با وجود اینکه تقریبا تمامی سنگها و فلزات گرانبهای شناختهشده در دل زمین جای دارند، مروارید از دیرباز جواهری ارزشمند به شمار میرفته که در مکان بسیار غیرمنتظرهتری یافت میشود: در دل صدفهای دریایی! حال این پرسش به وجود میآید که این جواهرات رنگینکمانی چطور از چنین جای عجیبی سر در میآوردند؟
شاید شما هم تاکنون این نظریه را شنیده باشید که راه یافتن اتفاقی یک دانه شن به درون صدف نرمتنان باعث به وجود آمدن مروارید میشود، اما باید گفت که توضیح مذکور چیزی بیشتر از یک داستان تخیلی نیست زیرا مروارید هنگامی به وجود میآید که یک عامل محرک مانند ذرات غذا یا انگلها وارد صدف میشوند.
این عامل محرک پس از جای گرفتن در دیواره عضلانی صدف، که محل قرارگیری امعاء و احشاء این موجود نیز هست، باعث میشود تا صدف دریایی فرایند دفاع از خود را آغاز کند. صدفها جهت انجام این اقدام تدافعی مایعی از خود ترشح میکنند که حاوی آراگونیت (یک نوع کانی کربناتی) و پروتئین کانچیولین است.
هنگامی که آراگونیت و کانچیولین با عامل محرک متخاصم در هم میآمیزند، مادهای به نام «مادر مروارید» (Nacre) تولید میشود. در ادامه متراکم شدن لایههای ماده مادر مروارید در صدف به تشکیل جواهری منتهی خواهد شد که ما آن را مروارید خطاب میکنیم.
نحوه پرورش مروارید مصنوعی به چه صورت است؟
همانطور که احتمالا اطلاع دارید، یک مروارید میتواند رنگها، اشکال و اندازههای متفاوتی داشته باشد. به بیان دیگر هر یک از این جواهرات دریایی مانند دانه برف منحصر به فرد هستند و هیچگاه نمیتوانید دو مروارید 100 درصد همسان را در طبیعت بیابید.
گفتنی است که این قانون سفت و سخت تفاوت در دنیای طبیعت، حتی در مرواریدهایی که با روشهای مصنوعی و صنعتی تولید میشوند هم قابل مشاهده است. این مرواریدهای پرورشی و تجاری با دخالت مستقیم انسان تولید میشوند، بدین گونه که پرورشدهنگان با قرار دادن یک دانه از جنس پوشش سخت خود صدف در درون آن، فرایند تولید ماده مادر مروارید را آغاز میکنند.
این در حالی است که امروزه بیشتر مرواریدهایی که در بازار خرید و فروش میشوند با بهرهگیری از همین روش تولید شدهاند. امری که در واقع نشاندهنده گرایش انسان به این جواهر متفاوت است.
مروارید همیشه در میان فرهنگهای قدیمی و باستانی جایگاه خاصی داشته است، بنابر اعتقاد هندوها، این جواهرات قطرات شبنمی هستند که بعد چکیدن از ماه در آب دریا به مروارید تبدیل شدهاند. یا در اساطیر یونانی چنین تصور میشده که مرواریدها اشک شوق آفرودیت، الهه عشق هستند.
حال اگر داستانهای اساطیری را کنار بگذاریم و به دنیای واقعی بازگردیم، این جواهر اگر در طول تاریخ ارزشی بیشتر از طلا و الماس نداشته، دارای ارزش کمتری هم نبوده زیرا اغلب برای تزئین جواهرات پوششی یا به عنوان شکلی از پول برای داد و ستد مورد استفاده قرار میگرفته است.
در پایان باید گفت اهمیت مروارید نزد گذشتگان تا جایی پیش رفت که ژولیوس سزار قانونی را وضع کرد که بر اساس آن تنها اشرافزادگان حق استفاده از آن را داشتند؛ قانونی که شاید بتوان گفت به شکل خاصی، کم و بیش در دنیای امروز هم رعایت میشود.