هفت سین معنوی برای رسیدن به خوشبختی

هفت سین معنوی برای رسیدن به خوشبختی

ما ایرانیان دارای گنجینه‌ی عظیمی از خِرد و حکمت در قالب شعر، ادبیات و آداب و رسوم هستیم که می‌توانند برای زندگی امروز ما الهام‌بخش و مفید باشند. نوروز یکی از این میراث فرهنگی است که سرشار از معنا، حکمت و آموزه‌های حیات‌بخش است. نوروز جشن تولد دوباره و بیداری طبیعت از خواب سرد زمستانی و آغاز فصل شکفتن، زایش و زیبایی است. هفت‌سین نوروزی (که در اصل هفت شین بوده است) سفره‌ای نمادین برای تقدیس و گرامی‌داشت ارزش‌ها و موهبت‌های زندگی است. سفره‌ای برای ستایش زیبایی، نیکویی، دانایی و سپاس از زایندگی، برکت و جاودانگی است. در این نوشته با الهام از این سنت زیبا می‌خواهم سفره‌ی هفت‌سینی را معرفی کنم که گستردن آن در خانه‌ی دل‌مان می‌تواند بر غنا و زیبایی زندگی‌مان بیفزاید.

۱. سادگی

مردم با خانه‌تکانی به استقبال سال نو می‌روند. خانه را خالی، تمیز و مرتب می‌کنند. وسایل اضافی و بی‌استفاده را دور می‌ریزند و اثاث را دوباره می‌چینند. این رسم نیکویی است. ساده کردن زندگی نیز نوعی خانه‌تکانی است که علاوه بر محل زندگی‌، خانه‌ی جسم و روح را نیز شامل می‌شود. در زندگی مصرف‌گرای امروزی، کالاهای غیرضروری و بی‌فایده‌ی بسیاری تولید و با انواع ترفندهای بازاریابی به فروش می‌رسند. برخی خانه‌ها به انبار فروشگاه‌های لوازم‌ خانگی تبدیل شده است و آدم خود را در محاصره‌ی انواع وسایل و لوازم می‌بیند. گاهی احساس می‌کنم آنها مالک ما هستند نه ما مالک آنها! قرار است وسایل در خدمت آسایش ما باشد نه مانع آسایش‌مان. سادگی به معنای بالا بردن کیفیت زندگی است نه تقلا برای افزودن به کمیت امکانات. اما قسمت مهم‌تر سادگی، به درون ما مربوط می‌شود. چرا همه‌ی ما کودکان را دوست داریم؟ یک دلیل مهمش این است که آنها ساده هستند. آنها خودشان هستند و نقش بازی نمی‌کنند. در طی رشد و اجتماعی شدن، سادگی طبیعی ما مورد قضاوت و نفی قرار می‌گیرد و ما برای خوشایند دیگران نقاب‌های مختلفی بر چهره می‌زنیم و نقش بازی می‌کنیم. بدین ترتیب اصالت خود را از دست می‌دهیم و تبدیل به یک کپی درجه‌دوم از شخصیت مقبول اجتماع می‌شویم. شادمانی حقیقی ما در گرو این است که سادگی و اصالت درونی خود را بازیابیم و خودمان باشیم.

«چیزی ساده‌تر از عظمت نیست. در واقع ساده بودن عظیم بودن است.»

۲. سکوت

در جهان پرهیاهوی امروزی، سکوت و آرامش گوهری کمیاب است. علاوه بر سر و صدای آزاردهنده‌ی زندگی شهری، دائما با انبوهی از اخبار و اطلاعات در دنیای حقیقی و مجازی بمباران می‌شویم. هر یک از این اخبار و به‌ویژه اخبار منفی، چون سنگی که بر سطح دریاچه‌ای انداخته می‌شود، روح و روان ما را متلاطم می‌کند و آرامش ما را به هم می‌زند. از طرف دیگر این اخبار و اطلاعات با تحریک ذهن‌مان باعث آغاز سلسله‌ای از گفت‌وگوهای درونی می‌شوند و ذهن و احساسات ما را به بازی می‌گیرند. این مناظره‌های ذهنی که اکثرا منفی هستند، باعث ایجاد نگرانی، اضطراب، ترس و تشویش می‌شوند و در نهایت علاوه بر ذهن، سلامتی جسمی‌مان را نیز به خطر می‌اندازند. علاوه بر این، ذهن ناآرام بازدهی پایینی دارد و قادر به تفکر و تولید ایده‌های خلاقانه و حل مسائل زندگی نیست. به همه‌ی این دلایل، ضروری است که سکوت را تجربه و تمرین کنیم.

«سکوت را در خود پرورش دهید، چرا که راز قدرت است.»

بهتر است که هر از چند گاه به محیطی آرام در دل طبیعت برویم. گاهی باید تلویزیون، موبایل و اینترنت را تعطیل کنیم. اما مهم‌تر از اینها تعطیل کردن فعالیتِ خودکار ذهن است. بیشتر اوقات در ذهن ما، هیاهویی در جریان است. آگاهی و توجه به این مناظره‌ی ذهنی، آن را متوقف می‌کند. اگر بتوانیم ذهن خود را کنترل کنیم، حتی سر و صدا و هیاهوی اطراف نیز قادر به برهم زدن آرامش ما نخواهد بود. کنترل ذهن به معنای کنترل سرنوشت‌مان است چون بذر اولیه‌ی تمام نتایج و اتفاقات، ابتدا در ذهن کاشته می‌شود. تنها یک ذهن متمرکز و آرام قادر به خلق نتایج دلخواه است.

«سکوت عاملی است که چیزهای بزرگ را به وجود می‌آورد.»

هر روز دقایقی را به تمرکز و مراقبه اختصاص بدهید. سعی کنید در طول روز از افکار و مناظره‌های ذهنی خود، آگاه باشید. این تمرین باعث می‌شود که به‌مرور ذهن‌تان آرام و آرام‌تر شود. نوشتن نیز راهی برای تخلیه‌ی افکار مزاحم است. همچنین نوشتن برنامه‌های روزانه در شب قبل باعث می‌شود که ذهن آرام‌تر شود و خواب بهتری داشته باشیم.

۳. سکون

سکوت، بیشتر به ذهن مربوط بود و سکون، بیشتر به جسم ربط دارد. اما ذهن و جسم بسیار درهم تنیده‌اند و بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند. حالت بهینه این است که سکوت و سکون همزمان تمرین شوند. منظور از سکون همان آرمیدگی یا ریلکسیشن است. اینکه سعی کنیم بدن را از هرگونه فشار و تنش رها کنیم. حالت درازکش به پشت، مناسب‌ترین وضعیت برای آرمیدگی است. فقط کافی است که تمام عضلات را به حال خود رها کنید و سکوت ذهنی را با آن همراه کنید. سکون و آرمیدگی عمیق، بدن را سرشار از انرژی و حال خوش می‌کند. اگر آخر شب این تمرین را انجام بدهید خواب بسیار عمیق و شیرینی خواهید داشت.

سکون همچنین به معنای لم دادن بی‌هدف است. نوعی هنر تنبل بودن و بطالت مقدس که در جهانِ بسیار عقلانی امروز، به فراموشی سپرده شده است.

«تن آسایی شرطِ رسیدن به کیفیت برتری از زندگی است که با دلار و یورو، کیلو، تُن، ساعت، دقیقه، ثانیه و شاخص‌های بورس قابل‌محاسبه نیست.»

صفاتی چون تنبلی، راحت‌طلبی، خیال‌پردازی و رؤیاهای دور از دسترس همواره مورد نکوهش و سرزنش واقع‌شده‌اند اما دقیقا همین ویژگی‌ها زمینه‌ساز بسیاری از پیشرفت‌های بشری در طول تاریخ بوده‌اند و البته نباید فراموش کرد که در عین‌ حال همین خصوصیات باعث ایجاد شور، امید، هیجان و شادی در زندگی انسان می‌شوند.

۴. سرسبزی

سرسبز بودن به معنای همیشه در حال رشد بودن است. اینکه همیشه شور و شوق خود را برای شناخت و تجربه‌ی ناشناخته‌های جهانِ درون و دنیای بیرون حفظ کنیم. اگر بتوانیم با چشمان کودکی‌مان ببینیم، جهان را سرشار از شگفتی و معجزه خواهیم یافت. از کوارک‌ها، که ریزترین ذرات درون اتم را می‌سازند تا سنگ‌ها، رودها، دریاها، گیاهان، درختان و انواع جانداران تا کهکشان‌ها، که هر یک میلیاردها ستاره را در خود جای داده‌اند و جهان اسرارآمیز درون‌مان که قادر به ادراک جهان بیرون است، هر یک آدمی را در حیرت و افسون فرو‌ می‌برد. سرسبز بودن یعنی اینکه زندگی کردن در اینجا و اکنون، مهم‌ترین هدف‌مان باشد.

«زندگی آن‌قدر شگفت‌انگیز است که فرصتی برای کارهای دیگر باقی نمی‌گذارد.»

سرسبزی یعنی اینکه خودمان را همین طوری که هستیم با تمام گل‌ها و خارها، بپذیریم و سعی کنیم هر روز زندگی خود را غنی‌تر و زیباتر کنیم. راز جوانی ابدی این است که همیشه شور کودکانه زیستن و شگفت‌زده شدن را در خود زنده نگه داریم.

«وقتی که سبز هستی، رشد می‌کنی. وقتی که رسیدی پژمرده می‌شوی. تا زمانی که سبز باقی بمانی، رشد خواهی کرد.»

۵. سرخوشی

تقریبا تمام کارهای ما در زندگی به خاطر این است که به یک احساس خوب و حال خوش برسیم. با اینکه «خوشبختی» واژه‌ای است که ممکن است تعاریف و برداشت‌های گوناگونی از آن بشود اما معنای بنیادین آن همان «خوش بودن» است. چندی پیش کتابی دیدم با عنوان «شادی بی‌دلیل». دیدم که نویسنده برای شادی بی‌دلیل، ۴۰۰ صفحه دلیل آورده است! البته بعد متوجه شدم که منظور «شادی نامشروط» است. یعنی اینکه بر منابع درونی شادی تمرکز کنیم و آن را به وضعیت‌ها و اتفاقات بیرونی وابسته نکنیم. کتاب بسیار خوبی بود با این حال عصاره‌ی آن را سعدی به طور خیلی عمیق‌تر در یک بیت خلاصه کرده است:

خوشی و شادی نمی‌تواند مطلقا نامشروط باشد. الکی‌خوش بودن دوامی نخواهد داشت. سعدی دلیل بنیادین شادی را در این بیت بیان کرده و آن، درک و کشف منشأ اصلی شادمانی است. همان وجه الهی درون خودمان که سرور و شادمانی حالت طبیعی اوست و ما را با تمام هستی پیوند می‌دهد. تمام ترس‌ها و غم‌ها به دلیل تصور جدایی ما از دیگران و از هستی است. سعدی می‌گوید که در حقیقت «ما همه یک نفریم» و همه‌ی عالم یک منشأ واحد دارد. اگر بتوانیم وحدت وجود خود با دیگران و جهان را عمیقا درک و احساس کنیم، سرخوشی و وجد همیشگی نتیجه‌ی طبیعی آن خواهد بود.

«منشأ شادی در درون است نه در بیرون، از این‌ رو شادی به آنچه داریم مربوط نمی‌شود، به آنچه هستیم مربوط است.»

۶. سپاسگزاری

سپاسگزاری یعنی درک و کشف ارزش یک موهبت و قدر آن را دانستن. آنچه داریم به‌مرور برای ما عادی می‌شود و ارزشش را فراموش می‌کنیم. حتما برای‌تان پیش‌ آمده است که بیمار شوید و ارزش موهبت سلامتی را با تمام وجود درک کنید. خود زندگی و حیات، بزرگ‌ترین موهبتی است که به ما اعطا شده است؛ اینکه در این جهان شگفت‌انگیز حضور داریم و در این تجربه‌ی معجزه‌ی زندگی سهیم هستیم. وقتی به ارزش زندگی پی ببریم هرگز آن را با نگرانی و ترس تلف نخواهیم کرد. قدردان هر لحظه‌ی عمر خواهیم بود و سعی خواهیم کرد هر روز را در همان روز به طور کامل زندگی کنیم. قدرشناسی در تمام عرصه‌های زندگی ما تأثیری معجزه‌آسا دارد. سپاسگزاری یعنی تمرکز بر موهبت‌ها و نعمت‌ها و چون بر هر چه تمرکز کنیم آن را بیشتر در زندگی خود خلق می‌کنیم، پس سپاسگزاری باعث جذب موهبت‌ها و برکات بیشتر می‌شود. وقتی قدر چیزی را می‌دانیم سعی می‌کنیم از آن به بهترین نحو استفاده کنیم و این رویکرد باز هم به زندگی ما غنای بیشتری می‌بخشد. نوشتن فهرست چیزهایی که بابت‌شان سپاسگزار هستیم یکی از ساده‌ترین راه‌های آفرینش فراوانی و جذب برکت بیشتر به زندگی است.

۷. سفر عشق

ما از سکون صحبت کردیم و حالا به سفر رسیدیم. سفر چه در بیرون و چه در درون خوشایند و آموزنده است. اما سفری هست که مادر تمام سفرهاست و آن، سفرِ عشق است. عشق، عصاره و معنای حقیقی زندگی است. عشق، خالق و غایت وجود ما و جهان است. همان‌طور که نظامی اشاره می‌کند:

از این رو گام نهادن در مسیر عشق و عاشقی مهم‌ترین کار زندگی است. چنانکه حافظ هم گفته این بزرگ‌ترین و پرسودترین سرمایه‌گذاری است:

سفر عشق یعنی اینکه از محدوده‌ی «خود کوچک» یا نفس خود به بیرون و به سوی «خود برتر» خویش گام برداریم. همان طور که پیش‌تر از سعدی نقل کردیم، عشق واقعی کیهانی است و تمام جهان را در بر می‌گیرد.

«اگر همه را دوست ندارید، واقعا کسی را دوست ندارید.»

وقتی بتوانیم به همگان عشق بورزیم، تمام ترس‌ها و نگرانی‌ها محو خواهد شد. ما با دیگران و تمام کائنات احساس یگانگی خواهیم کرد و فقط در این صورت است که می‌توانیم شادی و آرامش حقیقی و پایدار را تجربه کنیم. عشق‌ورزی را باید از نزدیک‌ترین فرد یعنی از خودمان شروع کنیم. باید بر وجه متعالی خویش تمرکز کنیم، بر والاترین تصویری از خودمان که امکان تحقق دارد و این تصور و رؤیا را باید با عشق و اشتیاق تغذیه کنیم و در جهت تبدیل شدن به آن گام برداریم. با عشق ورزیدن به وجوه متعالی خود و دیگران، تحقق آن را سرعت می‌بخشیم. جهان ما بیش از هر چیز نیازمند عشق است.

«در این جهان مردم بیشتر گرسنه‌ی عشق و تحسین‌ هستند، نه نان.»

عشق آنچنان قدرتمند است که می‌تواند معجزات بزرگی بیافریند. به همین دلیل راه حل تمام مشکلات شخصی و جهانی را باید در عشق بجوییم.

اگر بتوانیم همواره سفره‌ی دل خود را با این هفت‌سین معنوی بیاراییم، زندگی ما در تمام ابعاد هر روز غنی‌تر، زیباتر و باشکوه‌تر خواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
4 + 5 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.