این مدت در میان انبوه خبرهای بد اقتصادی و اخبار عجیب مربوط به انتخابات، ماجرای غمانگیز پرندگان مهاجری که با هزاران امید و آرزو ایران را به عنوان مقصد مهاجرت خود انتخاب کرده اند مدتی رسانهها را پر کرد و بعد از گذشت زمانی کوتاه با انتشار خبر تلاش فعالان محیط زیست برای نجات فلامینگوها و جوجههای تشنهشان همه تب وتابها فروکش کرد.
تصاویری که از بختگان دیدیم شاید حالا حالاها از یادمان پاک نشود، فلامینگوهایی که پایشان در گلهای دریاچه بختگان گیر کرده، جوجههایی که تشنه در سرزمین ما جان دادهاند و مردمی که با دستکش و چکمه در حال آب رسانی به مهمانان کشورشان هستند. سازمان محیط زیست اما غایب بزرگ این اخبار و تصاویر بود، سازمانی که به نظر میرسد مهمترین مسئولیتش حفاظت از حیات وحش و محیط زیست آن باشد به جز انداختن تقصیر به گردن دیگر بخشها کاری نکرد.
تالاب و دریاچه بختگان بزرگترین دریاچه استان فارس در سالهای پر آب زیستگاه زمستانه پرندگانی مانند فلامینگو، درنا، کبوتر دریایی، آبچلیک، مرغابی و غاز است که از روسیه و دشتهای سیبری به ایران مهاجرت میکنند. این دریاچه که در فاصله ۲۲۰ کیلومتری شرق شیراز در استان فارس قرار دارد در حفظ زیست بوم و محیط زیست شهرستانهای اطراف بسیار تاثیرگذار است و متاسفانه این روزها درگیر مسائلی زیادی شده و حال خوبی ندارد.
در این بین ما تلاش کردیم تا ضمن گفتگو با دو فعال محیط زیست به ابعاد متفاوت ماجرا نگاهی بیندازیم و علت اصلی این فاجعه زیست محیطی در استان فارس را جستجو کنیم و بفهمیم بالاخره کدام نهاد و سازمان در اجرای مسئولیتها و وظایفش قصور داشته است؟ در نهایت راه مقابله با این حوادث در سالهای آینده چه خواهد بود و چه طور میشود کار کرد که دیگر کشورها ایران را به قبرستان پرندگان مهاجر نشناسند؟
«علیرضا هاشمی» کارشناس ارشد محیط زیست و مدیر موسسه پرندهشناسی و پرندهنگری طرلان که سالهاست در حوزه محیط زیست فعالیت دارد به میدونی درباره شرایط فلامینگوها و جوجه هایشان میگوید و اینکه سازمان محیط زیست هیچ برنامهای برای این ماجرا نداشته و ندارد.
حیوانات و پرندهها حلقههای مهم زنجیره محیط زیستاند
علیرغم این که تالاب خشک شده اما در فصلها پر بارش سال، همزمان با بارندگیها آبگیرهای کوچکی روی سطح زمین ایجاد میشود که فلامینگوها را به اشتباه میاندازد آنها فکر میکنند این مناطق همان تالابی است که قبلا به آن میآمدند و بنابراین در همان حوالی تخمگذاری میکنند غافل از این که بعد از گذشت زمان اندکی این آبها تبخیر شده و جوجهها بدون آب میمانند.
جوجهها در چنین شرایطی نه توان پرواز دارند و نه میتوانند برای خود آب و غذا به دست بیاورند بنابراین فلامینگوهای مادر ناچارند ده ها کیلومتر پرواز کنند تا غذا را تامین کرده و به جوجههای خود برسانند. این نشان می دهد ما میزبان خوبی برای فلامینگوها نبودهایم.
حیوانات مانند حلقههای زنجیره محیط زیست هستند که هرکدام به یکدیگر وابستهاند و وجود ایراد در عملکرد هرکدام میتواند باعث بروز مشکلات جدی و یا حتی خطرات غیر قابل جبران برای بخشهای دیگر شود که به مرور شاهد تاثیراتشان را در اکوسیستم منطقه خواهیم دید.
سازمانی که برای حفاظت از محیط زیست پول میگیرد و کاری نمیکند
هاشمی میگوید: متاسفانه با این که در کشور ما سازمان محیط زیست بودجه دریافت میکند که به مشکلات محیط زیست رسیدگی کند و حیات وحش کشور را حفظ کند اما در حال حاضر به دلیل عدم برنامهریزی و انجام ندادن مسئولیتش، مردم و گروههای غیر دولتی حامی محیط زیست با صرف هزینه شخصی در تلاش هستند.
مسئله فقط کم آبی طبیعی در منطقه بختگان و اطراف آن نیست بلکه عدم مدیریت و برنامهریزی سازمان محیط زیست است که انگار عملا هیچ ایدهای برای رفع مشکلات ایجاد شده در آن منطقه ندارد و این مسئله تنها به امسال محدود نمیشود بلکه سالیان متمادی است که تالاب بختگان با کمبود آب مواجه است و هر سال در زمان مهاجرت فلامینگوها به ایران بازتاب رسانهای بیشتری پیدا میکند.
یکی از معضلاتی که گواه عدم برنامهریزی سازمان محیط زیست است مدیریت نکردن همان روان آبهایی است که در اثر بارندگی ایجاد شدند و در صورتی که به سمت و سویی مشخص هدایت و کنترل میشدند می توانستیم حداقل جلوی مرگ جوجه فلامینگوها را بگیریم. در واقع باید بدانیم حتی اگر وزارت نیرو حقابه تالاب بختگان را هم بدهد، مشکل تامین آب آشامیدنی و تامین برق توسط آب جمع شده در پشت سدها همچنان وجود خواهد داشت و همه این موارد ناشی از عدم برنامهریزی است.
فلامینگوها تنها مهاجرانی نبودند که قربانی عدم تدبیر شدند
در همین یکی دو سال اخیر چندین هزار فلامینگو را در میانکاله از دست دادیم، نزدیک به یک میلیون پرنده مهاجر در فریدونکنار کشته شدند و هرسال شاهد همین ماجراها هستیم. سازمان محیط زیست برای مقابله با صید و شکار پرندگان مهاجر چه برنامهای دارد؟
در بسیاری از رسانههای خارجی و مجلات بینالمللی حیات وحش از کشور ما به عنوان سیاهچاله پرندگان مهاجر نام برده میشود این موارد ناشی از بیتدبیریهایی است که چندین سال ادامه پیدا کرده و سوال اصلی این جاست که چه زمانی وقت اصلاح فرا میرسد چه زمانی این سازمان تصمیم میگیرد به مسئولیتهایی که دارد و بابتش حقوق و بودجه دریافت میکند رسیدگی کند و تا این حد منفعل و بدون برنامه نباشد؟
امسال که گذشت سال دیگر را چه میکنیم؟
در حال حاضر گروههای غیر دولتی و فعالان محیط زیست با تانکر به محل تالاب آب میرسانند تا از تلف شدن جوجه فلامینگوها جلوگیری کنند و فعلا این راه تنها روشی است که برای زنده ماندن جوجهها وجود دارد اما این راه یک مسکن موقتی است و هر سال نمی شود دست روی دست بگذاریم تا پرندگان مهاجر به ایران بیایند و تخم ریزی کنند و آن وقت به این فکر بیفتیم که حالا چه روشی برای آبرسانی وجود دارد؟
انتقال جوجه ها به آبگیرهای اطراف، روش درستی است؟
در این بین بعضیها ایده انتقال جوجهها به آبگیرهای کوچک اطراف را مطرح میکنند، این ایده برای کشورهایی که از محیط زیستشان حمایت کرده و برایش هزینه میکنند میتواند عملی باشد اما در کشور ما تبعات و خطراتی را برای جوجهها در پی خواهد داشت.
بحث زنده گیری جوجهها در عرصه وسیع فرآیند بسیار سختی است و غیر از استرسی که برای پرنده ایجاد میکند و خطراتی که برای سلامتیاش دارد کاری دشوار و پر هزینه خواهد بود غیر از آن خود روشهای انتقال و جابه جایی و رها سازی در محل آبگیرهای مصنوعی چالشهای فراوانی را به همراه داشته و احتمالا تلفات بالایی هم در پی خواهد داشت.
با وجود خشکیدگی بختگان چرا فلامینگوها به جای دیگری نمیروند؟
مدیرموسسه پرندهنگری طرلان معتقد است: هواپیمایی را فرض کنید که قرار است مسیری طولانی را طی کند تا به مقصد برسد برای این منظور لازم است یک یا دو بار در بین راه در فرودگاههای بین مسیر فرود آمده تا سوخت را تامین کند و خدمه استراحتی داشته باشند و سپس به ادامه مسیر بپردازد.
این ماجرا برای پرندگان مهاجر هم به همین شکل است پرندههایی که کیلومترها پرواز کردهاند تا خود را به منطقهای خاص در کشور ما برسانند و مدتی را در آنجا سپری کنند توان این را ندارند که وقتی با بی آبی و خشکی مواجه شدند بتوانند چند صد کیلومتر دیگر پرواز کنند و به تالابی دیگر در نقطه دیگری از کشور بروند. این مورد برای مهاجران عبوری است. برای مهاجران زادآور هم اگر دقت کنیم میبینیم بسیاری زیستگاههای ما از بین رفته است و فقط اندک مناطقی مناسب زاداوری باقی ماندهاند
این پرندهها به زمانی برای استراحت و بازیابی انرژی از دست رفتهشان نیاز دارند، آب و غذا میخواهند و این امکان برایشان وجود ندارد که مثلا 10 یا 100 کیلومتر دیگر را هم پرواز کنند تا شاید جای بهتری پیدا بشود. از طرفی باید این را به خاطر داشته باشیم که حافظه ژنتیکی این پرندگان در طول هزارها سال شکل گرفته و تثبیت شده و آنها هم بنابه این حافظه هر سال مسیر مشخصی را برای مهاجرت طی میکنند و حالا نمیتوانند به طور ناگهانی تغییر مسیر دهند و به جای جدیدی بروند.
در بین پرندگان مهاجر آنهایی که در فصول بهار و تابستان مهمان ما هستند مهاجران تابستانه به حساب میآیند به عبارت بهتر زمستان کشورما برایشان سرد است و فقط در فصول گرم در ایران هستند. بعضی از پرندگان مهاجر تابستانه در کشور ما سبزقبا و و جمعیتی از فلامینگوها هستند.
پرندگانی که کشور ما را برای مهاجرت زمستانه انتخاب میکنند زیستگاه اصلیشان بسیار سرد است به طوری که آنها توان تاب آوری این سرما را ندارند بعضی از این پرندگان شامل اردکها، غازها و جمعیتی از فلامینگوها هستند. همانطور که مشخص است چه در مهاجرتهای تابستانه و چه مهاجرتهای زمستانه کشور ما مقصد جمعیتهای متقاوت فلامینگوها است که میانکاله و بختگان مقصد گروههای مختلف این پرندگان مهاجر در فصول گوناگون سال است. حال سوال اصلی اینجاست که از حالا برای بهار و تابستان آینده که فلامینگوها دوباره از راه میرسند چه برنامهای داریم؟
بهمن ایزدی رئیس هیئت مدیره کانون سبز فارس است و سالها فعالیت زیست محیطی را در کارنامه خود دارد. وقتی درباره علت شرایط فعلی فلامینگوها از او پرسیدیم و خواستیم نقش وزارت نیرو و جهادکشاورزی را برایمان روشن کند، توضیحاتی درباره شرایط دریاچه بختگان و آبهای آن منطقه داد که بسیار هولناک و دردآور بود.
خستگی پروازهای طولانی مدت و بیآبی امان فلامینگوها را بریده است
جوجه فلامینگوها در تالاب خشکیده بختگان روزهای سختی را میگذرانند و والدین آنها مجبورند دهها کیلومتر سفر کنند و از راههای دور و آبگیرهای دریاچه طشک و تالاب کمجان و تالاب مهارلو که در جنوب شرق شیراز واقع شده و بیش از صد کیلومتر فاصله هوایی تا دریاچه بختگان دارد، خود را تغذیه کنند و برای جوجهها با بالهای خسته غذا ببرند.
نکته قابل توجه اینجاست که بهترین زمان برای پرداخت حقابه بختگان 15 اسفند تا 15 فروردین است و خرداد و تیر بسیار دیر است. با این حال هنوز هم نحوه پرداخت حقابه این دریاچه مشخص نیست و تصمیم درستی برای حل این بحران گرفته نشده است.
خشکیدگیها با ساخت سدهای غیر علمی آغاز شد
سد درودزن حدود 960میلیون مترمکعب آب را ذخیره میکرد اما وزارت نیرو حدود 15سال پیش بازهم در بالادست جلگه کامفیروز، سد «ملاصدرا» را با گنجایش ذخیره حدود 440میلیون مترمکعب بنا به تقاضای وزارت جهاد کشاورزی احداث کرد.
پس ازآن روی رودخانه «سیوند» در شمال استان فارس که در ناحیه بند امیر به رودخانه کر میریزد، سد سیوند را ساخت و عملا با هدایت آب سرشاخههایی که رود کر را تشکیل میداد به سوی دریاچه ذخیره گاهی، زمینه خشک شدن دریاچههای طشک و بختگان را ایجاد کرد. ساخت این سدها قرار بود با هدف تامین آب شرب مردم و رفع مصارف کشاورزی باشد که این موضوع باعث شد حقابه بختگان پرداخت نشود. حقابهای که ۷۰۰ تا ۱۲۰۰میلیون مترمکعب در سال است که متاسفانه از سال97 تا اکنون پرداخت نشده و علتش هم ساخت همین سه سد در بالادست تالاب بوده است.
خبر ناگوار دیگری که باید به آن توجه کنیم این است که زمانی که بختگان پر آب بود و اوضاع خوبی داشت حدود 2 متر تبخیر داشت در حال حاضر که دچار خشکیدگی و بحران است این میزان تبخیر بسیار بیشتر است و آبهای تحت الارضی بختگان هم تا اکنون 8 متر نشست کرده است.
کشت برنج در منطقهای که به کم آبی معروف است!
سیاستهای غلطی که وزارتخانههای نیرو و جهاد کشاورزی پیش گرفتند و دخل و تصرفی که در حوضههای آبخیز فارس داشتهاند باعث شده دریاچه بختگان به مرور خشک و خشکتر بشود و به دلیل کم آبی بخشهای «کربال» و «خرامه» مشکلات زیادی در کشت و کار مردم بومی ایجاد بشود.
در واقع وزارت جهاد کشاورزی، آبی که باید به تالاب وارد میشد را از بالادست به صورت غیر اصولی به زمینهایی اختصاص داده که تا چند سال گذشته جزء اراضی منابع ملی و مراتع بوده و اصلا سابقه کشت نداشته است و یا اگر هم کاربری کشاورزی داشته، فقط در آن کشت دیم انجام میشده و پیشینه کشت فاریاب نداشته است.
در چند سال اخیر مدیریت امور اراضی جهاد کشاورزی، بعضی از زمینهای حوزه بالادست را واگذار کرده و در آنها کشت برنج انجام شده و همین موضوع باعث وخیمتر شدن شرایط بختگان شده است. امسال سطح زیر کشت تا حدود 12000 هکتار افزایش داده شده است که هرهکتار از آن به 14000 مترمکعب آب نیاز دارد و لطمات جبران ناپذیری را به زمینها و حوزه آبخیز وارد کرده است.
با توجه به این که در فصل پاییز در این زمینها گندم و جو کاشته میشود و مجددا خردادماه خاک را با کودهای شیمیایی تقویت کرده و برنج کاری را آغاز میکنند زمین به شت ضعیف شده و آب فراوانی هم صرف این کار میشود در حالی که اصلا این ناحیه برای کشت برنج مناسب نیست و اکولوژی منطقه را بر هم میزند.
عجیب است که در این قضایا مسئولان هیچ توجهی به این ندارند که استان فارس یکی از استانهای خشک و کم آب به حساب میآید و نباید در چنین منطقهای به این شکل کشاورزی انجام بشود.
مهاجرت، آه و حسرت سهم مردم بومی روستاهای اطراف
یکی از غمانگیزترین تصاویری که امروز در این روستاها دیده میشود، تصویر زنان و مردان سالخوردهای است که در گوشهای نشستهاند و با چهرههای مغموم به زمینهای خشکی که روزی در آن کشاورزی میکردند نگاه میکنند و حسرت میخورند.
روستاهای این مناطق روز به روز خالیتر میشوند و جوانها که دیگر فرصت و امکان کشاورزی را از دست دادهاند به نیت شغلهایی مثل رانندگی به حاشیه شهرهای بزرگ مهاجرت میکنند. اینها تنها بخشی از مشکلات عظیمی است که در روستاهای اطراف بختگان ایجاد شده است، مشکلاتی که با فرا رسیدن فصل مهاجرت و تخم گذاری فلامینگوها بر سر زبانها میافتد و پس از مدتی باز به دست فراموشی سپرده میشود.
بند سنگ ملاتی مصیبتی جدید برای رودخانه مارگون
در نگاه اول شاید خبرهای مربوط به فلامینگوها بیش از مسائل دیگر به چشم بیاید و مدتی در صدر عناوین خبری باشد اما بهمن ایزدی معتقد است این تلنگری است که بدانیم چه حوادث هولناکی در محیط زیست استان فارس در حال وقوع است. او میگوید: درد بزرگ تازهای که به جان بختگان و حوزه آبخیز آن افتاده است انتقال آب از سرشاخههای رودخانه مارگون است که در پی آن وسعت خشکیدگیهای بختگان به دشتهای «رامجرد» و جلگه «کامفیروز» میرسد.
با این روند آب شرب شهر شیراز و چند شهر دیگر هم دچار مشکل خواهد شد. وزارت نیرو به پیمانکاران جهاد کشاورزی مجوزی داده که طبق آن پیمانکاران میتوانند بندِ سنگ ملاتی را روی رودخانه مارگون احداث کنند. در این طرح که با هدف آب رسانی به زمینهای دیم شیبدار و با اعتباری بالغ بر 96میلیارد ریال به اجرا در آمده، لولههایی با قطر 45 متر نصب شده است و آب رودخانه مارگون را این اراضی منتقل میکند تا به گفته مسئولان برای 700 نفر شغل ایجاد کند!
نکته قابل توجه این جاست که این بند ملاتی در سال نود و هشت اجرا و بخشی از آن در سیلاب فروردین 99 تخریب و در کمال شگفتی مجددا در شهریور ماه همان سال توسط مدیران جهاد کشاورزی استان فارس افتتاح شد. این طرح خطرات بسیار زیادی برای محیط زیست استان خواهد داشت به عنوان مثال در حال حاضر جادهای به عرض دوازده متر و طول حدود هفت کیلومتر در بکرترین اراضی منابع ملی احداث شده تا مسیری برای انتقال لوله های قطور آب باشد.
این بند ملاتی میتواند به تدریج باعث گسترش خشکیدگیهای منطقه شده و ایجاد درگیری و نزاعهای محلی بر سر آب شود.تشدید بحران خشکسالی و کاهش آب شرب شهر شیراز از تبعات قطعی این طرح خواهد بود و غیر از تمام این موارد باید منتظر باشیم تا حیات جانوری و گیاهی و نظم حاکم بر اکوسیستم منطقه به طور جدی به خطر بیفتد.
جالب است بدانید که سالها پیش منطقه موصوف بخشی از طرح جامع آبخیزداری منابع طبیعی بود و نسبت به حفاظت خاک اراضی شیبدار، کنترل سیلاب، تقویت آبهای زیر زمینی و حفظ پوشش گیاهی مناطق آبخیز بالادست رودخانه کُر از انتقال آب جلوگیری میشد اما حالا چنین مسئلهای گریبان مارگون و نواحی اطرافش را گرفته است و اگر بخش قضایی کشور به ماجرا رسیدگی نکند مشخص نیست پیامدهای هولناک آن چه طور دامن مردم، حیات وحش و محیط زیست منطقه را بگیرد.
حال نامساعد انجیرستانهای معروف استهبان فارس
25000 هکتار انجیرستان در استهبان استان فارس وجود دارد که به صورت دیم کاشت شده و جزو مهمترین و بزرگترین انجیرستان های دنیا به حساب میآیند همین اواخر برای جذب آب دچار مشکل شدهاند. این درختان که از طریق برگهای خود بخشی از رطوبت مورد نیازشان را دریافت میکردند با خشکیدگی بختگان در معرض خطر جدی قرار گرفتهاند. اکنون چندین حلقه چاه حفر شده و افراد با کمک تانکرهای بزرگ برای آبرسانی به این انجیرها در حال آبرسانی هستند در حالی که انجیرها سالهاست به شکل دیم به حیات طبیعی خود ادامه میدادند.
افزایش ریزگردها و شیوع بیماری سالک، خطرات جدی پیش رو
خشکی دریاچه بختگان میتواند مشکلات فراوانی را برای مردم منطقه و شهرهای اطراف ایجاد کند مثلا ریزگردهای سفید نمک که هم اکنون باعث نابودی درختهای «قیچ» که به مقاومت در کمآبی و شوری آب معروفند شدهاند. افزایش شیوع بیماری سالک در اثر خشکی منطقه و خالی شدن روستاها و افزایش مهاجرت به حاشیه شهرها گوشهای از دردهای عمیقی است که بر جان استان فارس نشسته است.
تلاش فعالان غیر دولتی محیط زیست برای آبرسانی به جوجهها
بهمن ایزدی از تلاشهای گروههای غیر دولتی محیط زیست میگوید که در این مدت با روشهای مختلف سعی بر حفظ جان فلامینگوهای به گِل نشسته در بختگان و جوجههای کوچک و ضعیفشان داشتهاند، او توضیح میدهد:
«در نزدیکی کوه «مَنَک خشک» که زیستگاه فلامینگوها حدودا در آن حوالی است، حوضچهای را با مساحت بیش از یک هکتار ایجاد کردهایم که در فاصله ۶۰۰- ۵۰۰ متری کانالهای عرضی و موازی باهم از غرب به شرق حفر شده است و آب موردنیاز را از همان بستر دریاچه تامین و به حوضچه اصلی منتقل کردیم. این روش میتواند به صورت موقتی آب مورد نیاز فلامینگوها را تا حدی تامین کند اما متاسفانه شروع طوفان و بادهایی که نمکهای خشک بستر دریاچه بختگان را با خود به همراه داشت و تا ارتفاع حدود ۱۰۰ متر به هوا میبرد، باعث شد فلامینگوها در شرایط سخت تری قرار بگیرند.
برای سالهای آینده با حفر چاه در کوه منک و انتقال آن به برکهها و تالاب هایی که در حاشیه مساعد قسمت شرقی دریاچه ایجاد کرده و سعی می کنیم ایستگاهی را برای گذر از شرایط سخت پیش رو داشته باشیم.»
شاید با روش هایی بشود فعلا فلامینگوها و تعدادی از جوجه هایشان را از جهنمی که در بختگان ایجاد شده نجات داد اما یادمان باشد این روشها صرفا مسکنی برای درد عمیقی است که به جان این دریاچه و حوزه آبخیز اطرافش افتاده و درمان کامل زمانی رخ می دهد که سازمان محیط زیست و وزارت نیرو و جهاد کشاورزی برنامهریزی مدونی را برای حل این مسئله ارائه دهند و از اقدامات غیر کارشناسی و سدسازیهای بیرویه دست بردارند.