این روزها واژه کارما بسیار شنیده میشود. موسیقیهای بسیاری در این باره ساخته شده است، در تیترهای جنجالی بسیاری نشریات کلمه کارما دیده میشود و حتی افراد زیادی نام فرزندان خود را از کارما و مشتقات آن انتخاب میکنند. اما کارما یا کَرمه که مفهومی در ادیان و فلسفه شرقی محسوب میشود، چگونه به فرهنگ عامه و جوامع سکولار غربی راه یافته است؟ و آیا برداشتهایی که این جوامع از کارما دارند، با مفهوم اصلی آن مطابقت دارد؟ در این مقاله به شما خواهیم گفت قانون کارما چیست و در ادامه با معنای اصلی کارما در آئینهای مختلف و نقش کارما روی اعمال و رفتار انسان آشنا خواهیم شد.
در فرهنگ شرقی، کارما یکی از مفاهیم اساسی هندوئیسم، بودائیسم، سیکیسم و جینیسم است. مفهومی که به طور کلی به اهمیت اعمال بشر اشاره دارد و میگوید کردارهای هر انسان، بر کیفیت این زندگی و زندگیهای بعدی او اثر میگذارد. رفتارهای خوب کارمای خوب میسازند و رفتارهای بد کارمای بد اما در فرهنگ عامه غربی، کارما چنین مفهوم روحانی عمیقی ندارد. در باور عامه، کارما یک قانون پاداش و جزا است. یک نیروی ماورائی که به کارهای خوب پاداش میدهد و در ازای کارهای بد ما را تنبیه میکند. این برداشت از کارما توضیحی برای گرفتاریهایی است که همه ما گاهی با آنها مواجه میشویم. نمونهای عامیانه اما منطقیتر از خرافات، در عصری که به نام عصر عقلانی شناخته شده است.
امروزه مفهوم کارما چنان فراگیر شده است که حتی تأثیر آن را بر بیماران هم مشاهده میکنیم. بسیاری از افرادی که دچار بیماریهای خاص و سخت هستند، اعتقاد دارند در گذشته مرتکب اشتباه یا گناهی شدهاند و بیماری امروزشان عقوبت آن گناه است! گناهی که حتی ممکن است آن را به یاد نیاورند! به عبارتی، بسیاری از بیماران فکر میکنند گرفتار کارما شدهاند.
برخی افراد حتی از این هم فراتر میروند چنانکه در سال ۱۹۹۹ یک مربی فوتبال در انگلستان، به نام گلن هودل، به دلیل اظهار نظر توهینآمیزی که در یک مصاحبه، بر اساس برداشت خود از قانون کارما بیان کرده بود، از کار اخراج شد. این مربی که به تناسخ اعتقاد داشت گفت دلیل ناتوانیها و معلولیتهای جسمی و ذهنی مادرزادی، کارمایی است که افراد از زندگیهای قبلی با خودشان به همراه دارند. این اظهار نظر، چنان جنجالی به پا کرد و فشار افکار عمومی تا اندازهای شدید بود که انجمن فوتبال مجبور شد گلن هودل را اخراج کند.
در ادامه این مقاله بررسی خواهیم کرد که معنای اصلی و واقعی کارما چیست و چه کاربردی در زندگی هر انسانی دارد اگر به این موضوع علاقهمند هستید ما را همراهی کنید.
معنای اصلی قانون کارما در آئینهای مختلف چیست؟
کارما یک مفهوم دینی، فلسفی و اخلاقی مشترک میان بعضی از آیینهای شرقی است اما این مفهوم در آیینهای مختلف، تفاوتهایی دارد. در اینجا به بررسی این تفاوتها میپردازیم.
کارما در هندوئیسم
در هندوئیسم، که خاستگاه اصلی کارما محسوب میشود، اعتقاد بر این است که روح انسان در دایرهای از زندگیهای مکرر گرفتار شده است که سامسارا نام دارد. فردی که از خواستهها و هواهای نفسانی خود دست نکشد، در این دایره گرفتار خواهد ماند تا زمانی که از خواستههایش رها شود و به روح مطلق تبدیل شود و به موکشا برسد. موکشا یعنی رستگاری و رها شدن از چرخه حیات. از آنجایی که موکشا هدف غایی است و زمانی به دست میآید که دلخواه نباشد، بیشتر هندوها سعی میکنند کارمای خوب تولید کنند تا در چرخه تناسخ و حیات دوباره، در زندگی بهتری به دنیا بیایند.
در واقع هندوها معتقدند که قانون کارما کنترل سامسارا را به دست دارد. در آیین هندو کارما با انجام وظایفی به دست میآید که هر فرد در طبقه اجتماعی خود به عهده دارد. اگر فردی وظایف طبقه اجتماعی خود را به خوبی انجام دهد و آنها را کامل کند، در زندگی بعدی در طبقه بالاتری به دنیا خواهد آمد. هندوها همچنین باور دارند که کارما به خودی خود انجام میپذیرد و نیازی به مداخله الهی ندارد.
کارما در بودیسم
بودیسم یکی از شاخههای هندوئیسم محسوب میشود ولی درباره تناسخ، قانون کارما و روح نظریات متفاوتی دارد. در باور بودایی، کارمای انباشته و ذخیره شده روح از یک زندگی به زندگی بعدی منتقل میشود نه خود روح. در حقیقت بوداییها به روح با معنای غربی آن اعتقاد ندارند بلکه به مجموعهای از ویژگیهای روحمانند معتقد هستند.
روح، که شامل پنج اسکاندها میشود و ترکیبی است از بدن، احساسات، ادراکات، انگیزهها و آگاهیها، پس از مرگ پایان میپذیرد اما کارمای ذخیرهشده به vijñana یا «جوانه آگاهی» در زندگی جدید تبدیل میشود. بوداییها هم مانند هندوها تلاش میکنند از چرخه سامسارا رها شوند و این کار را با ترک تعلقات و انفعال مطلق انجام میدهند. آنها معتقدند که هر شخص، با گذر از زندگیهای چندگانه و از طریق «مسیر هشتم» یا «راه میانه»، میتواند از چرخه حیات رها شود و به نیروانا برسد.
کارما در سیکسیم
آیین سیک یکی از جدیدترین ادیان اصلی جهان است و مهمترین آموزه آن یکتاپرستی است. آیین سیک زندگی روحی و مادی را به هم مرتبط میداند و هدف غایی آن برابری همه انسانها در جهان است. سیکها نیز به کارما و تأثیر آن بر کیفیت این زندگی و زندگیهای بعدی باور دارند. آنها معتقدند برای خارج شدن از چرخه حیات، هر شخص باید خدا را بشناسد، درک کند و با او یگانه شود.
کارما در جَینیسم
کارما در همه ادیان شرقی به عنوان یک قانون در نظر گرفته نمیشود. برای مثال در آیین جَین، کارما یک ماده اتمی است؛ ذرات واقعی که خود را به روح متصل میکنند. پیروان این آیین معتقدند تا زمانی که بار کارما روی دوش روح باشد، در چرخه حیاتهای مکرر گرفتار خواهد بود. از آنجایی که ویژگیهای منفی روح (مانند خشم، حرص و طمع یا غرور) باعث میشوند که کارما بیشتر تمایل به اتصال داشته باشد، پیروان این دین سعی میکنند احساسات خود را به حداقل برسانند، میانهرو باشند و به هیچ موجود زندهای آسیب نرسانند مگر برای دفاع از خود.
کارما و نقش آن در رفتار و اعمال انسان
گفتیم که مفهوم کارما در باور عامه مردم، به ویژه در غرب، به معنی نظام جزا و پاداش جا افتاده است و برخی از افراد که دچار بیماریها و گرفتاریهای بزرگ میشوند، آن را ناشی از کارما میبینند. چنین برداشتی موجب احساس گناه در زمان گرفتاری خواهد شد که نه تنها مشکلی را از ما حل نمیکند بلکه باعث میشود با دشواریهای بیشتری روبهرو شویم. از سوی دیگر میدانیم که سختیها، بیماریها، از دست دادن عزیزان و هزاران مشکل دیگر برای هر کسی ممکن است اتفاق بیافتد، حتی برای انسانهایی که دائم در حال انجام دادن کارهای خوب هستند.
برای درک صحیح کارکرد این قانون در زندگی، باید بدانیم که از دیدگاه بودا اساس مفهوم کارما چیست و چگونه بر زندگی ما تأثیر میگذارد. معنای لغوی کارما در زبان سانسکریت، کردار و عمل است اما بودا آن را به معنای انگیزه و نیت به کار میبرد. او در جواب کسانی که میپرسیدند کارما چیست میگفت کارما انگیزه است. هر شخص کارما را با بدن، سخن و عقل خود انجام میدهد.
واژه کردار حرکت فیزیکی، سخن و فکر را دربرمیگیرد که برابر است با گفته بودا. یعنی فکر و سخن ما نیز جزئی از رفتار و کردار ما است.
برای فهمیدن این سخن بودا، باید رفتارهای آدمی را در دو بخش در نظر بگیریم. رفتار خام و نیت و انگیزهای که پشت آن رفتار است. برای مثال کسی که یک چاقو را تیز میکند، ممکن است آن را برای انجام یک جراحی نیاز داشته باشد، یا برای تهدید یک نفر یا برای آسیب زدن به شخصی.
بودا شش انگیزه را در پشت هر عمل معرفی میکند:
- حسن نیت یا مهربانی
- دلسوزی و همدردی
- سخاوت
- سوء نیت یا خشم
- ستمگری و بیرحمی
- حرص و طمع
سه انگیزه نخستین معکوس سه انگیزه بعدی هستند و انگیزههای مثبت به شمار میروند. این انگیزهها به ما و دیگران آسیب نمیرسانند و موجب تسکین درد و رنج میشوند. به همین ترتیب سه انگیزه پایانی موجب رفتارهای آسیبزننده و ایجاد درد و رنج میشوند.
کارما برای زندگی و رشد ما به عنوان یک انسان خردمند و با محبت، ضروری و حیاتی است زیرا رفتارهایی که با انگیزههای مثبت انجام شوند، باعث خواهند شد که در آینده هم به همین نحوه رفتار کنیم. به بیان دیگر ما با انجام هر کاری، یک بذر رفتاری در خود میکاریم و یک عادت را شکل میدهیم. آن بذر هر چه باشد احتمال این که در آینده نیز به همان صورت رفتار کنیم بیشتر است.
بودا میگفت هر چه با تکرار بیشتری به چیزی فکر کنیم، گرایش ذهنی ما نسبت به آن بیشتر میشود. اگر افکار و انگیزههای بد را به ذهن خود راه دهیم، حالت ذهنی خود را به سمت سوء نیت سوق دادهایم. واژه کلیدی در اینجا «گرایش» است. هر بار که نیت ما ناپسند باشد، گرایشی که نسبت به آن داریم بیشتر میشود و احتمال تکرار رفتارهای بد و آسیبزننده آتی در ما بیشتر میشود. به همین شکل با داشتن افکار و انگیزههای خوب و از روی دلسوزی و سخاوت، ما خود را به یک انسان مهربان، دلسوز و بخشنده تبدیل میکنیم. به عبارت دیگر ما همواره در حال شکل دادن به شخصیت خود هستیم.
برای یاد گرفتن نیتهای خوب، لازم است قبل از انجام هر کاری و رفتاری، به این فکر کنیم که آیا این رفتار به خودمان و دیگران آسیب میرساند یا نه. تمرینهای ذهن آگاهی میتوانند در این زمینه کمککننده باشند و شما با آنها میتوانید در هر لحظه از انگیزههای خود آگاه باشید.
نتیجه این برداشت از کارما، میتواند زندگی ما را تغییر دهد زیرا مشخص میکند که هر چقدر هم که رفتارها و عادتهای ما ریشهدار باشند، همیشه توانایی تغییر داریم. بر اساس برداشت بودا از کارما، با داشتن نیتها و انگیزههای مثبت، شخصیتی که ما به آن تبدیل میشویم مهربان، دلسوز و بخشنده خواهد بود. شما بیمار میشوید چون در یک بدن مادی زندگی میکنید و بدن مادی بیمار میشود، پیر میشود و آسیب میبیند، بنابراین هیچ قانونی در حال مجازات شما نیست.