار را انجام میدهم، چون میدانم که چنین نتیجهای دارد» به درد این دوره و زمانه نمیخورند. امروزه، با پیچیده و چندوجهیشدن مسائل، تفکر خطی دیگر نمیتواند آنها را حل کند، چراکه بیشتر مسائل امروزی با احتمالات مختلف در هم آمیختهاند.
برای پرورش هوش انطباقی باید توجه داشته باشید که شرایط و محیط چگونه تغییر میکنند و شما چگونه میتوانید خود را با این تغییرات سازگار کنید. البته اشتباه برداشت نکنید، منظور از سازگاری این نیست که هرآنچه را محیط به شما تحمیل کرده است بپذیرید. سازگاری یعنی درک کامل آنچه رخ داده و انتخاب رویکردی واقعبینانه برای کنارآمدن با آن.
۳. نقش احساسات و درک شهودی را دستکم نگیرید
رابرت استرنبرگ معتقد است هوش انطباقی باید در کنار هوش مصنوعی پرورش یابد. او میگوید: «هوش مصنوعی طی سالهای آینده بخش بزرگی از زندگی ما میشود. این بدان معناست که باید روی سایر تواناییهای شناختی خود برای سازگای با محیط جدید سرمایهگذاری کنیم.» بهاعتقاد استرنبرگ، احساسات و قضاوت انسانی ویژگیهای هستند که ماشینها از آن بیبهرهاند. بنابراین باید با پرورش تواناییهای منحصربهفرد انسانی و ترکیب آن با هوشمان، شرایط لازم برای سازگارشدن افراد با آینده آمیخته با هوش مصنوعی را فراهم کرد.
شما بگویید
اکنون با هوش تطبیقی آشنا شدید. شما چقدر به اهمیت هوش انطباقی بهویژه پر عصر پویا و پیوسته درحالتغییر امروز باور دارید؟ به خودتان چه نمرهای در هوش سازگاری میدهید؟ به نظر شما چه روشهای دیگری برای تقویت آن وجود دارد؟