توسعهی روابط اجتماعی موجب آن گردیده است که بخش عمدهای از روابط و رفتارهای انسان، با وصف «اجتماعی بودن» شناخته شود. اجتماعی شدن روابط و رفتارها بهمعنای خارج شدن آنها از حوزهی فردی و درگیر شدن تعدادی از افراد در جریان چنین روابط و رفتارهایی است. افزایش حوزهی روابط و رفتارهای اجتماعی، جامعه را ناگزیر از آن ساخته که از ظرفیت نهاد قانون برای ساماندهی آنها بهره ببرد. بدیهی است که تفاوت در نوع روابط اجتماعی نتیجهای جز تفاوت در قوانین مرتبط با این روابط و رفتارها ندارد. با توجه به اهمیت قانون در ساماندهی رفتارها و روابط اجتماعی، میتوان ادعا کرد که در عصر حاضر برقراری روابط اجتماعی بدون وقوف کامل بر قوانین مرتبط با هر یک از این روابط اجتماعی، امری بسیار پرهزینه است؛ بهخصوص در روابطی که پیچیدگی خاص آنها، احتمال بروز اختلاف را نیز افزایش میدهد.
در خصوص روابط حقوقی که میان اعضای جامعه برقرار میشود، آگاهی نسبت به دو دسته از قوانین ضرورت دارد؛ نخست آن دسته از قوانین و مقرراتی که چگونگی ایجاد یک رابطه را تبیین میکنند و دیگری، قوانین و مقرراتی که به تبیین این نکته میپردازند که در صورت بروز اختلاف در جریان یک رابطهی حقوقی، چه فرایند قانونی برای حلوفصل این اختلاف باید طی شود. برای مثال در خصوص رابطهی مالکیت بهعنوان یکی از مهمترین روابطی که انسانها میتوانند در خصوص اموال داشته باشند، برخی از مقررات، چگونگی ایجاد این رابطه را تبیین میکنند که در قانون مدنی ذکر شدهاند و برخی دیگر از مقررات به این موضوع میپردازند که اگر در خصوص مالکیت اموال میان افراد اختلاف ایجاد شود، این اختلاف را باید به چه نحو و از طریق مراجعه به چه نهادهایی حلوفصل کرد. این دسته از مقررات در مجموعهای تحت عنوان قانون آیین دادرسی مدنی بیان گردیده است. در این نوشتار به بررسی این پرسش خواهیم پرداخت که قانون آیین دادرسی مدنی چه قانونی است و در آن چه موضوعاتی پیشبینی شده است. با ما همراه باشید.
تعریف قانون آیین دادرسی مدنی
ماده ۱ قانون آیین دادرسی مدنی بهصورت هر چند اجمالی و در چند عبارت کلی، این قانون را تعریف کرده است. طبق این ماده، آیین دادرسی مدنی مجموعه اصول و مقرراتی است که در مقام رسیدگی به دعاوی باید در مراجع قضایی رعایت شود. شاید در بادی امر از ظاهر چنین تعریفی اینگونه استنباط شود که مخاطب قانون آیین دادرسی مدنی صرفا مراجع قضایی هستند و در نتیجه فراگیری این قانون برای اعضای جامعه ثمرهی عملی نخواهد داشت، اما چنین برداشتی را نمیتوان صحیح دانست، زیرا مراجع قضایی زمانی میتوانند وارد فرایند رسیدگی به دعاوی و اختلافات اشخاص جامعه شوند که اشخاص درگیر در اختلافات مربوط به یک رابطهی حقوقی، از مراجع قضایی درخواست کنند که به این اختلاف رسیدگی کند. بر این اساس اگر اشخاص بدانند که موضوع اختلاف را به چه نحو باید مطرح کنند، برای حلوفصل اختلاف خود به کدام مرجع قضایی باید مراجعه کنند، چگونه باید ادعای خود را اثبات و همچنین در مقابل ادعای دیگران از خود دفاع کنند و مهمتر از همه آنکه قانون چه حقوق و تکالیفی را برای آنها در این فرایند پیشبینی کرده است که با مشکلات کمتر و همچنین سرعت بیشتر به اختلافشان رسیدگی شود.
آنچه در قانون آیین دادرسی مدنی پیشبینی شده است
موضوعات مهمی که قانون آیین دادرسی مدنی به آنها پرداختهاست، به شرح زیر است:
۱. صلاحیت محاکم دادگستری
یکی از موضوعات بسیار مهم در طرح دعاوی، تشخیص صلاحیت مراجع قضایی است. اینکه آیا یک موضوع باید در شورای حل اختلاف مطرح شود یا دادگاه، آیا دادگاه عمومی صلاحیت رسیدگی به موضوع را دارد یا دادگاه خاصی برای طرح آن پیشبینی شده است و اینکه از لحاظ محلی باید به کدام دادگاه مراجعه شود، ازجمله مهمترین موضوعاتی است که برای طرح یک دعوا باید نسبت به آن آگاهی وجود داشته باشد. هر چند این وظیفهی دادگاه است که تشخیص دهد صلاحیت رسیدگی به موضوع مطرحشده را دارد یا خیر، اما آگاهی شهروندان نسبت به این موضوع میتواند موجب تسریع فرایند رسیدگی شود و از طولانی شدن آن جلوگیری کند. قانون آیین دادرسی مدنی در فصل اول به تفصیل به بیان موضوع صلاحیت دادگاهها پرداخته است.
۲. وکالت در دعاوی
اشخاصی که حق طرح یک دعوا را در مراجع قضایی دارند، میتوانند این دعاوی را یا شخصاً مطرح و یا از طریق یک نماینده طرح آن را پیگیری کنند. رایجترین نوع اعطای نمایندگی برای طرح دعاوی، مراجعه به وکلای دادگستری است. قانون آیین دادرسی مدنی در فصل دوم به تشریح شرایط و ضوابط مربوط به وکالت در دعاوی پرداخته است. موضوعاتی از این قبیل که وکلای دادگستری در جریان طرح دعاوی چه اختیاراتی دارند، برای تنظیم قرارداد وکالت باید چه شرایطی رعایت شود، در صورت عزل یا استعفای وکیل چه فرایندی باید طی شود، چه کسانی میتوانند بهعنوان وکیل دعوا به مراجع قضایی معرفی شوند و…، از مهمترین موضوعاتی هستند که در خصوص وکالت به آنها اشاره شده است.
۳. نحوهی طرح دعاوی
یکی از مهمترین موضوعاتی که در مراجعه به مراجع قضایی وجود دارد، نحوهی طرح دعوا است. طرح دعوا در دادگاههای حقوقی نیاز به تنظیم دادخواست دارد. قانون آیین دادرسی مدنی در فصل سوم به نکاتی که باید در دادخواست درج شود، اشاره کرده است. پس از بیان شرایط ۷ گانه به این موضوع پرداخته شده که در صورت رعایتنکردن هر یک از این شرایط، دادگاه موظف است چه اقدامی انجام دهد. یکی از موضوعات مهم دیگر در کنار تنظیم دادخواست، هزینهی دادرسی است. رسیدگی به دعاوی مطروحشده مستلزم آن است که هزینهای متناسب با موضوع که بهطور دقیق در مقررات پیشبینی شده است، پرداخت شود. پرداختنکردن هزینه دادرسی، بهمعنای رسیدگینکردن به موضوع مطرحشده است؛ حتی اگر تمامی شرایط دیگر فراهم باشد. اشاره به این نکته نیز ضروری است که اگر شخصی ادعا کند توانایی پرداخت هزینه دادرسی را ندارد، باید دعوای اعسار طرح کند. چگونگی طرح دعوای اعسار نیز در مقررات پیشبینی شده است.
۴. نحوهی اعتراض به آرای صادره از دادگاهها
یکی از مهمترین موضوعاتی که در جریان رسیدگی وجود دارد، توجه به این نکته است که اگر محاکم دادگستری رأیی صادر کنند که نسبت به آن اعتراض وجود داشته باشد، میتوان این اعتراض را مطرح کرد. شیوههایی که برای اعتراض به آراء در نظر گرفته شدهاست، بسیار متفاوت از یکدیگرند و هر کدام از آنها واجد شرایط خاصی هستند. تجدیدنظرخواهی، واخواهی، فرجامخواهی و اعاده دادرسی از مهمترین این روشها هستند. قانون آیین دادرسی مدنی بهصورت مفصل شرایط مربوط به هر یک از روشهای فوق اشاره کرده است.
۵. داوری
برای حلوفصل اختلافاتی که میان اعضای یک جامعه بهوجود میآید، تنها یک شیوه یعنی مراجعه به دادگاه یا شورای حل اختلاف وجود ندارد. یکی از مهمترین روشهایی که امروزه در حال گسترش هم است، مراجعه به داوری است. در مراجعه به داوری حلوفصل اختلاف از طریق مصالحه (صلح و سازش) صورت میپذیرد. با توجه به اهمیت این موضوع، قانون آیین دادرسی مدنی نیز فصل جداگانهای را به تبیین احکام مربوط به آن اختصاص داده است. موضوعاتی از قبیل فرایند مراجعه به داوری جهت حل اختلاف، شرایط لازم جهت طرح یک موضوع در داوری، چگونگی انتخاب داور و همچنین تمایز داوریهای سازمانی از غیر آن، مهمترین مواردی هستند که در این قانون به آن اشاره شده است.