شناسایی افراد خودشیفته در ۴ مرحله

شناسایی افراد خودشیفته در ۴ مرحله

زندگی با کسانی که خودشیفته (narcissist) هستند چه چالش‌هایی پیش روی انسان می‌گذارد؟ چه کسانی بیشتر از سایرین از تعامل با چنین انسان‌هایی دچار رنج و عذاب می‌شوند؟ فرد خودشیفته با اتکا به چه ترفندهایی سعی می‌کند طرف مقابلش را فریب بدهد؟ مهم‌تر از همه آنکه چگونه می‌توانیم افراد خودشیفته را شناسایی کنیم و پیش از آنکه از لحاظ عاطفی و روحی ضربه‌ای به ما بزنند، خود را از آنها دور کنیم؟ اگر دوست دارید پاسخ این سؤال‌ها را بدانید، در ادامه همراه ما باشید. در این مقاله، راجع‌ به افراد خودشیفته صحبت خواهیم کرد و راهکارهایی برای شناسایی آنها خواهیم گفت.

چه کسانی از تعامل با افراد خودشیفته بیشتر اذیت می‌شوند؟

بسیاری از افرادی که هوش عاطفی/هیجانی بالایی دارند اغلب حس آهن‌ربایی را دارند که افراد خودشیفته را جذب می‌کند.

درد و رنجی که افراد خودشیفته به چنین کسانی تحمیل می‌کنند برایشان دردناک و تحقیرآمیز است و روحیه‌شان را ضعیف می‌کند. کسی که هوش هیجانی بالایی دارد ممکن است در تعامل با فردی خودشیفته، احساس کند نقص یا کمبودی در وجودش است که باعث جذب افراد خودشیفته به او می‌شود.

البته اگر جور دیگری به قضیه نگاه کنیم، این نقص یا کمبود می‌تواند بدل به هدیه‌ای شود که از او در برابر گزند و آسیب‌های تعامل با خودشیفتگان محافظت می‌کند. چگونه می‌توان این کار را کرد؟ با آشنایی با رفتارها و ترفندهای افراد خودشیفته در مراحل مختلف شکل‌گیری رابطه.

ویژگی‌های بارز افرادی با هوش هیجانی بالا

این دسته از افراد معمولا از قدرت همدلی با دیگران بهره‌مندند، حالات روحی و احساسات دیگران را بهتر از سایرین درک می‌کنند و اساسا انسان‌هایی خودآگاه هستند، یعنی بیشتر از سایرین آگاه‌اند که آنچه می‌گویند و انجام می‌دهند چه تأثیری بر ذهن و روح دیگران دارد و مراقب‌اند ناخواسته اسباب ناراحتی یا آزردگی خاطر کسی را فراهم نکنند.

وقتی چنین کسی وارد رابطه‌ای با فردی خودشیفته می‌شود، می‌تواند به‌ شکل‌های مختلف از لحاظ روحی، عاطفی و روانی آسیب ببیند. راه مقابله با این پیامدهای منفی چیست؟ یادگرفتن اینکه چطور افراد خودشیفته را از دیگران تشخیص دهیم.

این‌طوری پیش از آنکه رابطه جدی‌تر و عمیق‌تر شود، می‌توان پا پس کشید و از گزند آسیب‌های مذکور در امان ماند، چیزی که برای افرادی با هوش هیجانی بالا مهم و حیاتی است.

حال چطور می‌توان این کار را انجام داد؟ در ادامه، سعی می‌کنیم پاسخی درخور به این سؤال بدهیم. در واقع کسانی که خودشیفته هستند در ۴ مرحله اساسی و مهم شکل‌گیری رابطه، به‌شکل‌های مختلف خود را لو می‌دهند. وقتی به این ترفندها واقف باشید، این افراد را راحت‌تر خواهید شناخت.

شناسایی افراد خودشیفته در ۴ مرحله

۱. جذابیت افرادی با هوش هیجانی بالا برای خودشیفتگان

کسی که خودشیفته است، میلی عجیب و افراطی به برقراری رابطه با کسانی دارد که هوش هیجانی بالایی دارند. او تمام تلاشش را می‌کند تا به انسانی نزدیک و نزدیک‌تر شود که مهربان است و به درک احساسات دیگران اهمیت می‌دهد.

این کشش و گرایش در ابتدای رابطه روندی دوسویه دارد؛ در حقیقت کسی که هوش هیجانی بالایی دارد هم به‌خاطر توجهی که فرد خودشیفته به او نشان می‌دهد جذبش می‌شود.

فرد خودشیفته مدام چرب‌زبانی می‌کند و از طرف مقابلش تعریف و تمجید می‌کند و کسی که هوش هیجانی بالایی دارد قدردان این تعریف و تمجید‌ها می‌شود.

فرد خودشیفته چنان نقش حامی را خوب بازی می‌کند که طرف مقابل فکر می‌کند او هم انسانی است که مثل خودش و هوش هیجانی بالایی دارد و در رفتار و گفتارش هیچ اثری از خودشیفتگی پیدا نمی‌کند.

البته فقط اول ماجرا این‌طور است و پس از آنکه طرفین جدی‌تری وارد رابطه می‌شوند، اوضاع به‌مرور زمان تغییر می‌کند.

۲. احساس حقارت و کوچکی فرد خودشیفته در مقایسه با دیگری

وقتی رابطه کمی جدی‌تر و عمیق‌تر شد، خودشیفته احساس می‌کند طرف مقابلش توان و نیرویی وصف‌نشدنی دارد که او هم دوست دارد چیزی شبیه به آن را داشته باشد.

این توان و نیروی وصف‌نشدنی که افرادی با هوش هیجانی بالا دارند، چیست؟ مواردی که در ادامه می‌خوانید:

  • توان و نیروی برقراری ارتباطی عمیق و معنادار با دیگران؛
  • قدرت درک و آگاهی از آنچه دیگران احساس می‌کنند و تجربه‌هایی که در زندگی از سر می‌گذرانند؛
  • توانمندی در بیان‌کردن حالات و احساسات به‌گونه‌ای که باعث تسکین دردها و کمک به طرف مقابل شود که سرانجام سبب شکل‌گیری رابطه‌ای نزدیک و سالم میان دو طرف می‌شود.

وقتی خودشیفته این ویژگی‌ها را در طرف مقابلش می‌بیند، به‌مرور آزرده‌خاطر می‌شود، چون خودش از چنین ویژگی‌هایی بی‌بهره است و نمی‌تواند رابطه‌هایی عمیق و بر پایه اعتماد و راستی با دیگران داشته باشد. با این حال می‌خواهد چنین باشد، پس ناراحت می‌شود و در همین مرحله اولین جرقه‌های رفتار مخرب او در تعاملش با دیگری مشاهده می‌شوند.

درک ناتوانی در برقراری روابط معنادار با دیگران و آغاز رفتار مخرب

فرد خودشیفته به‌مرور زمان پی می‌برد که از استعداد و توانایی طرف مقابلش بی‌بهره است و هرچه هم تقلا کند، نمی‌تواند مثل او باشد. پس رفتار مخربی در پیش می‌گیرد و شروع به سوءاستفاده از استعداد طرف مقابلش می‌کند.

فرد خودشیفته کسی را که با او وارد رابطه شده است به‌خاطر آنچه خودش نمی‌تواند داشته باشد، مجازات می‌کند. او با سوءاستفاده از اعتماد، زمان، سخاوتمندی، وفاداری و همدلی طرف مقابل، سعی می‌کند اوضاع را به‌نفع خودش تغییر دهد و بهره‌جویی کند.

مثال زیر به درک بهتر موضوع کمک می‌کند.

فرد خودشیفته‌ای را در نظر بگیرید که با فرزندش رابطه عمیقی ندارد و به‌خاطر رابطه خوب و معناداری که طرف مقابلش، کسی با هوش هیجانی بالا، با فرزندشان برقرار کرده است به او حسادت می‌کند.

وقتی با فرزندش تنهاست، پشت‌سر همسرش از او بدگویی می‌کند. با سوءاستفاده از مهربانی، سادگی و بی‌آلایشی طرف مقابل از او می‌خواهد در شرایط دشوار و در سختی‌ها مراقب فرزندشان باشد و کارهای لازم برای او را انجام بدهد.

وقتی هم که پای خوش‌گذرانی و اوقات فراغت به میان می‌آید، خودش فرزندش را بیرون می‌برد و با او وقت می‌گذارند.

این‌طوری در گذر زمان دیدگاهی منفی و بد راجع‌ به همسرش در ذهن فرزندشان شکل می‌دهد و به‌مرور زمان رابطه میان آن دو را سرد و بی‌معنا می‌کند. این اتفاقات همگی در حالی رخ می‌دهند که طرف مقابل روحش هم از ماجرا و علت آن خبر ندارد.

۳. تلاش فرد خودشیفته برای نابودکردن کسی که به او احساس حسادت می‌کند

در این مرحله که رابطه عمیق‌تر و نزدیک‌تر شده است، خشم و تنفر در وجود فرد خودشیفته ریشه می‌دواند. دیدن اینکه همسرش چقدر خوب و عاقلانه به نیازهای فرزندشان توجه می‌کند و سعی در برطرف‌کردن آنها دارد مثل هیزمی است که بر آتش خشم و نفرت او ریخته می‌شود.

راهکار فرد خودشیفته در این شرایط برای آرام‌کردن خود چیست؟ اینکه رفتار خوب همسرش را در ذهن کودک نوعی ضعف و ناتوانی جا بزند.

باز هم با ذکر مثالی این موضوع را برایتان روشن‌تر می‌کنیم.

شرایطی را در نظر بگیرید که دختر خانواده به مهمانی‌ای که دوستانش ترتیب داده‌اند دعوت نشده است. از میان پدر و مادر کسی که هوش هیجانی بالایی دارد، می‌فهمد که دخترشان در این شرایط چقدر غمگین و افسرده شده است. پس با او صحبت و سعی می‌کند در این شرایطِ سخت روحی دوست و همراهی خوب برای او باشد.

دختر خانواده حالا کمتر احساس تنهایی و ناراحتی می‌کند، چون کسی را یافته که او و شرایطش را درک و با او همدلی می‌کند. به‌مرور حالش بهتر می‌شود، نیروی ازدست‌رفته را بازمی‌یابد و به چند نفر دیگر از دوستانش زنگ می‌زند و برنامه دیگری ترتیب می‌دهد.

رویکرد فرد خودشیفته در این شرایط

فرد خودشیفته پس از آنکه از ماجرا خبردار می‌شود، از طرف مقابلش بدگویی می‌کند و او را «ضعیف» می‌خواند. بعد راجع‌ به همدلی و ارتباط نزدیک آن با «خشم و عصبانیت» برای دخترشان سخنرانی می‌کند.

دخترشان را برای خوردن بستنی بیرون می‌برد و به او می‌گوید که نباید به حرف‌های همسرش گوش دهد، چون او هیچ‌وقت دوستان واقعی نداشته است. همسرش را «بازنده» خطاب می‌کند و با لبخندی بر لب، سعی می‌کند حرف‌های ناخوشایندش را با شوخی و خنده مطرح کند تا اگر دخترش اعتراضی کرد، بهانه‌ای برای شانه‌خالی‌کردن داشته باشد.

دختر به خانه برمی‌گردد و قراری را که با دوستانش گذاشته بود به هم می‌زند و تا آخر شب از اتاق بیرون نمی‌آید.

طرف دیگر رابطه، بی‌خبر از آنچه میان دختر و همسرش گذشته، به خود و کارهایش شک می‌کند. آیا دخترشان را بد نصیحت کرده بود؟ دخترشان به‌خاطر حرف‌های او حالا در رنج و عذاب است؟

این تردیدها اعتمادبه‌نفس او را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند و با خود می‌گوید که نکند پدر یا مادر بدی بوده باشد. دختر خانواده هم به پدر یا مادری که هوش هیجانی بالایی دارد بی‌اعتماد می‌شود.

۴. رفتار خوب ناگهانی و غیرمنتظره فرد خودشیفته برای مخفی‌کردن سوءاستفاده‌های عاطفی‌اش از دیگران

این رفتار مؤثرترین ترفند فرد خودشیفته برای پنهان‌شدن و مخفی‌کردن سوءاستفاده عاطفی‌اش از دیگران است.

چنین کسی ناگهان خوب و مهربان و دوست‌داشتنی رفتار می‌کند؛ انگار نه‌ انگار که همین یک ساعت بیش دعوایی راه انداخته بود و همسرش را تخریب می‌کرد.

این تغییر ناگهانی اغلب طرف مقابل را گیج و مردد می‌کند، چون چنین اشخاصی ذاتا میل به آن دارند که بیشتر خوبی‌های آدم‌های اطرافشان را ببینند تا بدی‌های آنها را. به این فکر می‌کند که شاید رفتار مخرب طرف مقابل واقعیت نداشته است و تنها برداشت اشتباه او بوده است و مسئله را در ذهنش زیادی بزرگ کرده است. به هر حال، هر کسی ممکن است روز بدی را از سر گذرانده باشد و به‌خاطر آن در تعامل با دیگران گاهی از کوره در رود.

حالا کسی که هوش هیجانی بالایی دارد به‌خاطر آنکه در ذهنش از طرف مقابل انسانی بدجنس و خبیث ساخته بود، احساس حماقت می‌کند. قاعدتا کسی که این‌قدر خوب و مهربان است نمی‌تواند مشکل‌ساز باشد.

خب مشکل اینجاست که این خوبی و مهربانی واقعی نیست و تنها ترفند فرد خودشیفته برای پنهان‌کردن کارهایش است، یعنی نوعی سوءاستفاده عاطفی.

راهکاری خوب برای پی‌بردن به واقعیت در چنین شرایط دشواری آن است که از خود بپرسیم: «آیا من حاضر به انجام کاری که او کرده بود خواهم شد؟ می‌توانم مثل او رفتار کنم؟» اگر جواب منفی است، احتمالا با شخصی خودشیفته سروکار دارید.

در پایان

شناسایی کسانی که خودشیفته هستند در اوایل شکل‌گیری رابطه، کار چندان ساده‌ای نیست. به‌علاوه که بی‌ثباتی رفتاری و ترفندهایی که چنین کسانی از آنها بهره‌ می‌برند باعث می‌شود به خود شک کنید و از خود بپرسید که نکند شما تقصیرکار بوده باشید که رابطه به اینجا رسیده است. اما اگر به این نتیجه رسیدید که حسادت عمیق طرف مقابل به شما باعث ناراحتی‌تان و بی‌تفاوتی به شریک زندگی‌تان شده است، شاید وقت آن باشد که به جدایی فکر کنید.

هوش عاطفی یا هیجانی بالا و توانایی همدلی با دیگران و درک احساسات آنها هدیه‌ای خدادادی است که نصیب هر کسی نمی‌شود. پس بهتر است تمام هم‌وغمتان بر آن باشد که از این هدیه خدادادی محافظت کنید. در جهان امروز بیش از هر چیز دیگری به چنین انسان‌هایی نیاز داریم.

شما بگویید

نظر شما چیست؟ فکر می‌کنید با اتکا به چه نکات دیگری می‌توان انسان‌های خودشیفته را شناسایی کرد؟ در زندگی شخصی با چنین کسانی سروکار داشته‌اید؟ می‌توانید کمی از چالش‌های تعامل با آنها برایمان بگویید؟

اگر مایل باشید، می‌توانید در قسمت «ارسال دیدگاه» با ما و مخاطبان مجله از نظرات و تجربه‌های خود بگویید و با اطلاعات ارزشمندی که اضافه می‌کنید، مقاله را پربارتر کنید.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
7 + 1 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.