اورا کت الکتریکی خودروی خطرناکی است البته خطرناک مثل خودروهای چینی پانزده سال قبل که مانند کیسههای کاغذی در آزمونهای تصادف مچاله میشدند نه بلکه خطری واقعی برای خودروسازان باسابقهٔ جهانی است زیرا میتواند سهم بازار آنها را کاهش دهد. این یک هاچبک پنجدر با ظاهری رترو و بردی حداکثر ۴۲۰ کیلومتر است که قیمت آن به میزان قابلتوجهی از فولکسواگن ID.3 کمتر بوده و میتواند برای خودروسازان اروپایی مثل فولکسواگن و رنو دردسر بزرگی ایجاد کند.
نسخهٔ اروپایی کت که محصول برند اورا متعلق به گریت وال چین است، در ماه سپتامبر در نمایشگاه مونیخ رونمایی شد و فروش آن از دسامبر امسال با قیمت پایهٔ ۲۵ هزار پوند (پیش از اعمال تخفیف دولتی ۲,۵۰۰ پوندی) در بریتانیا آغاز میشود. این یعنی هاچبک الکتریکی گریت وال از ارزانترین نسخهٔ ID.3 حدود ۶ هزار پوند و از هاچبک کوچکتر رنو زوئی بیش از ۵ هزار پوند ارزانتر است.
تک موتور کت که در جلو نصب شده، ۱۶۹ اسب بخار قدرت و ۲۵۰ نیوتن متر گشتاور را به چرخهای جلو تحویل میدهد و خودرو را ظرف ۸.۵ ثانیه از صفر به سرعت صد کیلومتر بر ساعت میرساند. این ماشین همچنین لیست سخاوتمندانهای از تجهیزات استاندارد مثل چراغهای LED، رینگهای آلیاژی ۱۸ اینچی و دو نمایشگر ۱۰.۲۵ اینچی را ارائه میکند. خریدارانی که خواهان ظاهر اسپرتتری هستند نیز میتوانند تیپ GT را انتخاب کنند که رینگها و سپرهای متفاوتی دارد اما قطعات فنی زیر پوست آن تغییری نمیکند.
هیچکس خارج از چین هنوز با اورا کت رانندگی نکرده و بنابراین نمیدانیم که رانندگی و سواری این خودرو در جادههای اروپا یا آمریکا در مقایسه با خودروهایی مثل ID.3 چگونه خواهد بود اما یکی از یوتیوبرهایی که با آن در چین رانندگی کرده میگوید در سواری و هندلینگ بهتر از رقبای اروپایی خود نیست؛ اما برای یک خودروی چینی تازهوارد همین هم کافی است زیرا برای بسیاری از خریداران قیمت، ویژگیهای اتصالی و تجهیزات برای خرید یک خودرو بیشتر اهمیت دارد. به همین دلیل، اگر جای فولکسواگن بودیم که هرچند با ID.3 موفقیت بزرگی کسب کرد اما مجبور شد عقب بنشیند و طوفان تسلا با مدل ۳ و صعود آن به صدر جدول فروش اروپا را تماشا کند، نگران میشدیم.
اما خودروسازان بزرگی مثل فولکسواگن فقط به خاطر اینکه اورا کت پکیج وسوسهکنندهای به نظر میرسد نباید نگران باشند بلکه نگرانی اصلی آنها بیشتر به خاطر پیشبینی آیندهای است که خیلی زود فرا خواهد رسید. مدتی است میدانیم که چینیها در حال پیشرفت هستند اما در دوران الکتریکیسازی به نظر میرسد پیشرفت آنها به جهش تبدیل شده باشد. خودروسازان چینی بشدت در زمینهٔ تکنولوژی خودروهای الکتریکی در حال کار هستند و با ورود به بازارهایی مثل اروپا میتوانند از تمایل مردم به برندهای جدید و ناآشنا بهره ببرند. پانزده سال پیش چه کسی نام تسلا را شنیده بود؟
حتی هنوز هم ممکن است بسیاری از خریداران سوار بر خودروی چینی باشند و خودشان خبر نداشته باشند. امجی، پولستار و تسلا همگی خودروهایی را در چین تولید و به سراسر جهان صادر میکنند درحالیکه لینک اند اکو اخیراً در اروپا خود را معرفی کرده و وعدهٔ حضور در آمریکای شمالی را هم داده است. بله ایالاتمتحده هم از حملهٔ چینیها مصون نیست و برندهای چینی مدتها است که به حضور در این بازار فکر میکنند. بهعنوانمثال، حضور اخیر امجی در مکزیک میتواند پلی برای رسیدن به بازار آمریکا باشد. هرچند برنامههای بسیاری از خودروسازان چینی مثل زوتی و چری برای ورود به بازار ایالاتمتحده عملی نشد اما میدانیم که تاریخ تکرار میشود.
قبلاً این اتفاق چندین بار رخ داده است. در دههٔ ۵۰ میلادی، خودروسازان آمریکایی مورد هجوم واردات خودروهای کممصرف اروپایی مثل فولکسواگن بیتل قرار گرفتند. در اواخر دههٔ ۶۰ و اوایل دههٔ ۷۰ خودروسازان ژاپنی همان کار را انجام دادند و خریداران آمریکایی و حتی اروپایی را با تجهیزات بیشتر و مهندسی قویتر ترغیب کردند. دو دهه بعد هم برندهای کرهای همین مسیر را پیش رفتند.
یکی از بخشهایی که به نظر میرسد چینیها در آن بهتر از کرهایهای آن زمان عمل کردهاند، طراحی است. کیا و هیوندای سالها برای ساخت خودروهایی که شخصیت خاص خود را داشته باشند تلاش کردند و اخیراً به این هدف دست یافتهاند؛ اما هرچند اورا کت بهوضوح از خودروهایی مثل پورشه ۹۱۱ و مینی الهام گرفته، حداقل متمایز و خاطرهانگیز است و طراحی عقب آن که به شکلی غیرمعمول فاقد چراغهای سنتی است و بجای آن چراغها در نوار مشکیرنگ پایین شیشهٔ عقب پنهان شدهاند، کمک میکند از دیگر خودروها متمایز شود؛ بنابراین طراحی اورا کت مطمئناً بهتر از برخی کپیهای بیشرمانهٔ قدیمی چینی مثل لندویند X7 از روی رنجروور اووک یا چری QQ از روی دوو ماتیز است. QQ آنقدر کپی نزدیکی بود که حتی برخی قطعات ماتیز مثل درها به آن میخورد!
اما تنها طراحی خودروهای چینی نیست که بهبود پیدا کرده بلکه کیفیت قطعات زیر این پوسته هم بهتر شده است. برای سالها، برندهای خودروسازی خارجی که تمایل به حضور در چین داشتند، ملزم به ایجاد جوینت ونچر یا همان سرمایهگذاری مشترک با خودروسازان بومی چینی بودند و حالا همان شرکتهای چینی از درسهایی که از آن پروژهها آموختهاند استفاده میکنند. چینیها این آموختهها را بهعنوان راهی سریع برای ورود به قلمروی خودروسازانی که تحت تعلیم آنها بودهاند به کار گرفتهاند. البته هنوز هم موانعی سر راه چینیها وجود دارد مثل تصور عمومی در مورد بیکیفیت بودن کالاهای چینی (باوجوداینکه همهٔ ما در طول زندگی خود حداقل یک گوشی هوشمند قابلاعتماد ساخت چین داشتهایم) و فقدان شبکهٔ نمایندگیها اما این موانع هم بهمرور برطرف میشود همانطوری که در مورد تسلا و برندهای کرهای برطرف شد.