این روزها خرید یک نمایشگر جدید بسیار دشوارتر و پیچیدهتر از گذشته شده است. سیل عظیم استانداردهای تازه در کنار قابلیتهای جدید موجب شده است تا مقایسه صفحه نمایشهای مختلف با یکدیگر سختتر شود. حتی پنلهای تولید شده توسط یک شرکت ممکن است تفاوتهای فاحشی با هم داشته باشند که در نهایت موجب شکاف عظیمی در امکانات و قیمتگذاری میشود.
به همین دلیل در این مقاله سعی شده است تا به تعدادی از اصطلاحات فنی که در هنگام خرید محصولات دارای صفحه نمایش کاربرد دارند، پرداخته شود. همچنین قابلیتها و استانداردهای مرسوم مورد استفاده در نمایشگرهای کنونی موجود در بازار توضیح داده شدهاند که برای محصولات دیگر از جمله گوشیهای هوشمند، تلویزیونها و لپتاپها هم صادق هستند.
رزولوشن
رزولوشن به عنوان مهمترین مشخصه فنی صفحه نمایشها در سالهای اخیر بکار گرفته شده است. رزولوشن یک محصول نمایشگر تعداد پیکسلهای آن در هر بُعد (افقی و عمودی) است. برای مثال رزولوشن ۱۹۲۰ در ۱۰۸۰ پیکسل نشان میدهد که در ۱۹۲۰ پیکسل در عرض و ۱۰۸۰ پیکسل در طول قرار گرفتهاند. به طور کلی میتوان گفت که با افزایش میزان رزولوشن و تعداد پیکسلها، کیفیت تصویر نیز افزایش پیدا میکند و جزئیات با دقت بیشتری نمایان خواهند شد. با این حال رزولوشن بهینه با توجه به نوع کاربری و اندازه نمایشگر متفاوت است. برای مثال یک تلویزیون با رزولوشن بالا میتواند تفاوت محسوستری نسبت به گوشی هوشمند یا لپتاپ از نگاه عموم افراد داشته باشد؛ در نتیجه رزولوشن بیشتر همیشه قادر نیست تضمینکننده کیفیت بالاتر باشد.
رزولوشن پایینتر در گوشیهای هوشمند دو مزیت جدی به همراه دارد؛ تعداد پیکسل کمتر به قدرت پردازش پایینتری نیاز خواهد داشت و متعاقب آن انرژی کمتری هم مصرف میشود.
در سالهای اخیر شاهد پذیرش رزولوشن 4K به عنوان استاندارد رایج در صنعت تلویزیونسازی بودهایم که بیانگر وجود ۳۸۴۰ در ۲۱۶۰ پیکسل است. البته نامهای دیگری از جمله اولترا اچدی (UHD) و 2160p نیز برای آن بیان میشود. همچنین یافتن محتوای متناسب با چنین رزولوشنی دیگر به سختی گذشته نیست و سرویسهای استریم محتوا از جمله نتفلیکس، آمازون پرایم و دیسنی پلاس اقدام به ارائه فیلمها و سریالهای خود در قالب 4K میکنند.
مسئله در دنیای گوشیهای هوشمند کمی متفاوت است و تنها طیف بسیار کوچکی از موبایلها دارای صفحه نمایش 4K هستند. از میان محصولات مذکور میتوان به سری اکسپریا ۱ به عنوان پرچمدار سونی اشاره کرد که به چنین رزولوشنی مجهز هستند. برخی دیگر از گوشیهای پرچمدار اندرویدی مانند گلکسی S21 اولترا و وان پلاس ۹ پرو نیز از نمایشگرهایی با رزولوشن 1440p بهره میگیرند. البته باید توجه داشت که رزولوشن پایینتر در گوشیهای هوشمند دو مزیت جدی به همراه دارد؛ تعداد پیکسل کمتر به قدرت پردازش پایینتری نیاز خواهد داشت و متعاقب آن انرژی کمتری هم مصرف میشود. برای نمونه میتوان از کنسول دستی نینتندو سوییچ نام برد که از صفحه نمایش 720p استفاده میکنند در کنار اجرای روانتر بازیها، عمر باتری طولانیتری را نیز در اختیار کاربران خود قرار دهد. بیشتر کاربران هم تفاوت محسوسی میان رزولوشن 1080p و 4K در گوشیهای هوشمند متداول ۶ اینچی حس نمیکنند.
نیاز به قدرت پردازش کمتر در رزولوشنهای پایین موجب شده است تا 1080p به استاندارد رایج در صنعت رایانههای شخصی و لپتاپها نیز تبدیل شود. همچنین پنلهای 1080p تفاوت قیمت چشمگیری با نمونههای دارای رزولوشن بالاتر دارند که موجب میشود سازندگان رغبت بیشتری به آنها نشان دهند. در سوی دیگر رزولوشن بالا نیاز به کارت گرافیک قدرتمندتری خواهد داشت که در نهایت به افزایش شدید قیمت نهایی محصول ختم میشود.
در به صورت خلاصه میتوان گفت که رزولوشن ایدهآل برای گوشیهای هوشمند و لپتاپها میان 1080p و 1440p خواهد بود؛ درحالی که هنگام خرید محصولاتی با صفحه نمایش بزرگ مانند تلویزیون، رزولوشن 4K میتواند تفاوت محسوستری در کیفیت تصویر ایجاد کند.
نسبت تصویر
نسبت تصویر یکی دیگر از ویژگیهای مهم در صفحه نمایشها است که با ابعاد فیزیکی آنها مشخص میشود. البته در این مورد به جای سنجش دقیق اندازه، از نسبت طول به عرض نمایشگر استفاده میشود. نسبت تصویر ۱ به ۱ نشان میدهد که طول و عرض صفحه با یکدیگر برابر هستند؛ یا به تعبیری دیگر با محصولی مربعی شکل مواجه هستیم. البته متداولترین نسبت تصویر در دستگاههای مختلف، ۱۶ به ۹ به شمار میرود.
برخلاف سایر مشخصههای مورد اشاره در این لیست، نسبت تصویر چندان قابل قیاس نیست و به طور کلی هیچ نسبتی به دیگری برتری عمومی ندارد. آنچه در انتخاب نسبت تصویر محصول اهمیت دارد، سلیقه کاربر است. همچنین محتواهای متفاوت در نسبتهای گوناگونی میتوانند جلوه بهتری داشته باشند و در نتیجه نوع کاربری محصول نیز در انتخاب ویژگی گفته شده، دخیل خواهد بود. برای مثال بیشتر فیلمهای سینمایی در نسبت ۲.۳۹ به ۱ ضبط میشوند که نزدیکی زیادی به نمایشگرهای فوق عریض با نسبت ۲۱ به ۹ دارد. در سوی دیگر بیشتر محتوای موجود در سرویسهای استریم ویدیو و سریالهای تلویزیونی با نسبت ۱۶ به ۹ تولید میشوند.
در استفادههای روزمره و مرتبط با بهرهوری، نسبت ۱۶ به ۱۰ یا ۳ به ۲ به عنوان محبوبترین گزینه در میان لپتاپها و تبلتها شناخته میشود. برای نمونه میتوان به سری لپتاپهای سرفیس مایکروسافت اشاره کرد که از صفحه نمایشهایی با نسبت ۳ به ۲ بهره میگیرند و قادر گنجاندن محتوای عمودی بیشتری در مقایسه با ۱۶ به ۹ هستند؛ در نتیجه نیاز به اسکرول کردن در صفحات کاهش پیدا میکند. در سوی دیگر کاربرانی که به قابلیتهای مولتی تسکینگ و استفاده از چندین پنجره به صورت همزمان علاقه دارند، نسبت ۲۱ به ۹ را ترجیح میدهند که در نمایشگرهای فوق عریض حتی به مقدار ۳۲ به ۹ نیز افزایش پیدا میکند.
وضعیت نسبت تصویر در گوشیهای هوشمند کمی متفاوت است و در سالهای اخیر شاهد تغییرات زیادی بوده است. در عریضترین محصولات مانند اکسپریا ۱ مارک ۳ شاهد استفاده از صفحه نمایشی با نسبت ۲۱ به ۹ هستیم که سابقاً مشابه آن به ندرت دیده میشد. چنین نسبتی موجب میشود تا ابعاد کلی موبایل کشیده و باریک شود. محصولاتی که پهنتر به نظر میرسند، به طور معمول از نمایشگر ۱۸ به ۹ استفاده میکنند. در سالهای نه چندان دور استاندارد رایج در گوشیهای هوشمند، ۱۶ به ۹ تلقی میشد اما با رقابت بر سر کاهش حاشیههای صفحه نمایش، شاهد کم رنگ شدن استفاده از این نسبت بودهایم.
زاویه دید
دانستن زاویه دید یک صفحه نمایش، امری ضروری به شمار میرود؛ زیرا نشان میدهد که بدون نگاه مستقیم به نمایشگر، تا چه میزان میتوان تصویر مناسبی را دریافت کرد. البته در هر حالتی، نگاه مستقیم و عمود بر پنل میتواند بهترین نتیجه را در پی داشته باشد، اما این امر همیشه صادق نیست و در بیشتر مواقع کاربران به صورت مایل نسبت به نمایشگر قرار میگیرند.
اگر زاویه دید محصولی پایین باشد، بیانگر آن است که با کمی چرخش سر شاهد افت میزان روشنایی و دقت رنگها خواهیم بود. همچنین قرار گرفتن صفحه نمایش در بالا یا پایین محل ایدهآل، به کاهش کیفیت تصویر ختم میشود. واضح است که زاویه دید کم برای نمایشگرهای اشتراکی به هیچ عنوان مناسب نخواهد بود.
اگر زاویه دید محصولی پایین باشد، بیانگر آن است که با کمی چرخش سر شاهد افت میزان روشنایی و دقت رنگها خواهیم بود.
پنلهای IPS و OLED عریضترین زاویه دید را در میان نمونههای تجاری رایج ارائه میدهند که مقدار آنها نزدیک به ۱۸۰ درجه است. در سوی دیگر پنلهای VA و TN زاویه دید محدودی دارند. البته زاویه دید همیشه به عنوان عاملی تعیینکننده در هنگام خرید محصول در نظر گرفته نمیشود زیرا میزان افت کیفیت در پنلهای سازندگان مختلف، متفاوت است و بیشتر به کیفیت ساخت مرتبط خواهد بود. در نتیجه بهرهگیری از بررسیهای مستقل نمایشگرها میتواند در انتخاب گزینه مناسب، مفیدتر باشد.
روشنایی
به طور کلی روشنایی به میزان نوری که یک صفحه نمایش میتواند از خود ساطع کند، گفته میشود. طبیعی است که هرچه میزان روشنایی بالاتر باشد، چشم انسان قادر خواهد بود تا جزئیات بیشتری از تصویر را دریافت کند. همچنین میتوان از نمایشگرهایی با مقدار روشنایی زیاد در محیطهای پرنور و در حضور سایر منابع نوری (طبیعی یا مصنوعی) استفاده کرد.
صفحه نمایشهای مورد استفاده در گوشیهای هوشمند مثال بسیار خوبی جهت اثبات نیاز به روشنایی بیشتر در محصولاتی با استفاده روزمره است. نمایشگر موبایلها در سالهای اخیر شاهد رشد چشمگیری در حداکثر مقدار روشنایی بوده است و دلیل اصلی آن، استفاده آسانتر و دید بهتر در زیر نور خورشید است. یک یا دو دهه قبل، بهرهگیری از موبایلها در زیر نور خورشید تقریباً غیرممکن بود و محتوای موجود روی نمایشگر آنها به سختی دیده میشد.
واحد سنجش روشنایی (یا درخشندگی) کاندلا بر متر مربع یا نیت است. برخی از گوشیهای هوشمند فوق پیشرفته مانند سری گلکسی S21 سامسونگ، حداکثر روشنایی ۱۰۰۰ نیت را در اختیار کاربران خود قرار میدهند. در سمت دیگر طیف، دستگاههای اقتصادی و ارزان مانند لپتاپهای پایینرده از نمایشگرهایی با حداکثر روشنایی ۲۵۰ تا ۳۰۰ نیت استفاده میکنند. البته مقدار ۱۰۰۰ نیت برای استفاده در محیطهای بسته به هیچ عنوان توصیه نمیشود و در بلند مدت میتواند آسیبهای جدی به چشم وارد نماید؛ اما گزینهای مناسب جهت بهرهگیری در زیر نور مستقیم خورشید است.
باید توجه داشت که حداکثر میزان روشنایی اعلام شده از سوی شرکتهای سازنده نمیتواند لزوماً پایدار باشد و حداکثر میزان روشنایی پایدار (در استفاده بلند مدت) توسط بررسیهای مستقل صورت میگیرد. پس انتظار میرود که خریداران به جای اعتماد به ارقام تبلیغاتی، به سراغ آمارها و بررسیهای بیشتر بروند. در حال حاضر استاندارد خاصی برای حداکثر روشنایی مورد استفاده در دستگاههای مختلف تعریف نشده است و شرکتهای مختلف با یکدیگر در رقابت هستند. اما برای حداقل میزان روشنایی مقدار ۳۵۰ تا ۴۰۰ نیت به عنوان حدی قابل قبول پذیرفته شده است که خوانایی کافی را در شرایط مختلف پدید خواهد آورد.
نسبت کنتراست
کنتراست به اختلاف کمی میان دو نقطه روشن و تاریک در یک صفحه نمایش گفته میشود؛ به تعبیری دیگر، نسبت بین روشنترین ناحیه سفید و تیره ترین ناحیه سیاه کنتراست نامیده میشود. به طور معمول مقدار گفته شده در بازه ۵۰۰ به ۱ تا ۱۵۰۰ به ۱ متغیر است؛ یعنی منطقه سفید، ۵۰۰ یا ۱۵۰۰ برابر روشنایی بیشتری نسبت به قسمتی سیاه خواهد داشت. هرچقدر میزان نسبت کنتراست بیشتر باشد، تصویر مطلوبتری حاصل میشود زیرا قادر است عمق رنگی بیشتری را در اختیار بیننده قرار دهد.
اگر نمایشگری نتواند ناحیه مشکی را به خوبی ایجاد کند، شاهد تغییر رنگ چنین قسمتهایی به خاکستری خواهیم بود. مشخص است که از منظر بازتولید تصویر، پدیده مذکور به هیچ عنوان قابل پذیرش نخواهد بود. کنتراست پایین موجب میشود تا بیننده توانایی کمتری در تشخیص عمق و جزئیات تصویر داشته باشد و هالهای محو روی تصویر قرار گیرد.
تست صفحه شطرنجی، روشی مناسب برای اندازهگیری تفاوت کنتراست میان دو صفحه نمایش مختلف است؛ مانند آنچه در تصویر پایین دیده میشود. واضح است که کاربرد کنتراست بالاتر در محتوای تیره و تاریک، بیشتر به چشم میخورد. برای مثال در نمایش تصویری از آسمان شب، اگر کنتراست مطلوبی وجود نداشته باشد احتمالاً تاریکیها به شکل خاکستری دیده میشوند. همچنین ستارهها قابل تفکیک از یکدیگر نخواهند بود یا به طور کلی دیده نمیشوند و کیفیت تصویر افت پیدا میکند.
کنتراست پایین در محیطهایی با نور کمتر، مشکلسازتر است و اختلاف آن با نمونههای دیگر بیشتر به چشم میخورد. در چنین حالتی حتی رنگ مشکی روی نمایشگر موجب میشود تا محیط اطراف آن روشن شود؛ درحالی که در شرایط طبیعی رخداد گفته شده باید در کمترین میزان ممکن پدید آید. اما در محیطهای روشن، اختلاف کنتراست کمتر به چشم خواهد خورد و چشم انسان نمیتواند تفاوت زیادی میان خاکستری بسیار تیره و مشکی واقعی قائل شود. در هر حال توصیه میشود که خریداران به سمت صفحه نمایشهایی با کنتراست ۱۰۰۰ به ۱ یا بیشتر بروند. برخی پنلها به لطف فناوریهای جدید میتوانند کنتراستهای بسیار بالا مانند ۱ میلیون به ۱ را نیز ایجاد کنند.
لوکال دیمینگ (Local Dimming)
پنلهای OLED قادر هستند تا کنترل روشن یا خاموش شدن هر پیکسل را به صورت جداگانه در دست بگیرند. چنین قابلیتی موجب شده است تا سازندگان چنین محصولاتی ادعای کنتراست بی نهایت به ۱ را داشته باشند؛ زیرا خاموش شدن پیکسل به طور کامل باعث میشود تا رنگ مشکی واقعی بدست بیاید. در سوی دیگر پنلهای LCD قدیمی مورد استفاده در تلویزیونها نمیتوانند هر پیکسل را به شکل جدا در اختیار داشته باشند. آنها از نور پس زمینه یکپارچه سفید (یا آبی فیلتر شده) استفاده میکنند تا پیکسلهای خود را روشن نمایند. یک فیلتر نامرغوب که قادر به مهار کردن مقدار کافی از نور تولید شده نباشد، سطوح ضعیفی از رنگ مشکی ختم میشود که به خاکستری مایل خواهد بود.
لوکال دیمینگ فناوری به نسبت جدیدی در پنلهای LCD به شمار میرود که میتواند با تقسیم نور پس زمینه به نواحی مجزا، مقدار کنتراست نهایی را افزایش دهد. نواحی مورد اشاره شامل دستههایی از منابع نوری LED میشوند که امکان کنترل آنها به شکل جداگانه وجود دارد؛ در نتیجه با خاموش کردن کامل نور یک ناحیه، رنگ مشکی حقیقیتری حاصل خواهد شد.
میزان اثر بخشی قابلیت لوکال دیمینگ و بهبود نسبت کنتراست، ارتباط مستقیمی با تعداد نواحی روشنایی در نظر گرفته شده، دارد. هرچه تعداد نواحی بیشتر باشد، دقت نقطهای روشنایی افزایش پیدا میکند و کنترل بیشتری روی میزان روشنایی وجود خواهد داشت. اما اگر نواحی کمی در نظر گرفته شود، هالهای محو در اطراف نقاط روشن مشاهده خواهد شد.
اگرچه لوکال دیمینگ به عبارتی رایج در تبلیغات مرتبط با نمایشگرها تبدیل شده است، اما دقت به تعداد نواحی مورد استفاده در پنل نور پس زمینه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. لوکال دیمینگ به صورت آرایه کامل، بهینهترین نوع آن محسوب میشود؛ درحالی که Edge-lit و Backlit تفاوت چندانی در میزان کنتراست ایجاد نمیکنند.
گاما
گاما یکی از مواردی هست که به طور معمول با کمی گشت و گذار در قسمتهای پیشرفته تنظیمات به چشم میخورد. به طور ساده میتوان گفت که گاما نشانگر وضعیت تبدیل رنگ مشکی به سفید در صفحه نمایش است. اطلاعات مرتبط با رنگها امکان تبدیل به شکل یک به یک را ندارند و بیشتر پیرو یک منحنی نمایی هستند؛ به همین جهت مقدار گاما از اهمیت ویژهای برخوردار خواهد بود.
تغییر گاما میتوانید نتایج جالبی در پی داشته باشد و کاربران به صورت تجربی قادر خواهند بود تا میزان مطلوب خود را پیدا کنند. تنظیم گاما روی ۱.۰ موجب میشود تا معادله آن روی یک خط صاف قرار گیرد و تصویری روشن و تخت را به عنوان نتیجه در پی خواهد داشت. استفاده از مقادیر بالا مانند ۲.۶ موجب میشود تا تصویر به صورت غیرطبیعی تیره به نظر برسد و در هر دو حالت جزئیات کمتری به چشم بیننده منتقل خواهد شد.
مقدار ایدهآل برای گاما در حدود ۲.۲ تعریف شده است زیرا منحنی کاملاً معکوسی در جهت منحنی گاما دوربینهای دیجیتال ایجاد مینماید. در نهایت با انطباق دو منحنی روی یکدیگر، خروجی خطی و صاف حاصل خواهد شد که برای چشم انسان مطلوبتر جلوه میکند. سایر مقادیر رایج برای گاما برابر با ۲.۰ و ۲.۴ است که به ترتیب مناسب محیطهای روشن و تاریک خواهند بود؛ زیرا کنتراست قابل رؤیت به وسیله چشم انسان وابستگی شدیدی به میزان نور محیط دارد.
عمق رنگ
اصطلاح Bit Depth که در زبان ما بیشتر عمق رنگ نامیده میشود، به مقادیری از اطلاعات مرتبط با رنگ گفته میشود که صفحه نمایش قادر به پردازش است. برای مثال یک نمایشگر ۸ بیت میتوانند دو به توان هشت (۲۵۸) سطح از رنگهای اصلی شامل قرمز، سبز و آبی را تولید نماید. ترکیب تمامی سطوح این رنگها با یکدیگر موجب میشود که تعداد کلی رنگهای قابل تولید نمایشگر به ۱۶.۷۸ میلیون برسد.
اگرچه رقم مورد اشاره بسیار حیرتانگیز به نظر میرسد، اما باید به صورت مقایسهای مورد استفاده قرار گیرد. هرچه طیف رنگی پشتیبانی شده توسط صفحه نمایش عریضتر باشد، فرایند تغییر رنگها به یکدیگر روانتر انجام خواهد شد. برای نمونه تصویری از یک آسمان آبی شامل طیفی پیوسته از رنگها خواهد بود که سطوح مختلفی از رنگ آبی در آن دیده میشود. اگر اطلاعات رنگی ناکافی در دسترس نباشد، تصویر نهایی چندان دلنشین نخواهد بود و قسمتهای مختلف دچار از هم گسیختگی رنگی میشوند که باعث پدیدار شدن مرزهایی میان سطوح ناپیوسته میشود.
یک نمایشگر ۸ بیت میتوانند دو به توان هشت (۲۵۸) سطح از رنگهای اصلی شامل قرمز، سبز و آبی را تولید نماید.
عمق رنگی نمایشگر نمیتواند به تنهایی اطلاعات کافی پیرامون نحوه جابهجایی میان رنگهای مختلف را ارائه کند زیرا فرایندهای نرم افزاری نیز در جلوگیری از حالت گسیختگی تاثیر دارند. یک پنل ۱۰ بیت در روی کاغذ میتواند عملکرد بهتری از نمونه ۸ بیت ارائه کند زیرا دو به توان ده (۱۰۲۴) سطح از رنگهای اصلی را تولید میکند که در نهایت مقدار ترکیبی ۱.۰۷ میلیارد رنگ را شامل میشود.
با این حال نباید فراموش کرد که جهت استفاده کامل از پتانسیل چنین پنلی، نیاز به محتوای متناسب با آن هم وجود خواهد داشت. کنسولهای بازی نسل جدید مثل پلی استیشن ۵، سرویسهای استریم محتوا و بلوریهای اولترا اچدی قادر هستند تا اطلاعات رنگی کافی برای ایجاد تصویر ۱۰ بیت را فراهم کنند. البته کاربران باید حالت HDR را فعال کنند زیرا پخش استاندارد به طور معمول روی عمق ۸ بیت تنظیم شده است. همچنین به علاقهمندان محتوای HDR توصیه میشود تا نمایشگرهای ۱۰ بیت را در اولویت قرار دهند، زیرا محتوای مورد استفاده آنها امکان نمایش در طیف رنگی وسیعتری را خواهد داشت. برای سایر کاربردهای عادی و روزمره، صفحه نمایشهای ۸ بیت کفایت خواهند کرد.
گاموت رنگی
مشخصات گاموت رنگی میتواند میزان طیف رنگی قابل مشاهده تولید شده توسط صفحه نمایش را مشخص کند. گاموت را میتوان به پالتی تشبیه کرد که نمایشگر میتواند از آن برای ساخت رنگهای مختلف در تصویر استفاده کند. نمودار طیف رنگی به طور معمول شبیه نعل اسب خواهد بود و رنگهای قابل ارائه را درون خود جای داده است. فضای رنگی استاندارد برای تلویزیونها با استاندارد Rec. 709 مشخص شده است که تنها ۲۵ درصد از طیف رنگی قابل مشاهده توسط چشم انسان را پوشش میدهد. این استاندارد توسط شبکههای پخش تلویزیونی مورد پذیرش قرار گرفته و برای سالهای طولانی در این صنعت حکمرانی کرده است؛ درحالی که ۹۵ تا ۹۹ درصد از رنگهای موجود در این گاموت به عنوان حداقل لازم برای تشکیل تصاویر شناخته میشوند و ویژگی چندان اضافی را ارائه نمیدهند.
در سالهای اخیر گاموتهای رنگی وسیعتری مانند DCI P3 و Rec. 2020 معرفی شدند که در حال تبدیل شدن به استانداردهای رایج در بازار هستند. به طور معمول نمایشگرهای حرفهای از چنین گاموتهایی پشتیبانی میکنند، اما ممکن است در موارد مناسب برای استفاده روزمره با کمی قیمت بیشتر هم یافت شوند. چنین محصولاتی بیشتر برای مصارف و مشاغل مرتبط مانند عکاسی و تدوین ویدیو مورد استفاده قرار میگیرد تا دقت بیشتری را در هنگام نمایش محتوا فراهم نماید.
بیشتر محتوای متناسب برای رایانهها نیز براساس استاندارد قدیمی sRGB ساخته شدهاند که شباهت زیادی به استاندارد Rec. 709 از لحاظ وسعت و ناحیه طیف دارد. با این حال دو گاموت رنگی گفته شده در مقادیر گاما با یکدیگر تفاوت دارند؛ به طوری که sRGB میتواند مقدار ۲.۲ را برای گاما ارائه دهد درحالی که Rec. 709 تنها به ۲.۰ محدود میشود. با این حال تمامی دستگاههایی که به صورت کامل از sRGB پشتیبانی میکنند، برای استفادههای روزمره کاربران مناسب خواهند بود. البته برخی از لپتاپهای ارزان و اقتصادی تنها ۴۵ تا ۷۰ درصد از طیف sRGB را پشتیبانی میکنند و گزینه مطلوب برای افراد تیزبین محسوب نمیشوند.
HDR
نمایشگرهایی که از استانداردهای مختلف HDR (تصویربرداری دامنه دینامیک بالا) پشتیبانی میکنند، قادر هستند تا طیف وسیعتری از رنگها را نمایش دهند و جزئیات بیشتری را در نقاط تاریک و روشن پوشش خواهند داد. برخی ویژگیهای اختصاصی برای دستیابی به استاندارد HDR از جمله گاموت رنگی وسیع، نسبت کنتراست بالا و روشنایی مناسب مورد نیاز هستند. یک نمایشگر HDR خوب میتواند در کنار کنتراست مطلوب، سطوح بالایی از روشنایی را ارائه کند که فراتر از ۱۰۰۰ نیت میرود. همچنین پشتیبانی از گاموتهای وسیع مثل DCI P3 نیز در این استاندارد دیده میشود.
این روزها گوشیهای هوشمند با پشتیبانی از محتوای HDR نیز در حال گسترش هستند. برای مثال در سال ۲۰۱۷ با معرفی آیفون ۸، امکان پخش محتوای دالبی ویژن در موبایلهای اپل فراهم شد. همین مسئله در پرچمداران اخیر سامسونگ نیز دیده میشود. متاسفانه باید اشاره کرد که HDR بیشتر به فریبی تبلیغاتی در صنعت نمایشگرها تبدیل شده است؛ اما آشنایی با برخی عبارتهای مرتبط با آن میتواند فرایند انتخاب و خرید را آسانتر کند. دالبی ویژن و HDR 10+ انواع جدیدتری نسبت به HDR10 هستند. اگر تلویزیون یا نمایشگری فقط HDR10 را پشتیبانی میکرد، بهتر است سایر مشخصات سخت افزاری آن را نیز چک کنید. در صورتی که روشنایی بالا و گاموت رنگی وسیع در میان ویژگیها دیده نشود، آن محصول گزینه مناسبی برای پخش HDR نخواهد بود.
نرخ تازهسازی تصویر
نرخ تازهسازی تصویر به تعداد دفعات بهروزرسانی تصویر در هر ثانیه گفته میشود و واحد سنجش آن هرتز (Hz) است. بیشتر محصولات موجود در بازار از نرخ تازهسازی ۶۰ هرتز بهره میبرند؛ یا به عبارتی دیگر در هر ثانیه اقدام به بهروزرسانی تصویر برای ۶۰ بار میکنند. هرچه این مقدار بیشتر باشد، جلوههای حرکتی به نظر روانتر خواهد رسید. البته نرخ تازهسازی پشتیبانی شده توسط محتوای قابل پخش (مثل فیلم یا بازی) نیز از اهمیت برخوردار است و نمایشگر به تنهایی ملاک نیست.
بیشتر ویدیوها با نرخ ۲۴ یا ۳۰ فریم بر ثانیه انکود میشوند و نرخ تازهسازی تصویر نمایشگرها به طور معمول بیشتر از چنین مقادیری است. با این حال ویدیوها و بازیهایی با نرخ فریم بالا در دسترس کاربران قرار دارند که تجربه روانتری را ارائه میکنند. برای مثال تنها تکان دادن نشانگر موس در یک نمایشگر ۱۲۰ هرتز میتواند تفاوت محسوسی با نمونههای ۶۰ هرتز داشته باشد. این پدیده برای صفحه نمایشهای لمسی نیز صادق است و زمان پاسخدهی پنل کمتر به نظر میرسد.
گوشیهای هوشمند با نرخ تازهسازی تصویر بیشتر از ۶۰ هرتز در حال فراگیر شدن هستند و بیشتر تولیدکنندگان از جمله گوگل، سامسونگ، اپل و وان پلاس محصولات خود را با نرخ ۹۰ یا ۱۲۰ هرتز عرضه میکنند. چنین صفحه نمایشهایی برای تجربه مناسبتر در بازیهای رقابتی هم کاربرد دارند. محصولات مخصوص گیمینگ تا نرخ ۳۶۰ فریم بر ثانیه را پشتیبانی میکنند؛ اگرچه دستیابی به چنین مقداری نیاز به کارت گرافیک قدرتمندی خواهد داشت.
نرخ تازهسازی متغیر
صفحه نمایشهایی با پشتیبانی از نرخ تازهسازی متغیر (VRR) محدود به تعدادی فریم ثابت در ثانیه نیستند و میتوانند در یک دامنه دینامیک، نرخ تازهسازی را متناسب با منبع پخش جابهجا کنند. نمایشگرهایی با نرخ تازهسازی ثابت، در صورت دریافت نرخ فریم متغیر، اقدام به پخش نسبی و جزئی فریمها میکنند که در نهایت به پدیده پارگی تصویر (Screen Tearing) ختم میشود؛ اما چنین حالتی در تازهسازی متغیر به مراتب کمتر رخ میدهد و پایداری تصویر بهبود قابل توجهی پیدا میکند.
فناوریهای مرتبط با تازهسازی متغیر ریشه در بازیهای رایانهای دارند. استانداردهای جیسینک انویدیا و فریسینک AMD به عنوان بازیگران اصلی این عرصه در دهه اخیر نقش ایفا کردهاند. البته کنسولهای بازی و تلویزیونهای میان رده تا پیشرفته نیز میزبان فناوری مذکور در سالهای اخیر بودهاند که به لطف قابلیتهای تعبیه شده در نسخه ۲.۱ درگاه HDMI امکانپذیر شده است. پلی استیشن ۵ و ایکس باکس سری X هم از تازهسازی متغیر بهره میبرند.
بهرهگیری از نرخ تازهسازی متغیر در گوشیهای هوشمند با رویکرد متفاوتی صورت گرفته است. در استفادههای روزمره به طور معمول نیازی به نرخ نوسازی تصویر بالا وجود ندارد، در نتیجه با کاهش این مقدار میتوان در مصرف انرژی صرفهجویی کرد و عمر باتری دستگاه را افزایش داد. با این حال فناوری گفته شده در موارد خاصی بکار میرود و حضور آن همیشه حس نخواهد شد. چنین مسئلهای در نمایشگرهای ثابت و کاربری غیر از بازی، پررنگتر میشود.
زمان پاسخگویی
به زمان مورد نیاز برای تغییر یک رنگ به رنگی دیگر در نمایشگرها، زمان پاسخگویی گفته میشود. به طور معمول جهت اندازهگیری این زمان از تغییر رنگ سیاه به سفید یا خاکستری به خاکستری استفاده میشود و بر طبق میلی ثانیه گزارش خواهد شد. زمان پاسخگویی کمتر، مطلوبتر است زیرا هاله محو یا سایه پشت المانهای متحرک را کمتر میکند؛ حالتی که بیشتر در هنگام عقب ماندن نمایشگر از سرعت محتوای درحال پخش، رخ میدهد.
نمایشگر متداول در بازار زمان پاسخگویی ۱۰ میلی ثانیه را ارائه میکنند که برای مشاهده محتوای روزمره کاملاً مناسب است. همچنین باید در نظر داشت که در صفحه نمایشهای ۶۰ هرتز، تصویر در هر ۱۶.۶۷ میلی ثانیه بهروزرسانی میشود و تاخیری توسط کاربر حس نمیشود. اما اگر زمان پاسخگویی به بیش از ۱۶.۶۷ میلی ثانیه افزایش پیدا کند، تاخیر ایجاد شده محسوس خواهد بود، پدیدهای که تحت نام Ghosting شناخته میشود.
تلویزیونها و گوشیهای هوشمند به طور معمول زمان پاسخگویی بیشتری دارند زیرا در پردازشهای تصویر سنگینتری درگیر هستند. با این حال تفاوت مورد اشاره در وبگردی یا مشاهده ویدیوها حس نمیشود. برخی از محصولات مخصوص بازی ادعای نرخ پاسخگویی ۱ میلی ثانیه را دارند؛ اما ممکن است مقدار گفته شده در واقعیت بیشتر به ۵ میلی ثانیه نزدیک باشد. در هر حال، زمان پاسخگویی کمتر در کنار نرخ فریم بیشتر میتواند اطلاعات را طی مدت کوتاهتری به چشم انسان منتقل کند و برتری نسبی در بازیهای رقابتی ایجاد نماید.
MEMC
قابلیت روانسازی حرکات (MEMC) در طیف وسیعی از دستگاههای امروزی از جمله تلویزیونها و گوشیهای هوشمند دیده میشود. به طور ساده میتوان نحوه فعالیت این ویژگی را براساس افزودن فریمهای مصنوعی به تصویر جهت روان کردن محتواهای دارای نرخ فریم پایین، توصیف کرد. به طور معمول چنین فرایندی جهت ارتقاء نرخ فریم محتوا و همسانسازی آن با نرخ نوسازی تصویر نمایشگر صورت میگیرد.
از نمونههای بارز محتوای دارای نرخ فریم پایین میتوان به فیلمهای سینمایی اشاره کرد که معمولاً به صورت ۲۴ فریم بر ثانیه ضبط میشوند. ویدیوهای ضبط شده در رزولوشنهای بالا توسط موبایلها نیز در بیشتر مواقع ۳۰ فریم بر ثانیه هستند. روانسازی تصویر میتواند مقادیر گفته شده را دو تا چهار برابر افزایش دهد و تراشه مختص به صفحه نمایش چنین وظیفهای را برعهده دارد.
پیادهسازی قابلیت MEMC در محصولات مختلف و توسط سازندگان گوناگون، تفاوتهایی دارد؛ اما حتی بهترین نمونهها نیز ممکن است مصنوعی به نظر برسند و حواس بیننده را پرت کنند. در بیشتر اوقات نیز جلوهای غیرطبیعی به ویدیوها افزوده میشود که کاملاً محسوس به نظر میرسد. افزایش زمان پردازش تصویر توسط این ویژگی موجب میشود تا زمان پاسخگویی بیشتر شود؛ در نتیجه برخی نمایشگرها از عمد به آن مجهز نمیشوند. حتی برخی از تولیدکنندگان گوشیهای هوشمند مانند وان پلاس، روانسازی تصویر را تنها محدود به اپلیکیشنهای خاصی میکنند و در سایر قسمتها از آن استفاده نمیکنند.