در جایی بین موناکو و چرنوبیل، شهری به نام «کمپوگالیانو» قرار دارد؛ شهری کوچک در منطقه مدنا در ایتالیا. کمپوگالیانو نهتنها از لحاظ جغرافیایی، بلکه از لحاظ روح و حسّ حاکم بر این شهر نیز در بین دو شهر موناکو و چرنوبیل قرار گرفته است. وقتی از دیوارهای ساختمان مرکزی قدیمی بوگاتی SpA عبور میکنید، حسّ قرار گرفتن در بین ساحل مدیترانهای فرانسه و خرابههای رادیواکتیو اوکراینی به شما دست میدهد. اگر دنیای اتومبیلها را کنار بگذاریم، باز هم تصویری گیجکننده در جلوی چشمان شما قرار میگیرد. اتاقهای استراحت با نمای سنگی که آخرین بار در دو دهه پیش مورد استفاده قرار گرفتهاند، اکنون گرد و غبار و همینطور خزه آنها را پوشانده است. قفلها و اسکنرهای پیشرفته درها اکنون از چیزی بیش از اتاقهای خالی و خاکگرفته محافظت نمیکنند. تزئینات آیندهنگرانه بر روی راهپلهها کنتراست عجیبی با تَرَکهای روی شیشه و تارهای عنکبوت پیدا کردهاند. در گوشهای از سالن عریض و شلخته این ساختمان، یک مجسمه آدمبرفی بزرگ را می بینیم که از کاغذ ساخته شده است؛ چیزی که بیشتر شبیه به لوازم مورد استفاده در فیلمهای سیاه و ترسناک است. مطمئناً مکان عجیبی است؛ حتی با اینکه بدانید محل طراحی و ساخت بوگاتی EB110 بوده است.
رومانو آرتیولی (Romano Artioli) در روز احیای یکی از افسانهایترین تولیدات فرانسوی در سال ۱۹۹۱ چنین سخن گفت:
امروز با اشتیاقی تازه، میتوانیم به آینده نگاه کنیم.
برای «آرتیولی»، تاجر موفق و فروشنده محصولات فراری، که برندهای مختلفی را به ایتالیا آورده بود، این موضوع پس از یک دوره چهار ساله که توسعه کمپانی را از صفر شروع کرده بود، یک موفقیت به حساب میآمد. ایده ساخت بوگاتی جدید در نتیجه ملاقات متعدد بین «آرتیولی»، فروچیو لامبورگینی (Ferrucio Lamborghini)، کسی که کمپانی مشهورش را در سال ۱۹۷۴ فروخت، پائولو استنزانی (Paolo Stanzani)، مهندس تعداد زیادی از خودروهای لامبورگینی و فراری ۲۸۸ GTO و ژان مارک بورل (Jean Marc Borel)، کارشناس خودروی فرانسوی شکل گرفت. این موضوع چالش بسیار خاصی به همراه داشت؛ چرا که در هر صورت، «بوگاتی» یک کمپانی خودروی معمولی نبود. با وجود اینکه این کمپانی عملاً در دهه ۱۹۵۰ میلادی محو شد و یک احیای ناموفق را در دهه ۶۰ میلادی توسط ویرژیل اکسنر (Virgil Exner) تجربه کرد، هنوز هم از آن به عنوان برندی قابلاحترام و افسانهای در دنیای اتومبیل یاد میشد.
اتوره بوگاتی (Ettore Bugatti) که در ایتالیا متولد شده بود، کار خود را در آلمان و فرانسه دنبال کرد تا تبدیل به یکی بزرگترین مهندسان در تاریخ صنعت خودرو شود. «وچورت»ها و «لاندولت»های مدرن بوگاتی، سطحی فوقالعاده از زیبایی، ویژگیهای لوکس و کیفیت ساخت را به نمایش میگذاشتند و گاهی اوقات نیز حاوی برخی رویکردهای انقلابی در طراحی بودند. «بوگاتی» که در خانوادهای با هنرمندان و معماران سرشناس رشد کرده بود، به طراحی قطار و هواپیماهای سبک نیز پرداخت. بر این اساس، «آرتیولی» نمیتوانست بدن یک برنامهی کامل به پیش برود. کاری که باید «آرتیولی» انجام میداد این بود که با شروع از صفر به معنای واقعی، مسقیماً به باشگاه سوپرماشینهای برجسته وارد شود و قدمهایی جلوتر از مدلهایی مانند فراری F40 و پورشه ۹۵۹ بردارد.
در سال ۱۹۸۷ علیرغم پافشاری وزارت صنایع فرانسه، کمپانی بوگاتی سرزمین مادریاش را به مقصد ایتالیا ترک کرد تا دورهای جدید را شروع کند. به این منظور، یک مجموعه ساختمانی پیشرفته در کنار یک آزادراه از مدنا به ورونا در ایتالیا درنظر گرفته شد؛ جایی که تمام کارهای طراحی، تحقیقات و توسعه و تولید، کار خود را در آن شروع کردند. طراحان در دفاتر کار خود، از طریق دیوارهای شیشهای، نمایی از پیست آزمایشی در اختیار داشتند؛ پیستی که گرداگرد کارخانه را در بر گرفته بود. در اینجا، تمام کارهای مهم اتفاق میافتاد؛ از سر هم کردن موتورها تا دوخت پوشش صندلیها. دپارتمان تحقیق و توسعه میتوانست تمام شرایط آبوهوایی را در تستهای خود شبیهسازی کند و همینطور شرایط یک دور کامل مسابقات لمانز را داشته باشد. این دپارتمان همچنین دارای اتاق مخصوص برای ارزیابی میزان تولید آلودگی بوده است؛ آن هم در زمانی که هیچکدام از رقبای بوگاتی به مسائل زیستمحیطی اهمیت چندانی نمیدادهاند.
در سپتامبر ۱۹۹۰ میلادی، مجموعهای از ۷۷ بوگاتی کلاسیک تمام مسیر ساختمان مرکزی قدیم کمپانی واقع در «مولسَیم» فرانسه تا خانه جدید در ایتالیا را به افتخار بوگاتی رانندگی کردند. این رویداد مصادف با زمانی بود که ظاهر نهایی مدل EB110، با نامگذاری به مناسبت گذشت ۱۱۰ سال از تولد «اتوره بوگاتی»، هنوز مشخص نشده بود. با این حال، مشخص بود که حتماً یک خودروی خاص خواهد بود. مطابق گفتههای رسمی کمپانی، EB110 از چهار توروبوشارژر و دیفرانسیل تمامچرخ متحرک استفاده میکرد که با رسیدن به حداکثر سرعت ۳۳۶/۳۵ کیلومتر بر ساعت، به سریعتر خودروی جادهای دنیا تبدیل میشد. در واقع، کاری که فولکسواگن با «ویرون» انجام داد، صرفاً تکرار کارهایی بود که گروهی از ایتالیاییها در یک دهه قبل انجام داده بودند.
با وجود ترکیب مناسب، مشتریان مشهور و نتایج فوقالعاده در دنیای موتور اسپورت، هیچچیزی نمیتوانست جلوی بحران اقتصادی اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی را بگیرد. مدلی که دربرگیرنده روح بوگاتی در خود بود، پس از شروع تولیدش در سال ۱۹۹۲، تنها ۱۳۹ دستگاه از آن از دروازههای «کمپوگالیانو» خارج شدند. در حالی که مدل بعدی، یعنی EB112 چهار در کوپه با تکیه بیشتر بر جنبههای لوکس، برای معرفی آماده شده بود، ولی به دلیل نبود زمان و منابع کافی، به چیزی بیشتر از سه نمونه اولیه پیشتولید نرسید. چهار سال پس از صحبتهای «آرتیولی» در مورد اشتیاق تازه و نگاه به آینده، «بوگاتی اتومبیل» کار خود را متوقف کرد که نتیجه آن از دست دادن ۲۰۰ میلیون دلار و بیکار شدن ۲۲۰ کارمند بود. در حال حاضر، بوگاتی موقعیت باشکوه ویژه خود را به لطف تلاشهای گروه فولکسواگن بهدست آورده است، ولی در همین حال، باید گفت که این تنها گوشهای از تاریخ عجیب و غریب این برند است.
اکنون این محیط متروکه، جولانگاه درختان و بوتههای وحشی شده و محل کار تنها یک نفر است؛ یک مأمور حراست با یک سگ. این شخص توسط مسئولان محلی که در حال حاضر مدیریت این ناحیه را به عهده دارند، استخدام شده است. مقامات ایتالیایی امیدوارند که یک سرمایهگذار جدید برای اتومبیلسازی در اینجا پیدا کنند؛ بر این اساس تصمیم گرفته شده که همه چیز به همان شکل اولیه باقی بماند. حالا ۲۰ سال گذشته است و همچنان همهچیز دستنخورده مانده است؛ چیزی بیشتر شبیه به رویکرد معمول ایتالیاییها برای حل یک بحران.
وقتی وارد «کمپوگالیانو» شوید، حتماً شانس زیادی برای وارد شدن به این محیط پیدا میکنید. این محیط، حالوهوای دهه ۹۰ میلادی را زنده میکند. انگار زمان متوقف شده و آیرتون سنا هنوز در فرمول یک برنده میشود. تلفنها و کامپیوترهای قدیمی، تاریخهایی که بر روی اسناد درج شده و دفترچههای تلفن، همگی به ما میگویند که زندگی به همین ترتیب، به صورت ناگهانی، یک روز تمام میشود. اگر بخواهیم به این تصویر روحانی چیزی اضافه کنیم، برخی اسباببازیها، کاغذهای رنگی و مجسمههای کودکان در فضا پخش شده که به دلیل گردهمایی مردم محلی برای تعطیلات و جشنهای مختلف است. کسانی که به اینجا میآیند، احتمالاً در زیر پاهای خود میتوانند نشانهای خط تولید EB112 را مشاهده کنند.
بیشتر خط تولید به همراه پنج شاسی ناتمام و قطعات یدکی در یک مزایده در سال ۱۹۹۷ به شرکت آلمانی «داوِر اشپورتواگن» فروخته شده است. «داوِر» برای طراحی، بهینهسازی انجام داد و خودروهای باقیمانده را تحت نام داوِر EB110 SS به فروش رساند.حتی تا به امروز که سالنهای تولید خالی هستند، میتوان تصور کرد که چقدر این کارخانه مدرن و پیشرو بوده است. تنها چیزی که امروز میتوانید در دفتر کار «رومانو آریتولی» پیدا کنید، یک قالیچه خاکستری است. این کارآفرین شجاع ایتالیای آخرین بار در سال ۱۹۹۶ در این مکان حاضر بوده است؛ محلی که نهتنها محل خوشبختی وی بوده، بلکه قلب وی را نیز شکسته است.
منبع: automobilemag