تابهحال شده است چیزی بگویید که قلبا قصد گفتنش را نداشتهاید؟ فروید این کلام غیرعمدی و فکرنشده را وصل میکند به خواستهای نهان و اندیشهای در ناخودآگاه انسان. نامش هم لغزش فرویدی است، اشتباهی که به دیگران نشان میدهد در فکر و دلمان واقعا چه میگذرد.
لغزش فرویدی چیست؟
لغزش فرویدی اشتباه یا لغزشی کلامی است؛ یک لحظه ضمیر ناخودآگاه اختیار زبان را به دست میگیرد و از خصوصیترین افکار و احساسات انسان پرده برمیدارد. همین یک لحظه کافی است تا فرد همسر خود را با اسم همسر سابقش صدا کند، یک کلمه اشتباه از دهانش بیرون بپرد یا حتی کلامی را اشتباه بشنود.
این لغزشها معمولا از احساساتی سرچشمه میگیرند که هنوز وارد قلمرو افکار آگاهانه فرد نشدهاند یا وقتی رخ میدهند که فرد میکوشد حرفی را بزند که قادر به بیانش نیست.
فروید میگوید خطای گفتاری انسان تصادفی نیست، بلکه از اثر آزاردهنده یک باور، آرزو یا فکری ناخودآگاه سرچشمه میگیرد و قابلتفسیر است. او معتقد بود ذهن آگاه انسان افکار و باورهای نامناسب را سرکوب میکند و این اسرار سرکوبشده در قالب لغزشهای کلامی فاش میشوند.
شکلگیری مفهوم لغزش فرویدی
ایده لغزش کلامی هنگام یک پژوهش به ذهن فروید خطور کرد. مرد جوانی روبهروی فروید نشسته بود و موقع خواندن بخشی از شعر حماسی «انه اید»، ناخودآگاه از روی یک واژه لاتین پرید. فروید معتقد بود که جاانداختن این کلمه به ضمیر ناخودآگاه مرد جوان ربطی دارد. جلسات روانکاوی به فروید نشان دادند که آن واژه مرد را یاد خون میاندازد. در ذهن مرد جوان ترس از خون با ترس از بارداری دوستش گره خورده و به این شکل ظاهر شده بود. فروید میگفت این مرد از روی این کلمه میپرد، چون حتی نگاهکردن به آن تجربه تلخی از گذشته را پیش چشمش زنده میکند.
معنای این لغزش کلامی چیست؟
ابزارهای متخصصان برای سنجش افکار ناخودآگاه و تعارضهای درونی محدودند، بنابراین هنوز شواهد قطعی پیدا نشده است که لغزشهای فرویدی مستقیم از تمایلات ناخودآگاه انسان سرچشمه میگیرند. البته محققان به سرنخهایی دست پیدا کردهاند که گویای ارتباط لغزش فرویدی با احساس گناه جنسی هستند. گویا کسانی که احساس گناه جنسی بیشتری دارند، بیشتر مرتکب این خطاهای گفتاری میشوند. اگر کمی فکر کنیم، این افراد همواره با ۲ انتخاب دستوپنجه نرم میکنند: به دنبال افراد دلخواه خود بروند یا میل جنسی خود را سرکوب کنند.
البته هنوز نمیتوان با قطعیت درباره این یافتهها حرف زد. اینکه تصادفا همسرتان را مادر صدا کنید یا بهجای «از دیدنت خوشحالم» بهاشتباه بگویید «از خوردنت خوشحالم»، لزوما بهمعنی افکار شیطانی و نگرانکننده نیستند. شاید فقط حواستان پرت شده باشد.
انواع لغزش فرویدی
۱. فراموشی ناشی از سرکوب
بر اساس نظریه روانکاوی، ذهن انسان میکوشد خاطره اتفاقاتی را که باعث شرم، اضطراب یا درد او شدهاند فراموش کند. فرض کنید در کودکی اسبی بهاسم «بزرگ» شما را لگد میزند. به بیمارستان میروید، کمر آسیبدیدهتان را درمان میکنید و دیگر سراغ «بزرگ» نمیروید، اما بیاعتمادی به اسبها برای همیشه در وجود شما میماند. بعدها در محیط کار همکار جدیدی به دفتر اضافه میشود که نامش «بزرگی» است. خیلی حیرتانگیز است که در این حالت ممکن است نام کوچکش را همیشه به یاد داشته باشید، اما بهخاطرسپردن نام خانوادگیاش برایتان دشوار باشد. علم روانکاوی میگوید ذهن شما اسم «بزرگی» را پس میزند، چون یک خاطره تلخ سرکوبشده را زنده میکند.
۲. فراموشی ناشی از امیال
لغزش فرویدی گاهی زمانی رخ میدهد که فرد تمایل زیادی به انجام کاری دارد یا برعکس هیچ تمایلی به انجامش ندارد. فرض کنید بعد از کلاس درس، یکی از همکلاسیها شما را به یک فنجان قهوه دعوت میکند. شما از این فرد خوشتان میآید و ذهنتان دنبال بهانهای برای ملاقات دوباره اوست. کاملا ناخودآگاه و ناخواسته کیف پولتان را روی صندلی ماشینش جا میگذارید و میروید. شاید حتی یک لحظه هم فکر نکرده باشید که «این را جا میگذارم تا بهانهای باشد برای دیدار دوباره». این دلبستگی باعث شده واقعا کیف پولتان را فراموش کنید تا دیدار دوباره خودبهخود رقم بخورد.
۳. تحریف یا اشتباهات گفتاری
لغزش فرویدی برای خیلیها منطقی و قابلدرک نیست. دوباره مثال «بزرگی»، همکار جدیدتان، را در نظر بگیرید. گاهی اوقات نهتنها اسم همکارتان را فراموش میکنید، بلکه مدام او را به نامهای اشتباه صدا میزنید. «عظیمی»، «کبیری»، هر اسمی غیر از بزرگی. این مسئله آنقدر کشدار میشود که همه متوجه این ضعف میشوند و از آن جوک میسازند. فروید میگوید این فراموشی عامدانه نیست؛ در واقع مغز انسان سخت در تلاش است تا نقطه ثقلی میان افکار خودآگاه و ناخودآگاه پیدا کند.
چرا لغزش فرویدی رخ میدهد؟
هیچکس دقیقا نمیداند لغزش فرویدی چرا رخ میدهد. دستگاه خاصی هم وجود ندارد که ریشه این خطاهای گفتاری را تشخیص دهد. اما میتوان دلیل احتمالی را با چند فرضیه توضیح داد.
۱. سرکوب افکار
در بخشهای قبل درباره ارتباط افکار سرکوبشده و احتمال لغزش کلامی گفتیم. مثلا افرادی که درد شوک الکتریکی را تجربه میکنند، به احتمال بیشتری موقع ادای کلمه «شوک» دچار خطای گفتاری میشوند و این اتفاق توضیح دیگری جز سرکوب اندیشه ندارد.
در سال ۱۹۸۷، محققان برای اثبات این فرضیه آزمایشی اجرا کردند که نتایج عجیبی داشت. در این آزمایش از شرکتکنندگان خواسته شد به خرس سفید فکر نکنند. شگفتانگیز بود که افراد دقیقهای یک بار به خرس سفید فکر میکردند. این آزمایش زمینهساز مطرحشدن «نظریه فرایند کنایهای» توسط روانشناسی بهنام دنیل وگنر شد و توضیح داد چرا سرکوب افکار تعریفشده و مشخص دشوار است.
بخشی از مغز انسان افکار پنهان را سرکوب میکند و بخش دیگر هرازگاهی ذهن را بازرسی میکند تا مطمئن شود ما همچنان به موضوع سرکوبشده فکر نمیکنیم! در نتیجه بهطرز کنایهآمیزی فکر و احساسی که اینهمه تلاش کردیم پنهان نگه داریم، ناگهان پررنگ میشود و از دهان بیرون میپرد.
۲. حواسپرتی
اگر تابهحال همزمان با شنیدن موسیقی یا دیدن تلویزیون جزوه نوشته باشید، این لغزش را خوب درک میکند. در این حالت، متن موسیقی یا جملههای مجری حواستان را پرت میکند و بهجای نوشتن کلمات درسی، حرفهای او را بنویسید. یا مثلا حین صحبت با دوستتان، حواستان پرت میشود به اینکه در مهمانی آخر هفته چه لباسی بپوشید. دوستتان بلند شما را صدا میزند، از فکر و خیال بیرون میپرید و میگویید «ببخشید، داشتم لباس میپوشیدم». همین یک جمله دستتان را رو میکند.
۳. پردازش زبان
گاهی لغزش فرویدی در نحوه پردازش زبان توسط مغز انسان ریشه دارد. ما قبل از صحبتکردن، کلمات خود را در ذهنمان ویرایش میکنیم و مراقب اشتباهات خود هستیم. گاهی اوقات این سیستم چند لحظهای از کار میافتد و قبل از آنکه مغز به خود بجنبد، یک کلام اشتباه بر زبان جاری میشود. معمولا افراد بهازای هر ۱۰۰۰ کلمه، ۱ یا ۲ اشتباه دارند و بسته به میزان صحبت افراد، ۷ الی ۲۲ خطای کلامی برای هر انسان طبیعی است. اگرچه فروید اصرار داشت این لغزشها را به معنایی پنهان گره بزند، اشتباهات کلامی بخش اجتنابناپذیر زندگی انسان هستند.
۴. لغزشهای تصادفی
زبان انسان ساده بهنظر میرسد، اما گاهی پیچیدگی ذاتیاش باعث تپقزدن میشود. فردی بزرگسال دهها هزار کلمه میداند که تعداد زیادی از آنها کنج ذهنش خاک میخورند. جای تعجب نیست اگر هرازگاهی این کلمات با کلمات دیگر ترکیب و از دهان فرد خارج شوند. تارهای عصبی مغزی که مسئولیت گفتار را بر عهده دارند، گهگاهی دچار خطا میشوند و این کاملا طبیعی است. مثل آن زنی که در مراسم خاکسپاری همسرش بهجای «هرچه خاک همسرم است بقای عمر شما»، گفت «هرچه خاک شماست، بقای عمر همسرم».
۵. تلاش برای اجتناب
شده سعی کنید فکری را کاملا از ذهن خود بیرون کنید؟ اگر تجربهاش را دارید، خوب میدانید آن فکر چقدر سریع دوباره به ذهن برمیگردد. انگار تلاش برای فکرنکردن به یک موضوع، آن را در ذهن انسان پررنگتر میکند. وقتی اندیشهای کل فضای ذهن را در بر گرفته است، جای تعجب نیست که راهش را به مکالمات فرد باز کند. دقت کردهاید وقتی کسی میگوید «سعی کن نگران این مسئله نباشی»، چقدر بیشتر احساس نگرانی میکنیم؟
نمونهای رایج از لغزش فرویدی
تابهحال موقع قطعکردن تلفن، ناخواسته و غیرارادی به همکار یا رئیستان گفتهاید «مراقب خودت باش عزیزم»؟ این یکی از مثالهای خجالتآور لغزش فرویدی است که متأسفانه خیلیها دچارش شدهاند. این خطای کلامی بیشتر مواقع معنای خاصی ندارد و صرفا از سر عادت اتفاق میافتد. اما برای آنکه این موقعیت را راحتتر پشتسر بگذارید، میتوانید روز بعد درباره لغزش فرویدی برای طرف مقابل بگویید. خجالت نکشید، علم روانکاوی پشت شماست.
کلام آخر
حالا که دلیل تپقهای وقتوبیوقت را میدانید، بهجای آنکه خجالتزده موقعیت را ترک کنید، بمانید و سعی کنید آنها را با این مفهوم آشنا کنید. آدمها نهایتا چند دقیقه به اشتباهات کلامی شما میخندند و خیلی زود فراموش میکنند. چون بهرغم تلاشهای فروید برای اثبات این فرضیه، هر لفظی که از دهان انسان خارج میشود لزوما معنای خاصی پشتش نیست و بسیاری از آنها تصادفی هستند.
شما چقدر با این لغزش کلامی آشنا هستید؟ چه خاطراتی از آن دارید؟ تکنیکهایی میشناسید که این اشتباهات کلامی را به حداقل برسانند؟